قبل از اصغر فرهادی، مجید مجیدی فیلم‌ساز اسکاری سینمای ایران بود. مهم نیست که مجیدی با بچه‌های آسمان موفق به کسب جایزه اسکار نشد، برای سینمای ایران مجیدی همیشه اولین فیلم‌سازی است که توانسته با فیلمش به لیست نهایی نامزدهای اسکار راه یابد.
بچه‌های آسمان شروع موفقیت‌های بین‌المللی مجیدی بود، اما پایانش نبود. مجید مجیدی با آثارش به فیلم‌سازی جهانی تبدیل شد و به جشنواره‌های تراز اول راه یافت. بااین‌حال آخرین موفقیت جهانی مجیدی به دوازده سال پیش و آواز گنجشک‌ها مربوط می‌شود. مجیدی با این فیلم نامزد خرس طلایی برلین و رضا ناجی، بازیگر نقش اول این فیلم هم موفق به کسب خرس طلایی شد.
حالا بعد از دوازده سال مجید مجیدی با آخرین فیلمش راهی ونیز می‌شود. خورشید در بخش رقابت اصلی ونیز حضور خواهد داشت و در میان شانس‌های اصلی قرار دارد.
خورشید بعد از مدت‌ها، بازگشت مجیدی به ریشه‌های اصلی فیلم‌سازی‌اش است و در اولین حضورش در جشنواره فجر سی و هشتم موفق به دریافت سیمرغ بهترین فیلم و بهترین فیلم‌نامه شد و در نظر منتقدان هم با اقبال خوبی روبرو شد.
به بهانه موفقیت مجیدی و فیلم خورشید، در این یادداشت نگاهی به مهم‌ترین فیلم‌های مجید مجیدی می‌اندازیم.

1- بدوک (1370)

بدوک - مجید مجیدی

مجید مجیدی از اولین فیلم بلندش جهان داستانی‌اش را تثبیت کرد. او با پرداختن به مصائب کودکان، شکاف طبقاتی و زندگی سخت ساکنان سیستان، توجه زیادی به خود جلب کرد. مجیدی در اولین فیلمش، کودکان را در مرکز روایتش قرار می‌دهد و زندگی بی‌رحمانه‌ای که دو کودک یتیم با آن مواجه هستند را به تصویر درمی‌آورد. تصویر انتقادی مجیدی در بدوک گرچه دیپلم افتخار بهترین فیلم‌نامه را برای مجیدی به ارمغان می‌آورد، اما برچسب سیاه نمایی می‌خورد. بعد از همین تجربه است که مجیدی سعی می¬کند با حفظ اصالت و هویت دنیای داستانی‌اش هم به سینمای جریان اصلی نزدیک‌تر شود و هم از زیر پا گذاشتن خط قرمزها دور بماند.

2- بچه‌های آسمان (1375)

بچه‌های آسمان

سومین فیلم مجید مجیدی، بی‌شک مهم‌ترین فیلم کارنامه اوست. بار دیگر مجید مجیدی قهرمان قصه‌اش را از میان کودکان انتخاب می‌کند و بار دیگر فقر دستمایه اصلی او می‌شود. نگاه واقع‌گرای مجیدی در بچه‌های آسمان ویژگی انتقادی بدوک را ندارد. او انتقاد و قضاوت را از روایتش حذف می‌کند و یکسره وارد دنیای معصومانه قهرمانش می‌شود که برای یک جفت کفش زمین و زمان را به هم می‌ریزد. حتی نشان دادن تفاوت قهرمان اصلی با دیگر کودکان هم از جنس حسادت کودکانه است، نه نگاه انتقادی یک فیلم‌ساز. مجیدی در روایت و پرداخت از اغراق و اضافه گویی دور می‌ماند و روی قصه‌اش تمرکز می‌کند. به همین دلیل، صداقتی در بچه‌های آسمان هست که با بیننده ارتباط برقرار می‌کند.

3- رنگ خدا (1377)

رنگ خدا - مجید مجیدی

رنگ خدا کاملاً در ادامه جهان داستانی «بچه‌های آسمان» قرار می‌گیرد. مجید مجیدی حالا در به تصویر درآوردن دنیای کودکان و نوجوانان به مهارت کامل رسیده است. قهرمان نابینای او در رنگ خدا به‌خوبی می‌تواند احساسات مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد و او را با خود همراه کند. رنگ خدا ازلحاظ تکنیکی همان سادگی آثار مجیدی را دارد و ازلحاظ واقع‌گرایی دنباله‌رو سبک کیارستمی است. به‌علاوه مجیدی با رنگ خدا نشان می‌دهد که چقدر خوب می‌تواند از کودکان و نوجوانان بازی بگیرد. همین بازی قوی محسن رمضانی که قسمتی از زندگی واقعی خودش را بازی می‌کند، است که به رنگ خدا رنگ و بویی از یک مستند داستانی می‌دهد و مخاطب را قانع می‌کند تا حوادث را باور کند و به عمق دنیای قهرمان نابینای فیلم قدم بگذارد.

