سینمای ایران امسال کلی فیلم بد به خود دید که عموما کمدی‌های مبتذل و لوسی بودند که حتی به‌سختی می‌توانستند تماشاگر را بخندانند. در این میان چندی فیلم اجتماعی هم بود که به روال فیلم‌های اجتماعی سال‌های اخیر،‌ تقلید دست چندمی از جهان فیلم‌های فرهادی و البته بسیار الکن در خلق چنین جهان متناقضی بودند و همانطور هم که پیش‌بینی می‌شد تماشاگران از آن‌ها اصلا استقبال نکردند. مطابق معمول چند فیلم پرمدعا اما پوچ و توخالی هم به‌نمایش درآمد که البته بعضی‌ها را که از سینما فقط ظاهر شیک و مجلسی‌اش را مهم می‌شمارند، از این فیلم‌ها استقبال کردند.
با نزدیک شدن به روزهای پایانی سال نگاهی انداخته‌ایم به بدترین فیلم‌های سالی که گذشت.

همچنین بخوانید:
مهم ترین فیلم های هنری سال ۹۸

زیر نظر

زیر نظر

اولین فیلم مجید صالحی می‌تواند عنوان بدترین و بی‌ربط‌‌ترین فیلم سال را از آن خود کنذ. فیلمی که از همان ب بسم‌الله تا انتها پرت و پلاست. ایده اولیه بسیار لوس و بی‌معنی است. همه چیز از یک «سوراخ» شروع می‌شود. یعنی واژه‌ای دم دستی‌تر و مسخره‌تر از سوراخ به ذهن نه‌چندان باهوش فیلمساز نرسیده برای اینکه بخواهد با آن شوخی‌های دوپهلوی جنسی کند. میزان شنیده شدن کلمه سوراخ در فیلم حیرت‌انگیز و البته حال‌به هم زن است.
از همین ایده اولیه بد، ضعف‌های فیلم شروع می‌شود و هرچه جلوتر می‌رود،‌بدتر هم می‌شود. بعد از نیم ساعت تماشاگر متوجه می‌شود که عملا فیلم داستانی ندارد و مکررا قرار است یک اتفاق و دردسر به شکل‌های مختلف تکرار شود تا همه از «سوراخ» در فیلم حرف بزنند!
بازی رضا عطاران و امیر جعفری بسیار بد است و تماشاگر را دلزده می‌کند. تصور کنید فیلم چقدر می‌تواند بد باشد که حتی رضا عطارانش هم نه خنده‌دار از آب دربیاید و نه خوب بازی کند. استعمال تریاک و مشروب و انواع و اقسام مخدرات هم که در سرتاسر فیلم به‌وفور دیده می‌شود تا با یک لجن‌زار روبه‌رو باشیم.

رحمان ۱۴۰۰

رحمان 1400 - پرفروش

یک کمدی مبتذل دیگر که صدای بسیاری از همان تماشاگرانی را درآورد که عموما به شوخی‌های رکیک چنین فیلم‌هایی می‌خندند و به‌نظرشان باحال می‌آید و به اطرافیان پیشنهاد می‌کنند بروند این فیلم‌های مبتذل را ببیند و خوش بگذرانند. استقبال همین تماشاگران بی‌ظرفیت است که فروش چنین کمدی‌هایی را میلیاردی و نجومی می‌کند و دیگر فیلمسازان هم وسوسه می‌شوند تا با ساختن نه یک فیلم که چندین و چند متلک جنسی و حرف‌های رکیک دوپهلو که در ظاهر خط قرمزی به‌نظر می‌رسند، به‌فکر تجارت و پول بیشتر درآوردن بیفتند.
درحالیکه خود تماشاگران مقصر اصلی این بلاهتی که به‌جان سینمای ایران افتاده هستند، ببینید «رحمان ۱۴۰۰» چقدر مبتذل است که همین تماشاگران صدایشان درآمد و لب به اعتراض گشودند. (البته شمار انبوه جمعیت مانند همیشه خوششان آمد و خندیدند و حال کردند!)
«رحمان ۱۴۰۰» اما نه فقط به‌خاطر شوخی‌های مسخره و رکیکش که به‌خاطر داستان روی هوا،‌روایت ول و ویلان و کلاه گذاشتن سر تماشاگر است که فیلم بسیار بدی است.

