مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

وَل کیلمر چند دهه منتظر بود تا داستان زندگی خود را روایت کند. او در فیلم مستند «ول» (Val) که یک روایت شخصی از خیزش بلندپروازانه این بازیگر به جایگاه یک ستاره درجه یک هالیوود و سال‌های پر از دست‌انداز پس از آن است، تجربیات خود را هم از طریق صدای روی تصویر و اظهارات رک و راست و هم با استفاده از سال‌ها فیلم‌های خانگی، تقریباً از هر فصل زندگی‌اش، به اشتراک می‌گذارد. – از سال‌های نویدبخش آغازین دوران کاری خود تا درگیری‌ها بر سر نگاه خلاقانه که بعداً ایجاد شد و نبرد تراژیک با سرطان گلو از سال ۲۰۱۵ که توانایی او در صحبت کردن را به‌شدت محدود کرد.

کیلمر که در ۲۰۲۰ در کتاب خاطرات خود «من هاکلبری شما هستم» درباره مشکلات سلامتی خود توضیح داد، در نتیجه عمل جراحی نای در شرایطی قرار گرفت که تنها در حد زمزمه قادر به حرف زدن است، اما فیلم او داستان بسیار بلندتری را بیان می‌کند. کیلمر برای هر مرحله از دوران کاری خود دوربین فیلمبرداری خانگی‌اش را در دست داشت، اما این به عهده لئو اسکات و تینگ پو، دو کارگردان مستند «ول» بود که همه آن تصاویر را کنار هم بگذارند.

پوستر فیلم مستند وال

«ول» که اولین بار در دنیا در ژوئیه ۲۰۲۱ در جشنواره فیلم کن روی پرده رفت، از ۲۳ ژوئیه به‌طور محدود در آمریکای شمالی نمایش داده شد و از ششم اوت از طریق آمازون استودیوز در پرایم ویدیو به‌طور آنلاین در دسترس قرار گرفت. فیلم دریچه‌ای چشمگیر به تلاش‌های یک هنرمند پرشور باز می‌کند که حساسیت‌هایش اغلب در تضاد با ماشین هالیوود است. سازندگان فیلم در سه سال گذشته در حدود ۸۰۰ ساعت فیلم از آرشیو شخصی کیلمر را کند و کاو کردند و حاصل کار فیلمی ۱۰۸ دقیقه‌ای است. پو می‌گوید: «طلا بود، مثل گنجینه‌ای که در زندگی حرفه‌ای خود با آن مواجه می‌شوید.»

روند شکل‌گیری «ول» به سال ۲۰۱۴ برمی‌گردد. اسکات به‌عنوان تدوینگر برای هارمونی کورین، کارگردان در چند پروژه کار می‌کرد و پس از تدوین نقش‌آفرینی کیلمر در فیلم کوتاه «Lotus Community Workshop» به کارگردانی کورین که در ۲۰۱۲ یکی از اپیزودهای فیلم مستقل «بعد چهارم» بود، با تصاویر آرشیوی کیلمر آشنا شد. کیلمر در آن فیلم کوتاه نقش یک سخنران انگیزشی (به نام ول کیلمر) را بازی می‌کند. اسکات می‌گوید: «من بسیار مجذوب نقش‌آفرینی او شدم و واقعاً احساس کردم باید به ول بگویم که چقدر کاش عالی است.»

کورین شماره کیلمر را به اسکات داد و آن دو شروع به همکاری در نمایش تک‌نفری کیلمر درمورد زندگی مارک تواین، نویسنده و طنزپرداز آمریکایی کردند. در این بین، اسکات به کیلمر کمک کرد فیلم‌های ویدئویی خانگی خود را دیجیتالی کند. وقتی ابتلای کیلمر به سرطان، برنامه‌های او را برای تبدیل نمایش تواین به یک فیلم سینمایی به هم ریخت، اسکات تماسی از پو دریافت کرد که به‌تازگی مستند کوتاه برنده اسکار «بهشت راه‌بندانی در خیابان ۴۰۵ است» را تدوین کرده بود و به دنبال یک پروژه بزرگ‌تر بود. پو می‌گوید تصاویر آرشیوی کیلمر که در گاراژ خانه اسکات انبار شده بود، فریاد می‌زد که زمینه بیشتری می‌خواهد. «من واقعاً شگفت‌زده شده بودم.»

