حقیقت این است که سال 98 از هر لحاظ که پرحادثه و پر افت‌وخیز بود، ازلحاظ جریان اکران، خنثی بود. فیلم‌های شگفت‌انگیز، خروجی جشنواره سال قبل بودند، کمدی‌ها همان‌گونه که پیش‌بینی می‌شد، فاتح گیشه شدند، بی‌آنکه حرفی برای گفتن داشته باشند یا خلاقیتی در طرح داستان خود به کار ببرند و در حاشیه، با انبوهی از فیلم‌های اجتماعی بی‌خاصیت طرف بودیم که بعد از تماشای فیلم و خروج از سالن، به‌کل از ذهنمان خارج شدند.
امسال اما بیش از سال‌های گذشته،شاهد آثاری بودیم که نام فیلم‌سازان بزرگی را یدک می‌کشیدند، ستارگان نامداری را در نقش‌های اصلی خود داشتند و وعده متفاوت بودن می‌دادند، اما ناامیدکننده‌تر از فیلم‌های بی‌نام‌ونشان و بی‌ادعا بودند. در این یادداشت نگاهی می‌اندازیم به هفت فیلم ناامیدکننده سال 98. البته ذکر این نکته هم لازم است که در این یادداشت، فیلم‌هایی چون «سامورایی در برلین»، «نیوکاسل» یا «ایکس لارج» و فیلم‌های مشابه دیگر در نظر گرفته نشده‌اند، چراکه اساساً این آثار به مرتبه سینما نرسیده‌اند که بتوان خوب یا بد بودن آن‌ها را سنجید.

1- ژن خوک – سعید سهیلی

ژن خوک

همان‌طور که از نام فیلم برمی‌آید، آخرین فیلم سعید سهیلی، انتقادی است به شرایط اجتماعی این روزها و سلطه ژن خوب‌ها و آقازاده‌ ها. موضوعی که می‌توانست جذاب باشد و به یکی از مهم‌ترین کمدی‌های انتقادی سینمای ایران تبدیل شود.
سعید سهیلی قبلاً با «گشت ارشاد» ژانر کمدی سیاسی-انتقادی را آزموده بود و به نتیجه قابل قبولی هم‌دست یافته بود. سهیلی با بازی گرفتن درست از مثلث بازیگری‌اش با روایتی که گرچه کمی کلیشه بود، لحظه‌های جذابی پدید آورده بود و انتقادهای به‌جایی مطرح کرده بود. دنباله «گشت ارشاد» اما نه در پرورش کمدی آن‌قدر موفق بود و نه در طرح شعارهای سیاسی موردنظر فیلم‌ساز. بااین‌حال، «ژن خوک» حتی از «گشت 2» هم ضعیف‌تر است. آخرین کار نه به لطف زوج بازیگری‌اش جذاب می‌شود و نه اساساً در خنداندن مخاطب توقیفی به دست می‌آورد.

2- ما همه باهم هستیم – کمال تبریزی

ما همه باهم هستیم

دورخیز مجدد تبریزی برای برگشت به‌روزهای اوجش بار دیگر به شکست انجامید. تبریزی پرستاره‌ترین فیلم سینمای ایران را می‌سازد، سعی می‌کند انتقادات سیاسی مهم و حساسی را مطرح کند و با فضای فانتزی فیلمش، طعم خوش «مارمولک» و دیگر کمدی‌های سیاسی‌اش را تکرار کند. اما اثر پرستاره کمال تبریزی از همان سکانس‌های اولیه در جذب مخاطب با مشکل مواجه می‌شود. روایت همچون کلافی سردرگم در هم می‌پیچد و نشانه‌ها و نمادها به کارکرد دراماتیک نمی‌رسند. درنهایت، «ما همه باهم هستیم» نه سیاسی است و نه کمدی، بلکه فقط شعاری رندانه و محافظه طلبانه است.

