خطر لو رفتن داستان
دیدن شهاب حسینی در فیلمی ترسناک، تجربه عجیبی است. آن شب گرچه در خارج از کشور ساخته شده و تیتراژش پر از اسم‌هایی مثل جنیفر دهقان است که نشان از دورگه بودن دارد، اما از معدود هم‌جواری‌های زبان فارسی و ژانر وحشت است.
چندسال پیش بهرام بهرامیان با فیلم‌نامه‌ای از امیر پوریا فیلم «آل» را ساخت که تجربه‌ای نزدیک (و نه کاملا منطبق) به ژانر وحشت بود. آن فیلم در ارمنستان ساخته شده بود.

همچنین بخوانید:
نقد فیلم آن شب – مرداب رازها

از هرکسی بپرسید کدام فیلم ایرانی در این ژانر را به خاطر می‌آورد احتمالا نام فیلم «شب بیست و نهم» را به خاطر خواهد آورد اما اگر یک بار دیگر در همین سن و سالی که هستید به دیدن «شب بیست و نهم» بنشینید، می‌بینید که ملودرامی درباره مردی است که با مریض شدن زنش تصمیم به تجدید فراش گرفته و زن قبلی بیماری و توهماتش تجدید می‌شود. شبحی که او روی لبه پشت بام یا در زیرزمین می‌بیند تنها عامل وحشت در این فیلم است که دقایق بسیار محدودی از کل فیلم را هم دربرمی‌گیرد. اما خاطره‌ی آن پررنگ برجا مانده. بنابراین آن شب ورود یک فیلم ایرانی به حیطه‌ای تجربه ناشده است. هرچند ارتباط آن شب با بدنه سینمای ایران آنقدر کم است که نمی‌توان گفت “سینمای ایران” تجربه‌ای در ژانر وحشت انجام داده است.

آن شب

آن شب با یک دورهمی دوستانه بین سه زوج در خارج از ایران (کانادا؟) آغاز می‌شود. بازی مافیا و کل‌کل‌های معمول بین “آقایون و خانوما” و… همه ایرانی هستند جز یک زن خارجی که او هم تا حدی زبان فارسی بلد است. شهاب حسینی تنها چهره معروف در این بین است و باقی را نمی‌شناسیم. بابک (شهاب حسینی) و فرهاد با وجود مخالفت خانم‌ها لبی تر می‌کنند و بعد سراغ ماری‌جوانا می‌روند. در راه برگشت اولین علائم فضای غیرمعمول ظاهر می‌شود: جی‌پی‌اس ماشین‌شان کار نمی‌کند و نمی‌توانند راه خانه را پیدا کنند. به خاطر مستی بابک دوبار نزدیک است تصادف کنند یا حیوانی را زیر بگیرند. درست وقتی که تصور می‌کنیم فیلم با یک تصادف (و احتمالا بعد از آن فرار از صحنه تصادف) وارد حیطه‌های محبوب در سینمای ایران می‌شود و شاهد فیلمی درباره عدم اعتماد بین زوج‌ها و دوراهی اخلاقی راست گفتن یا دروغ گفتن و غیره و غیره می‌شویم، بابک جایی دورتر از ماشین یه هیکل ناشناخته را می‌بیند. موسیقی بلند و معمول فیلم‌های هراس‌آور به ما می‌فهماند داستان چیز دیگری است: وارد قلمرو “فیلم‌ترسناک” شده‌ایم!