اسکات که بیش از ۹ ماه را صرف دیجیتالی کردن فیلم‌های خانگی کیلمر کرد، اضافه می‌کند: «هرچه بیشتر این فیلم‌ها را ببینید، بیشتر متوجه می‌شوید که او حالا کیست.»

ول کیلمر

پسر بجای پدر

از آنجا که توانایی گفتاری کیلمر محدود است، پسرش جک به‌عنوان راوی در پروژه حضور دارد. جک می‌گوید: «ما همیشه دوربین را دور و بر خود داشتیم و پدر دائم در حال گرفتن عکس و فیلم بود. ما هرگز هیچ‌کدام از آن فیلم‌ها را ندیدیم. او فقط خلق می‌کرد و فیلم‌ها را در جعبه می‌گذاشت. در یک نقطه خاص گفتیم، “دیگر بس است، این‌همه نوار به چه درد می‌خورد؟” همه آن‌ها در یک صندوق جمع شدند تا به این فیلم رسیدند.»

مرسدس دختر کیلمر اضافه می‌کند: «از این که او مدام از ما فیلم می‌گرفت خیلی اذیت می‌شدیم و بعد یادم می‌آید که حدوداً ۱۲ سال داشتم و فهمیدم که او چه کار می‌کند و به خودم گفتم: “اوه، او یک فیلمساز است.”»

کیلمر در اوایل فیلم توضیح می‌دهد که سال‌ها می‌خواست فیلمی درباره نقش‌آفرینی بسازد و درحالی‌که او هنگام جمع‌آوری سوژه، پروژه دقیقی در ذهن نداشت، «ول» روایتی منحصربه‌فرد از تلاش‌های ناشیانه و اغلب به‌هم‌ریخته یک بازیگر خلاق ارائه می‌دهد که می‌کوشد ظرفی برای علایق خود پیدا کند. اسکات می‌گوید: «همیشه این حس بود که او به هنر خودش علاقه‌مند است. با دیدن تصاویر آرشیوی این را حس می‌کنید که او آگاهانه و عاقلانه، بعضی از این چیزها را برای یک داستان بزرگ‌تر که شاید روزی بتواند روایت کند، جمع‌آوری می‌کرد.»

آرشیو فیلم‌های کیلمر به سال‌ها قبل بازمی‌گردد، به ۱۹۸۳ و اتاق رختکن «Slab Boys»، اولین نمایش او در برادوی که مجبور شد در آن در سایه ‌شان پن و کوین بیکن بازی کند و شامل همه‌چیز می‌شود، از اولین حضور موفق او در سینما با فیلم «تمام سری» و رفاقت او با تام کروز در «تاپ گان» تا حضور نارضایت‌بخش او در صحنه فیلمبرداری «بتمن» و تجربه‌های به‌مراتب ناهموارتر او در کنار مارلون براندو در دوران تولید فاجعه‌بار فیلم «جزیره دکتر مورو».

ول کیلمر

«ول» همچنین داستان پروژه پرشور کیلمر، «سینما تواین» را روایت می‌کند، نمایشی تک‌نفری درباره تواین که قصد داشت آن را به اولین تجربه کارگردانی خود در سینما تبدیل کند، اما مشکلات مربوط به سلامتی‌اش مانع از آن شد. تبدیل‌شدن کیلمر به تواین یک جنبه‌ کلیدی داستان را به خود اختصاص می‌دهد، چرا که او درست در آستانه پیشبرد پروژه‌اش بود که سرطان مداخله کرد. فیلم، کیلمر را در تمام تلاش‌های فعلی‌ او دنبال می‌کند، درحالی‌که فرصت‌های ازدست‌رفته را نادیده می‌گیرد و به مسیرهای خلاقانه‌ جدیدتر مانند نقاشی روی می‌آورد. درحالی‌که کیلمر خود یکی از تهیه‌کنندگان فیلم است و مالکیت تصاویر را در اختیار دارد، سازندگان فیلم می‌گویند او به آن‌ها اجازه داد برخی از بخش‌های به‌مراتب دردسرساز زندگی سوژه خود را کند و کاو کنند. اسکات می‌گوید: «ول یک هنرمند بسیار فعال و پرانرژی است. او در همه زمینه‌ها نگرشی خیلی باز داشت و کاملاً همکاری می‌کرد.»

