مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

آنتونی فوکر (۱۹۳۹-۱۸۹۰) و آلبرت پلسمان (۱۹۵۳-۱۸۸۹) رؤیایی مشترک داشتند: هوانوردی غیرنظامی. این واژه در سریال «هلندی‌های پرنده» (Vliegende Hollanders) با احترام بیان می‌شود – موسیقیِ آینده است، یک مدینه فاضله، اما این دو تسخیرشده، این پیشگامان مبتلا به وسواس فکری بیمارگونه که سرسختانه پا به پای هم حرکت می‌کردند، اعتقاد داشتند این کار را می‌توان انجام داد. هرچند سازنده هواپیمای معروف و بنیان‌گذار شرکت هواپیمایی کی ال ام، برای تحقق رؤیای خود شیوه‌هایی کاملاً متفاوت داشتند.

«هلندی‌های پرنده»

به‌عنوان بنیان‌گذاران هوانوردی هلندی، پلسمانِ ایده‌آلیست و فوکرِ فرصت‌طلب، به‌طور جدایی‌ناپذیری به هم پیوند خورده‌اند. اگرچه هر دو مرد مشخصاً علاقه مشترکی به پرواز داشتند، اما نمی‌توانستند متفاوت‌تر از این باشند. پلسمان که در خانواده‌ای معمولی به دنیا آمد، یک مرد اهل خانواده، صادق، سخت‌کوش و کالوینیست بود که با خوشی با همسرش زندگی می‌کرد. در مقابل، فوکر از خانواده‌ای ثروتمند می‌آمد، جثه‌ای کوچک داشت، خوش‌گذران و زن‌باز بود و طبق قوانین بازی نمی‌کرد. تراژدی و همچنین درام مسحورکننده در این واقعیت نهفته است که این دو مرد نمی‌توانستند همدیگر را دور بزنند – پلسمان برای سرپا نگه داشتن کی ال امِ در حال افول به هواپیما نیاز داشت و فوکر برای فروش هواپیماهایش به یک مشتری بزرگ نیاز داشت. آن‌ها نمی‌توانستند با هم یا بدون هم کار کنند. بااین‌حال، در دوره بین جنگ‌های جهانی، زمانی که جهان به سمت یک جنگ جدید پیش می‌رفت، آن‌ها با هم متحد شدند تا هوانوردی غیرنظامی را در هلند راه‌اندازی کنند.

روبسپیر و دانتون در دنیای هوانوردی

سریال «هلندی‌های پرنده» که اکتبر ۲۰۲۰ در هشت اپیزود از شبکه افروتروس پخش شد، داستان پایه‌گذاری کی ال ام بین سال‌های ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۹ روایت می‌کند و این کار را بر مبنای این دو شخصیت متضاد انجام می‌دهد. فوکر، شارلاتانِ جذاب، خیلی به معاملات مشکوک یا دروغ‌گویی اهمیت نمی‌دهد. در مقابل، پلسمان ازنظر اخلاقی روراست است، یک مرد منطقی، البته تا وقتی جوش نیاورد که اغلب این اتفاق می‌افتد.

متأسفانه (یا نه؟) آن‌ها همچنان با هم در تماس – و تقابل هستند؛ اشتیاق مشترک و علاقه متقابل، آن‌ها را محکوم می‌کند یک عمر با هم باشند. ارتباط آن‌ها با هم مثل روبسپیر و دانتون است: دو نفر که به شکلی غیرممکن انقلابی هستند. ما کاوش و مبارزه شخصی آن‌ها را در یک پس‌زمینه تاریخی معتبر که با دقت ترسیم شده است دنبال می‌کنیم؛ و دراین‌بین تضاد این دو شخصیت و رقابت متقابل آن‌ها به سریال عمق و شتاب می‌بخشد.

