فیلم‌ها منبعی از شور و علاقه برای ما هستند، اما پا گذاشتن به دنیای آن‌ها می‌تواند گیج‌کننده باشد. یکی از مشکلات هر طرفدار یک بازیگر یا کارگردان، این است که از کجا شروع کند. گاهی اوقات یک پیشنهاد خوب کافی است تا مخاطب به سرعت از یک مبتدی به یک طرفدار کاملا حرفه‌ای تبدیل شود. به همین دلیل از ترتیبی پیشنهادی برای تماشای آثار کارگردان موفق وونگ کار وای Wong Kar-wai نوشته‌‌ایم:

همچنین بخوانید:
همه چیز دربارهٔ فیلم‌ های اورسن ولز

دلیل مشکل بودن انتخاب این ترتیب

کارگردانان کمی هستند که می‌توانند همانند وونگ کار وای، درد و سختی‌های ناشی از عشق را به زیبایی به تصویر بکشند. فیلم‌های او سمفونی‌های نفس‌گیری از احساسات بیان‌نشده و امیال پنهان هستند که آن‌ها را در اعماق وجودمان پنهان می‌کنیم. آثار او از عشق‌های نافرجام پرده برمی‌دارد، داستان‌هایی که شخصیت‌های آن افراد تنها، رویاپرداز و دل‌شکسته‌اند.
اصلی‌ترین چالش آثار این کارگردان این است که بر اساس اتفاقات و یا داستان جلو نمی‌روند، بلکه شاخصه‌ی اصلی آثار او افکار شخصیت‌هایش است. شخصیت‌‌های داستان‌های وونگ گذشته‌شان بر روی زندگی‌شان سایه انداخته است. آن‌‌ها تمام مدت درگیر عشق، خاطرات و زمان هستند. برای کسانی که مجذوب جادوی او می‌شوند، این فیلم‌ها بی‌نهایت دیدنی خواهند بود. اما برای کسانی که به کار او آشنایی نداشته باشند، ممکن است کمی حوصله‌سربر به نظر بیایند.

وونگ کار وای و کریستوفر دویل
وونگ کار وای و کریستوفر دویل

در اکثر مواقع ریزترین جزئیات وونگ را درگیر خود می‌کنند، از دودی که به سمت سقف پیچ و تاب می‌خورد گرفته تا انعکاسی در چاله‌ی آبی بر روی زمین. داستان‌های وونگ روایت‌گویی‌های چندگانه داشته و خط داستانی‌اش معمولا پیچیده و غیرخطی‌ است. تماشای آثار او نیاز به حوصله دارند، اما کسی که حاضر به این کار می‌شود در نهایت نتیجه‌اش را نیز می‌بینید.
وونگ کارش را به عنوان فیلم‌نامه‌نویس برای تی‌وی‌بی (شرکت پخش تلویزیونی در هنگ ‌کنگ) شروع کرد. این فیلم‌ساز چینی از چارچوب‌های معمول آن زمان سینمای هنگ‌کنگ فاصله گرفته و این صنعت را دوباره زنده کرد. اولین فیلم او As Tears Go By ۱۹۸۸ در محدوده‌ی فیلم‌های مافیایی قدم برداشت. با اینکه ساختار اصلی این فیلم از این ژانر پیروی می‌کرد، اما روح شاعرانه‌ای در بافت آن به چشم می‌خورد.
از آن به بعد وونگ بیش از پیش دست به تجربه‌ی سبک‌های مختلف و فاصله گرفتن از استانداردها زد. هنگامی که وونگ همکاری پرثمرش با فیلم‌بردار کریستوفر دویل را آغاز کرد بود که جایگاه خودش را پیدا کرد. همکاری این دو سبک معروف وونگ را تقویت کرده و با کمک پروسه‌ی step-printing که به آن‌ها اجازه می‌داد بعضی از صحنه‌ها را کند کرده و حال و هوایی گیج‌کننده به آن بدهند، فیلمه‌ای وونگ را به خیالبافی‌هایی خیره‌کننده تبدیل کردند.
وونگ به عنوان یک کارگردان در عمق داستان‌هایش فرو رفته و به جای اتکا بر فیلم‌نامه، بر غریضه‌اش تکیه می‌کند. او با این کار روح مخاطب را درگیر اثرش می‌کند.