«ول» به دوران کودکی کیلمر نیز بازمی‌گردد، وقتی برادرش، وسلی نگاهی بلندپروازانه به فیلمسازی داشت و در تعدادی فیلم ۸ میلی‌متری از ول فیلمبرداری کرد. وسلی زمانی که ول هنوز نوجوان بود، در ۱۵ سالگی براثر تشنج درگذشت، اما ول فیلم‌های او را نگه داشت و بیشتر آن‌ها برای استفاده در مستند بازسازی شد. اسکات می‌گوید: «برادرش واقعاً یک کارگردان نابغه نوپا بود که احتمالاً می‌توانست یکی از بزرگان باشد. ما کلی حلقه‌های فیلم داشتیم که تبدیل نشده بودند.» این شامل یک انیمیشن کوتاه بود که وسلی با دست ساخته بود. اسکات ادامه می‌دهد: «کشف همه این چیزها و بعد کنار هم قرار دادن آن انیمیشن‌ها برای ول که اولین بار بود آن‌ها را می‌دید، بسیار خاص بود.»

بازیگری با یک گروه فیلمبرداری کامل

با راهنمایی کیلمر، «ول» پروژه‌های پرشور اولیه بازیگر را به‌عنوان هنرجوی مدرسه بازیگری جولیارد در نیویورک پوشش می‌دهد و نشان می‌دهد چگونه رویکردی همه‌جانبه‌، او را در دامنه گسترده‌ای از فرصت‌ها قرار داد، از بازی در نقش جیم موریسون در فیلم «دورز» الیور استون تا فیلم‌های استودیویی نه‌چندان موفق مانند «سیاره سرخ». وقتی تولید آن پروژه علمی-تخیلی در ۲۰۰۰ شروع شد، بلندپروازی‌های کیلمر در فیلمسازی به لحاظ دراماتیک به اوج‌ رسیده بود. پو می‌گوید: «او فقط هنگام بازی در “سیاره سرخ” بیش از ۲۰۰ ساعت فیلم برای خودش گرفت. او یک گروه فیلمبرداری کامل و دوربین اچ‌دی خودش را داشت. تصاویر خیلی زیاد بود و ما درنهایت کمتر از یک دقیقه از آن‌ها را استفاده کردیم.»؛ یک دقیقه افشاگر و یکی از چند لحظه‌ای که کیلمر عصبانیت خود را از ناتوانی یک کارگردان در ارائه دیدگاهی منسجم ابراز می‌کند. لحظه دیگر جدال کلامی او با جان فرانکنهایمر سر صحنه فیلم «جزیره دکتر مورو» است.

ول کیلمر

 اسکات می‌گوید: «ول زمانی از آن دوربین‌ها داشت که آدم‌ها حتی به داشتن دوربین در صحنه فیلمبرداری عادت نداشتند؛ بنابراین او به‌جای این که فیلمسازان و افراد پشت صحنه وارد شوند و از بازیگران در روند تولید فیلمبرداری کنند، توانست دیدگاه متفاوتی را ثبت کند، دیدگاه بازیگران.”

درنهایت، فیلم، کیلمر را به‌عنوان قهرمان تراژیک-کمیک در مرکز داستانی درباره هنر و تجارت و همچنین توانایی او در کنار آمدن با قطع ارتباط با دنیای سینما قرار می‌دهد. اسکات می‌گوید: «ول همیشه می‌گفت فیلم ما را به‌عنوان یک مستند نمی‌بیند. او آن را یک فیلم با بازی ول کیلمر در نقش شخصیت اصلی در داستانی درمورد زندگی خود می‌دید و همه ما با این احساس هماهنگ بودیم.»

اولین نمایش «ول» در جشنواره کن چرخه‌ای را برای این پروژه کامل کرد. پو می‌گوید: «قبل از این که چیزی بسازیم، ول گفت، “فیلم را می‌سازیم و بعد آن را در کن نشان می‌دهیم.»

منبع: ایندی‌وایر (اریک کان)

تماشای فیلم «ول» در نماوا