«هلندی‌های پرنده»

جذابیت بخشیدن به داستانی که روی کاغذ بی‌روح به نظر می‌رسد

این درک طلایی نویسندگان سریال است که کار بزرگی انجام می‌دهند. «هلندی‌های پرنده» به‌خوبی جفت و جور شده است، رؤیایی، جالب، تأثیرگذار و مهم‌تر از همه به شکل شگفت‌انگیزی هیجان‌انگیز. چه کسی فکر می‌کرد یک مسابقه اروپایی برای ارسال پست هوایی بین‌المللی می‌تواند این‌قدر هیجان‌انگیز باشد؟ به این خاطر است که نویسندگان، روایت صنعت نوظهور را در قالب یک مسابقه تعریف می‌کنند: هر قدم (یک هواپیمای سریع‌تر، بزرگ‌تر، جادارتر، یک هواپیمای حامل پست، نه، حامل مسافر!) به‌عنوان یک پیروزی مهم در رقابت بین‌المللی برداشته می‌شود. اغلب، تحت فشار زمان زیاد و با هنر لازم و کار پرواز. این به داستانی تاریخی که روی کاغذ نسبتاً بی‌روح به نظر می‌رسد جلوه‌ای هیجان‌انگیز می‌دهد. اوج ماجرا و نهایت هیجان در اپیزود ششم، مسابقه لندن-ملبورن با اوور در سال ۱۹۳۴ است. باورنکردنی و واقعی. فقط آسمان را نگاه کن.

از این گذشته، این داستانِ مردانه پر از زنان قوی است. سازندگان سریال در خلق نقش‌های زنان، تا حد بسیار زیادی از یک قرن رهایی زنان از آن زمان تاکنون آگاه بودند. شوشه پلسمان برای آلبرت نقش یک ستون استوار حمایتی را دارد. او کسی است که در لحظه‌های کاری سخت راه حل‌های مهم ارائه می‌دهد – یک زن باهوش که آشکارا از موقعیت حقوقی پایین‌تر خود رنج می‌کشد. بعد نیلتیه هست، منشی آلبرت در کی ال ام که شانس خود برای ازدواج را رها می‌کند تا کارش را ادامه دهد؛ و فوکرِ کازانووا در زندگی عاشقانه تراژیک خود با مجموعه‌ای از زنان بی‌امان و صریح روبرو می‌شود.

«هلندی‌های پرنده»

نقش‌آفرینی‌های سریال درمجموع بسیار عالی است، اما بازیگران دو شخصیت اصلی شایسته تقدیر ویژه هستند: برام سوایکر و فجا ون هویت در نقش فوکر جوان و فوکر مسن‌تر و استیف دی بوت و دان شورمانس، هر دو در نقش پلسمان. انتخاب این بازیگران بسیار هوشمندانه است و آن‌ها شباهت زیادی به هم دارند، به‌طوری‌که نگاه غم‌انگیز ون هویت را قبلاً با همان جزئیات در چهره سوایکر دیده‌ایم. گذر از فیس و افاده فوکر جوان به جذابیت فرسوده فوکر بزرگ‌تر بسیار باشکوه است. استیف دی بوت نیز به‌نوبه خود صدای آزارنده و شیوه گفتاری ناگهانی شورمانس را کاملاً تقلید می‌کند. پلسمان جوان، بی‌امان و کوشا است، پلسمان مسن‌تر، تلخ و پوست‌کلفت و این کاملاً قابل باور است. حتی اگر بازیگران در اواسط سریال جابجا شوند، یک انتقال یکپارچه صورت گرفته است.

دیگر امتیاز بزرگ سریال این است که داستان خود را در ۲۰ سال گسترش می‌دهد و این که در هشت اپیزود موفق به این کار می‌شود خارق‌العاده‌تر است – تا حدی به این دلیل که شخصیت‌های اصلی در خطوط داستانی خود به‌خوبی توسعه پیدا می‌کنند. عمدتاً نبرد مداوم بین فوکر و پلسمان است که سریال را قوی نگه می‌دارد، تنش لازم را ایجاد می‌کند و داستان این دو مرد را فوق‌العاده نافذ می‌کند. دیدن این دو نفر که در مقابل هم قرار می‌گیرند، سرگرمی محض است. نکته قابل تأمل این است که آن‌ها با وجود همه‌ اختلاف‌ها همچنان برای هم احترام زیادی قائل هستند.