چانگ‌کینگ اکسپرس
چانگ‌کینگ اکسپرس

بهترین فیلم برای شروع: Chungking Express

با اینکه وونگ به عنوان استاد فیلم‌های رمانتیک مالیخولیایی شهرت دارد اما در خنداندن مخاطب نیز کاملا حرفه‌ای است. «چانگ‌کینگ اکسپرس» (۱۹۹۴) بهترین مثال برای این موضوع است، فیلمی که به زیبایی استایل خاص این کارگردان را به مخاطب معرفی کرد. این فیلم با بودجه‌ای محدود در وقفه‌ی دو ماهه‌ی مراحل تدوین فیلم هنرهای رزمی وونگ، «خاکسترهای زمان» (۱۹۹۴) ساخته شد. «چانگ‌کینگ اکسپرس» او را در عرصه‌ی جهانی به شهرت رساند.
این فیلم توجه کوئنتین تارانتینو را نیز به خودش جلب کرد. او آن قدر شیفته‌ی این فیلم شد که آن را به کمک کمپانی پخش خودش Rolling Thunder (که در حال حاضر دیگر فعالیتی ندارد) در آمریکا پخش کرد.
این داستان عاشقانه‌ در مورد دو پلیس است که بعد از تمام شدن رابطه‌های عاشقانه‌شان سعی می‌کنند در برابر مشکلات قوی باشند. فیلم بدون هیچ تلاشی به زیبایی شکاف میان عشق و درد را به تصویر می‌کشد. بازی‌های «چانگ‌کینگ اکسپرس» بدون نقص بوده و انرژی عجیبی در آن جریان دارد. شوخ طبعی خاصی نیز در فیلم به چشم می‌خورد. این فیلم قابل لمس‌ترین اثر این کارگردان تا به امروز بوده است. «چانگ‌کینگ اکسپرس» تجربه‌ای تاثیرگذار بوده و تماشای داستان آن که تنهایی مختص به زندگی در شهرهای بزرگ را با هیجان بازی‌گوشانه‌ای به تصویر می‌کشد، لذت محض را برای مخاطب به همراه دارد.

در حال و هوای عشق وونگ کار وای
در حال و هوای عشق

پیشنهاد فیلم بعدی:

در حالی که «چانگ‌کینگ اکسپرس» به فیلم مورد علاقه‌ی طرفداران این کارگردان تبدیل شده است، اما از نظر خیلی‌ها «در حال و هوای عشق» (۲۰۰۰) وونگ از آن فیلم‌هایی است که باید حتما آن را دید. این شاهکار یکی از دردناک‌ترین فیلم‌‌های سینما در مورد عشق از دست رفته است. مگی چانگ و تونی لیانگ به عنوان دو همسایه وارد زندگی یکدیگر شده و برای رهایی از غم خیانت همسرانشان، به سمت یکدیگر رفته و علاقه‌‌ای میان این دو شکل می‌گیرد. فیلم کشمکش این دو را میان علاقه و تعهد به تصویر می‌کشد. گرمای شور سرکوب‌نشده‌ی میان این دو، کاملا محسوس است. در انتهای «در حال و هوای عشق»، شور خاصی مخاطب را در برمی‌گیرد.
فیلم حال و هوای دهه‌ی ۶۰ میلادی و کودکی وونگ را بازسازی می‌کند. از لباس‌های زیبا و طراحی صحنه‌ی بی‌نقص فیلم و تا تصویربرداری نفس‌گیر آن، همگی «در حال و هوای عشق» را از نظر بصری به فیلمی تماشایی تبدیل کرده‌اند.
بعد از آن به نظر منطقی می‌رسد که «۲۰۴۶» (۲۰۰۴) را ببینید، فیلمی که می‌توان گفت دنباله‌ی از «در حال و هوای عشق» بوده و داستان آن در مورد یک نویسنده (لیانگ) است. این فیلم ژانر علمی-تخیلی را با درام تاریخی period drama تلفیق می‌کند. جانگ زئی در نقش همراهی که در طی فیلم قلبش شکسته می‌شود، بازی بی‌نظیری را ارائه کرده است.

