مجله نماوا، علیرضا نراقی
از اصلیترین قابلیتهای سینمای مستند «مشاهدهگری» است. مشاهدهگری فقط به معنای دیدن و ثبت رخداد نیست، بلکه به معنای ورود به درون لحظه، درک عمق و جوانب گوناگونِ آن و همچنین انتقال احساسات و احوالات مشاهدهگر، سوژه مورد مشاهده و آن لحظه خاص است. در این حالت، دوربین چشمی است تیزبین و پذیرا که توسط مشاهدهگری پرسشگر، همدل و هوشمند راهبری میشود و عناصر با اهمیت مکان، زمان، موضوع و همچنین لحظه اتصال این عناصر را نمایش میدهد. در این حالت شهود رخ میدهد. دوربین فراتر از ثبت، افشا میکند و پس از بازنمایی امر واقع، حقیقت لحظه و روند را درکپذیر میکند. این چیزی است شبیه به شهود یک قطعه شعر توسط شاعر.
فیلم «هیل کانتی امروز صبح، امروز عصر» ساخته رامل راس مستندساز آمریکایی در سال ۲۰۱۸، نمونهای تحسینبرانگیز و اثرگذار از اینگونه مشاهدهگری در سینمای مستند است. این فیلم در سال ۲۰۱۹ کاندیدای بهترین مستند سال در مراسم اسکار، امی و جشنواره فیلمهای آمریکایی شد و علاوه بر نامزدی در بسیاری از جشنوارههای بزرگِ آن سال، در ساندنس و گاتهام و چند جشنواره معتبر سینمایی دیگر جایزه بهترین فیلم مستند را از آن خود کرد.
رامل راس در سال ۲۰۰۹ برای آموزش عکاسی و بسکتبال به هیل کانتی در آلابامای ایالات متحده آمریکا میرود و در خلال آموزش در یک مدرسه، با دوربین خود به مشاهده عمیق زندگی جامعه سیاهان در این منطقه فقیرنشین و حاشیهای میپردازد. فیلم – احتمالاً متأثر از سابقه سازندهاش در عکاسی- شبیه به مجموعهای عکس است. اما لحظهها از دیدگاه یک عکاس، فیلمبرداری شده و حرکت و گذر زمان در قابهایی دلپذیر و چشمنواز منعکس شده و همین عنصر است که به فیلم لحنی شاعرانه و نرم بخشیده.

همانطور که اشاره شد فیلم منطقهای کوچک و جامعهای فقیر و حاشیهنشین را بازنمایی میکند؛ جایی که علاوه بر کمبود امکان آسایش و رفاه، شرایط عمومی آموزش نیز بسیار محدود و محقرانه است. در اینجا همه آدمها در انتظارند تا شاید با تلاشی مضاعف یا معجزهای از سر لطف از چنگ فقر و عدم کامیابی رها شوند. در جغرافیایی که دوربین رامل راس به آن پاگذاشته و در نگاه انسانهایی که دچار این جغرافیا هستند، تبعیض و آسیبهای تراژیک سرمایهسالاری به طور کامل حس میشود. اما فیلمساز به این تصویر کلی و توصیف تقلیلگرایانه محدود نمیماند. دوربینِ او از پوسته فراتر میرود، زندگی را میبیند. هم فقر و ملال حاصل از ناامیدی و بیکاری را تصویر میکند، هم تصویرگر زیبایی و تپش هرچند شکننده امید در میان مردم هیل کانتی است. لحظات گفتن آرزوها و رؤیاهای شیرین جوانان، آن لحظات ناب آواز و دعا و اشک در کلیسا علاوه بر حزن، گرمای امید در درون این مردم دوست داشتنی اما وامانده در تراژدی را به زیبایی تصویر میکند.