بافت تاریخی نادرست به سریال لطمه نمی‌زند

«هلندی‌های پرنده» قطعاً سریالی است که نگاهی رمانتیک بر آن حاکم است. خیلی از وقایعی که به تصویر کشیده می‌شود، واقعاً رخ داده است، اما بعضی اتفاق‌ها هستند که در بافت تاریخی قرار نمی‌گیرند. یکی از نمونه‌ها، مرگ یکی از عزیزان پلسمان است. این اتفاق کاملاً خارج از بافت تاریخی است. از موقعیت برای دراماتیک کردن داستان استفاده شده است. قابل درک است که برخی بینندگان با این تغییرات مشکل داشته باشند، هرچند می‌توان از منظر قصه‌گویی نیز به این موقعیت نگاه کرد. شاید بعضی وقایع در بافت تاریخی قرار نگیرند، اما به داستان آسیبی وارد نمی‌شود. این اتفاق و پیامدهای آن همچنان در داستان حضور دارد. به همین دلیل، سازندگان «هلندی‌های پرنده» در بازگرداندن درام اتفاقات واقعی به داستان سریال همچنان موفق هستند.

این تا حد زیادی به خاطر کار نویسندگان است. آن‌ها می‌دانستند رویدادهای واقعی را چگونه با این بافت تطبیق دهند. علاوه بر این، موفق می‌شوند این وقایع را به یک داستان جالب تبدیل کنند، داستانی که در آن برای سریع‌ترین و بهترین بودن، نبردی بی‌پایان بین شخصیت‌های اصلی در جریان است.

«تاج» هلندی

«هلندی‌های پرنده» به کارگردانی یورام لورشه، در عین حال ظاهری نفس‌گیر دارد، با حرکت‌های تماشایی دوربین‌، یک حس خیلی خوب از توجه به جزئیات تاریخی (لباس، صحنه‌های خیابان، فضای داخلی) و استفاده رمزآلود از رنگ. کاربرد هوشمندانه تصاویر آرشیوی، حس اصیل بودن را بیشتر می‌کند، درحالی‌که بیشتر هواپیماها و چند لوکیشن مهم مانند فرودگاه قدیمی شیپهول و کارخانه فوکر تا حد زیادی با استفاده از تصاویر کامپیوتری ساخته شده‌اند. نیویورک دهه ۱۹۲۰ در بوداپست بازسازی شد.

«هلندی‌های پرنده»

نگاه خلاقانه سازندگان به همراه بودجه‌ای سخاوتمندانه در حدود‌ هشت میلیون یورو باعث خلق یک سریال ماهرانه، قانع‌کننده و با جذابیتی تقریباً غیر هلندی شده است. با کمی خیال‌پردازی می‌توانید «هلندی‌های پرنده» را «تاج» هلندی بنامید، هرچند در همان دام می‌افتد: تصویری بیش‌ازحد رمانتیک از یک نهاد بحث‌برانگیز و احتمالاً منسوخ‌شده. برای آلبرت پلسمان، پرواز زمانی یک ایده‌آل صلح‌طلبانه و دموکراتیک بود. دیدن آن خوب است، اما تضاد این نگاه با صنعت هوانوردی تجاری و تقریباً غیراخلاقی امروزی را غم‌انگیزتر می‌کند.

نتیجه

«هلندی‌های پرنده» یکی از بهترین سریال‌های تاریخ تلویزیون هلند است. بازی‌ها فوق‌العاده خوب است. به‌عنوان یک تماشاگر، مشتاق دیدن اپیزود بعدی هستید. بی‌صبرانه منتظرید تا ببینید داستان چگونه ادامه پیدا می‌کند. علاوه بر این، سریال می‌داند با کار دوربین و طراحی صحنه منحصربه‌فرد خود، چگونه حال و هوای آن دوران را به تصویر بکشد. در یک کلام «هلندی‌های پرنده» یک سریال عالی است که می‌توان دیدن آن را به همه توصیه کرد.

منبع: فولکس کرانت، فیلم اینکوایری

تماشای سریال «هلندی‌های پرنده» در نماوا