فرشتگان سقوط کرده وونگ کار وای
فرشتگان سقوط کرده

بعد از این که تحت تاثیر این دو فیلم قرار گرفتید، نوبت به «روزهای وحشی بودن» (۱۹۹۰) می‌رسد. این فیلم در اصل دومین ساخته‌ی وونگ است.
در این فیلم بهترین بازیگران سینمای هنگ کنگ آن زمان به ایفای نقش پرداخته‌اند. «روزهای وحشی بودن» نسبت به تعدد بازیگران پرستاره‌اش، فروش خوبی نداشت. اما نقدهای بسیار خوبی دریافت کرده و یکی از بهترین فیلم‌های این کارگردان برشمرده می‌شود. فیلم کسل‌کنندگی ملالت ذات جوانی را به تصویر می‌کشد. علاقه‌ی همیشگی این کارگردان به زمان در این فیلم نیز کاملا احساس می‌شود. لسلی چونگ در نقش مرد هوس‌باز دل‌سرد فیلم، بازی بی‌نظیری از خودش ارائه کرده است. او همان اندازه که تلاش می‌کند در برابر کسالت بجنگد، در حال مبارزه با طردشدگی اولین زنی که دوستش داشت، یعنی مادرش، نیز هست.
تماشای «شاد کنار هم» (۱۹۹۷)، «فرشتگان سقوط کرده» (۱۹۹۵) و «خاکسترهای زمان» همراه با The Hand که قوی‌ترین قسمت سه‌گانه‌‌ای که در کنار هم فیلم «اروس» (۲۰۰۴) را تشکیل می‌‌دهند، نیز خالی از لطف نیست.

از کجا شروع نکنیم:

شب‌های بلوبری من
شب‌های بلوبری من

چه کسی حدس می‌زد ترجمه‌ی یک اثر بتواند تا این حد در انتقال پیام ضعیف باشد. فیلم انگلیسی زبان وونگ، «شب‌های بلوبری من» (۲۰۰۷) یک شکست واقعی بوده و اگر با این فیلم شروع کنید احتمالا از ادامه منصرف خواهید شد. معمولا دیالوگ‌های وونگ شاعرانه و لطیف هستند اما در این فیلم اصلا به دل نمی‌نشینند. «شب‌های بلوبری من» داستان یک پیشخدمت (نورا جونز) را به تصویر کشیده است که بعد از تمام شدن رابطه‌ی عاشقانه‌اش به یک سفر جاده‌ای در آمریکا می‌رود.
جونز چیزی که برای بازی خوب در نقش اول یک فیلم بوده را نداشته و جود لا نیز برای نقش مقابل او انتخاب خوبی نبوده است. با اینکه ممکن است به عنوان یک داستان عاشقانه، انتخاب بدی نباشد، اما از آن دسته فیلم‌هایی است که خیلی زود فراموش می‌شوند. مشخصه‌ای که در سایر فیلم‌های وونگ اثری از آن به چشم نمی‌خورد. او بعد از این فیلم و با گذشت شش سال با فیلم The Grandmaster ۲۰۱۳ به صحنه بازگشت. این فیلم داستان زندگی استاد هنرهای رزمی افسانه‌ای “ایپ من” است که به دومین فیلم پرفروش وونگ تا به امروز تبدیل شده است. با این حال فیلم کمی جدی‌تر و پیچیده‌تر از آن است که به عنوان فیلمی برای بازگشت این کارگردان تلقی شود. در نتیجه پیشنهاد می‌شود این فیلم را بعد از این که کاملا با سبک این کارگردان آشنا شدید، ببینید. اما با این حال هنوز هم در این درام تاریخی گوشه‌‌های از شاهکارهای همیشگی این کارگردان به چشم می‌خورد.
این مطلب برگرفته از نوشته‌ی ان لی در سایت www.bfi.org.uk است.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.