ما همه باهم هستیم

تبریزی ما همه با هم هستیم

یک فیلم سرگردان و پا در هوای دیگر. این یکی حتی تکلفش با خودش معلوم نبود که کمدی است، درام است، حادثه‌ایست یا چه! و البته یکی از پرخرج‌ترین و پرحاشیه‌ترین فیلم‌های سال که درباره هزینه هنگفت و سرمایه‌اش صحبت‌های زیادی به‌میان آمد. تعداد زیادی بازیگر با دستمزدهای کهکشانی در فیلم حضور دارند و فقط پرداخت دستمزد آن‌ها سربه فلک می‌گذارد، هزینه ساخت و جلوه‌های ویژه و… که دیگر هیچ.
فیلم اما آنقدر بد روایت می‌شود که عموم تماشاگران را گیج می‌کند و در پایان اصلا درست از جریانات سردرنمی‌آورند. بله ماجرای کلی مشخص است: سقوطی تعمدی با مسافرانی که همه می‌خواهند بمیرند تا پول بیمه به شرکت هواپیمایی برسد. اما جدا از این خط اصلی، کلی خرده داستان و اتفاق بی‌خودی در فیلم وجود دارد که چون یک کلاف سردرگم، مادام بیشتر و بیشتر درهم می‌پیچد. با وجود خرج زیاد فیلم آنقدر ناموفق بود که تنها ده میلیارد فروخت. یک شکست تجاری بزرگ برای سازندگان و خصوصا تهیه‌کننده رضا میرکریمی که اصلا معلوم نیست در چنین پروژه‌ای چرا و چطور حضور داشت.

کلوپ همسران

کلوپ همسران

یک کمدی تخت و بی‌مایه دیگر که از فرط هیچی بودن تماشاگر را به تعجب می‌اندازد. داستانی نخ‌نما و تکراری، شدیدا سکسیستی که یک فیلمفارسی ضعیف و تاریخ مصرف گذشته است که در سال ۹۸ ساخته شده. واقعا حرمت سینمای فیلمفارسی را خدشه‌دار کرده‌ایم با اطلاق نام آن به چنین فیلم ضعیف و ابلهانه‌ای.
اینکه نویسنده و کارگردان گمان می‌کنند هنوز داستانسرایی از مردان زن‌ذلیل (به تعبیر خود فیلم) و زنان نمک‌نشناس پول پرست، به این شکل کلیشه‌ای ممکن است جالب باشد یا تماشاگر را بخنداند و سرگرم کند، عجیب و غیرقابل باور است! حیف از این پول‌ها که اینطور دور ریخته می‌شوند و کلی جوان بااستعداد که پشت درهای بسته مانده‌اند ول معطل!
پای ژانر کمدی که وسط می‌آید، فیلمسازان ناگهان به خنده‌دار بودن صرف و طراحی چند صحنه بامزه اکتفا می‌کنند و گمان می‌برند همین که فیلم تماشاگر را بخنداند، کافیست. صباغ‌زاده هم در همین تله افتاده و فیلمنامه‌ای نوشته که هیچ صحنه‌اش ربطی به صحنه بعد از خود ندارد و هیچ کنش و واکنشی که پشت‌بند خود برمی‌انگیزد کوچکترین هم‌خوانی منطقی باهم ندارند.

غلامرضا تختی

غلامرضا تختی

یکی از پرادعاترین فیلم‌های سال و البته بیگ‌پروداکشن‌ترین‌هایشان که وقت و هزینه زیادی صرف ساخت دکورهای ویژه، بازسازی المپیک ملبورن و… کرد و از حیث گستردگی ابعاد تولید نمونه خاصی به‌شمار می‌آمد. اما چه فایده که این هزینه هنگفت و تولید عجیب و ادعاهای سربه فلک کشیده فیلم نتیجه‌ای بسیار مایوس‌کننده به‌بار آورد.
«غلامرضا تختی» را می‌توان یک فیلم دوپاره دانست که نیمه اولش با اسلوب فیلم‌های آمریکایی پیش می‌رود. نه‌تنها سیستم پروداکشن فیلم که ظاهر فیلم از سینمای کلاسیک هالیوود شدیداً ملهم است. تصاویر مسابقات، نحوه روایت یک قهرمان از زبان یک ژورنالیست، استفاده از سر تیترهای جراید همگی از سینمای کلاسیک‌ می‌آید و همین امید زیادی را در دل تماشاگر می‌کارد که قرار است یک فیلم کلاسیک بیوگرافیک درست‌ودرمان ببیند. از نیمه فیلم اما انگار روایت گم می‌شود، قبل از آن‌که برای تماشاگر، این خود فیلم‌ساز است که روایتش را گم می‌کند و نمی‌تواند تکه‌های درست پازل زندگی تختی را انتخاب کند و در عوض وارد شدن به مقوله‌های مخاطره انگیز زندگی جهان‌پهلوان، همان‌ها که او را بدل به رازآمیزترین قهرمان ملی می‌کند، مدام یک اصل زندگی او یعنی کمک به تهیدستان و زدن از جیب خود برای فقرا را مورد تأکید قرار می‌دهد.
فیلم در نیمه دوم ناامیدکننده است و لحظه به لحظه بدتر می‌شود و فقط درباره مردم دوستی و دست به‌خیر بودن تختی وراجی می‌کند. این اغراق بیش از اندازه، به‌جای آنکه بر مردم‌داری جهان پهلوان تاکید کند، او را مردی بی‌ثبات و بی‌فکر نشان می‌دهد و این شدیدا در ذوق طرفداران تختی می‌زند. «غلامرضا تختی»‌ برای بار دوم در ساحت اجتماعی، جهان پهلوان یگانه ایران را می‌کشد!

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.