شهاب حسینی

وقتی برای یکی از دوستان نوشتم در جشنواره امسال یک فیلم ترسناک هم هست، جواب داد ترسناک واقعی یا ترسناک ناخواسته؟ سوال درستی هم بود و در این سال‌ها هروقت سینمای ایران سراغ ژانرهای امتحان نشده رفته نتیجه‌ی آن یک کمدی ناخواسته بوده که به جای ترساندن بیشتر می‌خنداند. تماشاگر به ضعف‌ها می‌خندد. آن شب یک فیلم ترسناک مضحک نیست. شاید اگر زمانی غیر از ساعت 12 شب فیلم را دیده بودم می‌توانستم با اطمینان بیشتری بگویم واقعا هم می‌ترساند. اما این ترس بیشتر از طریق صدا، موزیک و نور است. صدای ناگهانی، حضور ناگهانی یک دست غریبه، یک سایه‌ی نامعمول، یا یک بی‌خانمان ژولیده در قاب. اوج گرفتن موسیقی در این حضورهای ناگهانی و یا موسیقی دلهره‌آور در شرایطی که کاراکترهای فیلم با یک نوزاد بی‌دفاع در بغل‌شان در تاریکی به دنبال خروج از بن‌بستی هستند که در آن گیر افتاده‌اند. در اینجا همه المان‌های کلیشه‌ی فیلم‌های ترسناک جمع هستند. به اضافه یک المان دیگر که تا حالا در فیلم‌های ترسناک نبوده و آن هم فارسی حرف زدن کاراکترهای اصلی فیلم است با هم.

نیوشا جعفریان

بابک و ندا (با بازی چهره‌ای نام‌آشنا به نام نیوشا جعفریان که البته اسم آشنایی دارد) تصمیم می‌گیرند شب را در هتلی بین‌راه سپری کنند تا بیش از این به خاطر رانندگی در حال مستی و اثرات علف به دردسر نیفتند. دردسر اما از همین‌جا شروع می‌شود. هتلی متروک و خالی با دربانی مرموز که شب‌ها درهایش را قفل می‌کنند. راهروهای بلند و خالی بودن هتل درجا ما را یاد «درخشش» کوبریک می‌اندازد. اشباح مرموزی که آن‌ها در این هتل لعنت‌شده می‌بینند عبارتند از یک پسربچه کوچک پنج ساله که مدام می‌گوید مامی، یک بی‌خانمان سیاهپوست که کلمات غیرقابل درکی به زبان می‌آورد و یکبار به فارسی می‌گوید بگو، یک دختر جوان با موهای آشفته و یک پلیس است که هرکدام ثانیه‌ای بعد ناپدید می‌شوند و به حساب خیالات گذاشته می‌شوند. اما کار در ادامه به خون و خونریزی می‌رسد.
گفتم که آن شب یک فیلم ترسناک مضحک نیست و جاهایی هم واقعا می‌ترساند. اما این ترس از طریق کلیشه‌ترین المان‌های آشنای این فیلم‌ها و صدا و نور و حضور ناگهانی یک عامل غریبه در کادر صورت می‌گیرد.

آن شب

فیلم آن شب در این بین یک موضع اخلاقی نصیحت‌وار هم دارد که بدجور تو صورت می‌زند. در نیمه ابتدایی فیلم این تصور به ذهن می‌آید که نکند کل این دردسرها از عقوبت ناشی از مستی و مواد مخدر و رانندگی در حال مستی و تتو کردن باشد. در ادامه و وقتی شبح پسربچه می‌آید و توی اتاق می‌نشیند و به زن می‌گوید «مامی بگو» متوجه می‌شویم حدس ما در سکانس اول چندان هم بی‌راه نبوده و این زوج‌های ناقلا باز شروع کرده‌اند به پنهان کردن مسائل مهمی مثل سقط جنین از همدیگر و اگر راست‌گویی را در پیش بگیرند بلافاصله برق وصل می‌شود و اگر در هتل همچنان بسته است، حداقل تاریکی تمام می‌شود.
فیلم‌های ژانر وحشت در غرب ارتباط تنگاتنگی با مسیحیت و مقوله گناه دارند. اخلاقی بودن بخشی از زیرمتن این فیلم‌هاست. صلیب است که از شخصیت‌ها حفاظت می‌کند و شیطان است که می‌رود در جلد آدم‌ها یا نوزادها و مسخ‌شان می‌کند. در اینجا هم رفتارهای خارج از نُرم است که باعث ناراحتی وجدان و این کابوس‌هاست. در آخر ایستادن شهاب حسینی روبروی آینه با آن صورت پف‌کرده و چین و چروک‌هایی که این سال‌ها در صورتش پیدا شده و او را از یک جوان خوش‌صورت و مثبت تبدیل کرده به یک میانسال خسته و عاصی، پایان خوبی برای فیلم آن شب کورش آهاری است.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.