اغلب مردم این جامعه در یک کارخانه پرورش ماهی کارگری میکنند. زندگی خانوادگی اکثر آنها به سبب شرایط اجتنابناپذیر کمبود و بیکاری، از هم گسیخته و سرشار از ملال است. اما با همه این موارد، زندگی روزمره مردم هیل کانتی به مانند تمام زندگیهای دیگر- چه در کمیابی چه در کامیابی- یکه و یکدست نیست. زندگی مردم هیل کانتی هم با تضادها و تناقضات فراوانی رنگآمیزی شده است که تصویری بزرگ و پر جزئیات را برای بازنمایی حقیقت میطلبد. مستند «هیل کانتی امروز صبح، امروز عصر» با وجود اینکه فقط ۷۶ دقیقه است، به این تصویر با جزئیات و متنوع در عین سادگی، به سبب نگاه هنرمندانه و شهودی فیلمساز خود نزدیک شده است. مستندساز تلاش کرده از همه عناصر جاری در این جغرافیا استفاده کند تا به حقیقت سیال زندگی آدمهایی که سوژه کارش هستند بدون تقلیل و ترحم نزدیک شود. او از بازسازی زندگی سوژههایش تنها در کلیشههای جامعهشناختی، فرهنگی و سیاسی اجتناب میورزد. این رویکرد به رامل راس این امکان را داده است که اثرش نه فقط در دسته مستندهای اجتماعی یا مردمنگار، بلکه اثری با افقها، تصاویر و ساختاری هنری باشد که طعم، حس و فرم به خصوص و دلچسب خود را دارد و در عین تصویرکردن دشواری و رنج، زیبایی، مهر، لذت و حتی شادکامی را هم تصویر کند.

فیلم برای یافتن تصویری جامع از موضوع خود- یعنی بودن و شدن در هیل کانتی- به انسانها محدود نمیماند. در این مستند، مشاهده از انسانها فراتر میرود. طبیعت، حیوانات، حشرات، اشیاء، سایهها، طلوع و غروب ماه و خورشید، دود سیاه آتشی که با آفتاب در میآمیزد، شبی که با نوری تند و مستقیم شکسته میشود و بدنهایی که با درد زیبا و زایا میشوند و بسیاری تصاویر و صداهای دیگر، فیلم را با زندگی- با حقیقت زندگی آنطور که میگذرد، مماس و همنفس کرده است. به همین دلیل «هیل کانتی امروز صبح، امروز عصر» مستندی کمگو است، نیازی به گفتن زیاد ندارد. با وجود اینکه جوانانی که اغلب آنها شاگردان رامل راس بودهاند از ترسها و آرزوهای خود می گویند، شوخی میکنند و سر و صدا راه میاندازند و در عین اینکه فیلم با میاننویس سؤالات اساسی خود را روشن میسازد، اما در نهایت این مستند بر مشاهده در سکوت و قطعات موسیقی توصیفی و نرمی که یاریگر این مشاهده است، اتکا دارد. رامل راس از اضافهگویی و انحصار در داستانگویی متکی بر زبان اجتناب میکند. این رویکردی منطقی است، چرا که دوربین مشاهدهگری که تلاش میکند از کلیشه دور باشد، نمیتواند بر زبان تکیه کند، چرا که زبان همواره آلوده به پیشفرضها، قضاوتها و سرشار از پنهانگری و سرکوب است. در حالی که مشاهده دقیق، صادق و زیبا همواره در سکوت و گشودگی رخ میدهد. در نمایش حیوانات و طبیعت در کنار زندگی انسانهای هیل کانتی، مستندساز موفق میشود به مجموعهای از قرینههای حرکتی دست پیدا کند که از نکات قابل توجه فیلم است. فیلم ذهن ما را هدایت میکند تا در تعقیب حرکات پیوسته بچهها در اتاق یا ورزشکاران در رختکن و… ناخودآگاه مشابهتی پیدا کنیم با حرکت و تلاش حشرات و چهارپایان، یا صعود و افول نورها و در کل روند و تغییرات طبیعت.
«هیل کانتی امروز صبح، امروز عصر» مستندی است که در عین دوری از داستانگویی و نزدیکی به زندگی، تاحدودی داستانگویی هم میکند، اما به اندازهای که داستان آدمها، روند بازنمایی زندگی را مختل نکند و زمان حال ساده را متوقف نسازد. داستانگویی اینجا به عنوان بخشی از روایت است که ما را به آدمها، تجربیات و احساسشان نزدیکتر میکند. اما فیلم در هیچ یک از این داستانها فرو نمیرود تا مبادا به جای وجود، در موجود متوقف شود و جریان زنده و شاعرانه زمان را از دست بدهد و فرم اثر دچار گسیختگی شود و از شکل قوام یافتهاش خارج شود. بیشتر آثار مستند روی میز تدوین فرم و ریتم حقیقی خود را پیدا میکنند، اما مشخص است که «هیل کانتی امروز صبح، امروز عصر» از همان ابتدا و در شکل بازنمایی لحظههاست که فرم پیدا کرده و ریتمش مشخص شده است. دستیابی به چنین چیزی در فیلم مستند با همه پیشبینیناپذیر بودنش امری دشوار است و نیاز به شناخت کامل سوژه و پختگی و تبحر بالای فیلمساز دارد.