4- باران (1379)

باران - مجید مجیدی

باران در میان آثار مجیدی حال و هوای متفاوتی دارد. همان وفاداری به واقعیت و نگاه مستند گونه را می‌شود در باران هم یافت. اما این بار، نگاه انتقادی مجیدی قوی‌تر شده است. نه به‌اندازه بدوک اما این بار مجیدی بی قضاوت از موضوع نمی‌گذرد. او در بستر یک عاشقانه نامتعارف، از تبعیض‌هایی که قوم افغان با آن مواجه هستند می‌گوید. بااینکه قهرمان‌های باران هم کم سن و سال هستند، اما دنیای آن‌ها، دنیای معصومانه و بی‌آلایش بچه‌های آسمان یا رنگ خدا نیست. بلکه دنیای باران دنیای بزرگ‌سالان است، با همه تاریکی و بی‌رحمی‌اش.

5- بید مجنون (1383)

بید مجنون - مجید مجیدی

بید مجنون فیلم پرسروصدایی بود، اما قرابتی با جهان داستانی مجیدی نداشت. او این بار، تبعیض‌های قومیتی، شکاف‌های طبقاتی و همه نابرابری‌های اجتماعی را کنار می‌گذارد و در قالب یک روایت انتقادی بخشی از دیدگاه‌های سیاسی جامعه‌اش را هدف قرار می‌دهد. واقع‌گرایی همیشگی مجیدی جایش را به یک فانتزی می‌دهد و به‌جای کودکان این بار بزرگ‌سالان در مرکز روایت قرار می‌گیرند.
مجیدی با بید مجنون، از خط قرمزهای سینمای اوایل دهه هشتاد عبور می‌کند ، اما در قصه‌گویی و پرداخت به دستاورد جدیدی نمی‌رسد. به‌علاوه تفکر ایدئولوژیک بید مجنون به ویژگی‌های دراماتیک آن می‌چربد و آن سینمای سانتی مانتال هم کم در رنگ خدا دیدیم با بید مجنون به اغراقی ناخوشایند می‌رسد. بااین‌حال، مجیدی که زمانی با بدوک به سیاه نمایی متهم شده بود د این سال‌ها دیگر فیلم‌ساز محبوبی است که جایش را در منطقه امن سینما پیداکرده است و هنجارشکنی‌اش هم راحت‌تر پذیرفته می‌شود.

6- آواز گنجشک‌ها (1386)

آواز گنجشک‌ها -مجید مجیدی

مجیدی با آواز گنجشک‌ها به سینمای آشنای خودش برمی‌گردد. سینمایی که از دل جامعه می‌آید و برای جامعه قصه‌گویی می‌کند. آواز گنجشک‌ها گرچه به جهان داستانی بچه‌های آسمان و رنگ خدا نزدیک است، اما یک واکنش دست‌اول است از طرف فیلم‌ساز به شکاف طبقاتی عمیقی که در اطرافش می‌بیند. دنیای ساده و کودکانه در آواز گنجشک‌ها قربانی ظلم زندگی شهری و مدرن می‌شود و این تقابل این دودنیا است که پایه و اساس روایت در آواز گنجشک‌ها را می‌سازد. دربچه‌های آسمان و رنگ خدا کودکان باوجود روبرو شدن با ناملایمات زندگی در پایان در دنیای زیبای خود می‌مانند و اتفاقاً مجیدی با تأکید بر این موضوع، نوعی بازگشت ناخودآگاه به چنین دنیایی را در ذهن بیننده جاری می‌کند. اما در آواز گنجشک‌ها چنین ملایمتی در حق کاراکترها نمی‌شود، همان‌طور که در «بدوک»، سرنوشت تراژیک دو کودک، مثل پتکی محکم روی سر بیننده می‌خورد.
پدر هم که قبلاً در آثار مجیدی عنصری مهم بود در آواز گنجشک‌ها بیشترین تأثیر دراماتیک را در قصه دارد و بار دیگر بازی خوبی که مجیدی از یک نا بازیگر می‌گیرد بیننده را شگفت‌زده می‌کند.

7- محمد رسول‌الله (1396)

محمد رسول‌الله - مجید مجیدی

مجید مجیدی حدود هشت سال روی پروژه محمد رسول‌الله تمرکز کرد و با همکاری برخی از مهم‌ترین و معتبرترین چهره‌های سینمای جهان ، به سراغ روایت دوران تولد و کودکی پیامبر اسلام رفت. «محمد رسول‌الله» بزرگ‌ترین و پرخرج‌ترین فیلم سینمای ایران تا به امروز است و قرار است مجیدی ادامه زندگی پیامبر را در دو فیلم مجزا روایت کند.
اما محمد رسول‌الله با همه جنجال‌هایی که احاطه‌اش کرده بود، در زمره بهترین آثار مجیدی قرار نمی‌گیرد. مهم‌ترین دلیل این موضوع هم تناقضی است که در پرداخت قصه وجود دارد.استفاده از عوامل خارجی گرچه سطح استاندارد قابل قبولی را به محمد رسول‌الله آورده است، اما هویت اسلامی آن را از بین برده است. محمد رسول‌الله فیلمی است راجع به پیامبری که از شرق بر خواسته است، اما تمامی نماها و فضاسازی‌ها غربی است. به‌طور مثال، میزانسن سکانس تولد پیامبر که مهم‌ترین سکانس فیلم هم هست را در نظر بگیرید. ویتوریو استورارو، فیلم‌بردار نامی هالیوود، نمای اصلی این سکانس را با میزانسن صلیبی بسته است که مستقیماً از هنر مسیحی می‌آید. چنین بی‌سلیقگی‌هایی در محمد رسول‌الله کم نیست. بااین‌حال، تا سال 95 این فیلم پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران محسوب می‌شد که نشان از استقبال مخاطبان از آن دارد.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.