3- هزارتو – امیرحسین ترابی

هزارتو

«هزارتو» اولین فیلم امیرحسین ترابی است. فیلمی که از مدت‌ها قبل با حضور شهاب حسینی و دیگر ستارگانش و موضوعی جذاب و به‌روز، به یکی از مورد انتظارترین فیلم‌های سال 98 تبدیل‌شده بود. «هزارتو» با مسئله گم‌شدن کودکان قصه‌اش را شروع می‌کند، اما گره‌گشایی و گره‌افکنی‌های پی‌درپی که ایجاد لحن معمایی و پر تعلیق اثر را تحت تأثیر قرار می‌دهند و کاراکترهای مکمل و فرعی که بسط قصه اصلی را با خلل مواجه می‌کنند، درنهایت «هزارتو» را به اثری نامنسجم، آشفته و ملودرامی از خیانت و مشکلات زناشویی تبدیل می‌کنند.

4- مردی بدون سایه – علیرضا رئیسیان

مردی بدون سایه

بعد از «چهل‌سالگی» و «دوران عاشقی»، «مردی بدون سایه» پایان‌بخش سه‌گانه عاشقانه علیرضا رئیسیان بود. بی‌اغراق، «مردی بدون سایه»، ضعیف‌ترین اثر از این سه‌گانه و حتی ضعیف‌ترین فیلم در کارنامه کاری فیلم‌سازش است. «مردی بدون سایه» به‌مثابه بسیاری از آثار سینمای ایران، موضوعی جذاب را دستمایه قرار می‌دهد و به‌جز دستمالی کردن آن کاری از پیش نمی‌برد. رئیسیان در آخرین اثرش، خشونت خانگی و تعصبات جنسیتی را به میان می‌کشد، اما چنان فیلم‌نامه آشفته و فیلم آشفته‌تری تحویل می‌دهد که غیرقابل‌باور است.

5- نبات – پگاه ارضی

نبات

«نبات» از آن دسته فیلم‌هاست که نه موضوع جذابی دارد و نه از پرداخت مناسب و خلاقانه‌ای بهره می‌برد. «نبات» قصه‌ای تکراری است و فاقد جذابیت. مادری که در جوانی همسر و دخترش را رها کرده است و حالا بازگشته، غافل از اینکه دخترش فکر می‌کند او مرده است. «نبات» بی‌اندازه شبیه سریال‌های اخلاقی تلویزیون است. این پرداخت تلویزیونی فقط به ایده اصلی فیلم بازنمی‌گردد. پگاه ارضی در «نبات» به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند گردوغبار کلیشه‌های تلویزیونی را از ساختار اثرش بتکاند و حتی بازی سوپراستار کم‌کار این سال‌ها، شهاب حسینی، هم نمی‌تواند فیلم را نجات دهد.

6- روسی – امیرحسین ثقفی

روسی

بعد از «مرگ کسب‌وکار من است» و «مردی که اسب شد»، «روسی» سومین فیلم امیرحسین ثقفی است. «روسی» با فضای نامتعارف و بازیگرانش اثری متفاوت و دیدنی به نظر می‌آمد. اما «روسی» فقط در حد یک اثر نامتعارف باقی می‌ماند. فضاسازی و بازی‌های فرمی جذاب فیلم به‌هیچ‌وجه به خدمت روایت درنمی‌آیند و «روسی» از قصه‌گویی عاجز است. همه‌چیزی که امیرحسین ثقفی در آخرین فیلمش ارائه می‌دهد اداواطوارهای اضافه و زائد است. بازی‌های اغراق‌شده بازیگران و شخصیت‌پردازی ناقص هم بیش‌ازپیش ارتباط «روسی» با مخاطب را قطع می‌کنند.

7- معکوس – پولاد کیمیایی

معکوس

حقیقت این است که اولین تجربه فیلم‌سازی پولاد کیمیایی از ابتدا هم چندان جذاب به نظر نمی‌رسید. همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، پولاد کیمیایی سعی کرده بود در «معکوس» سنت فیلم‌سازی پدرش را زنده کند. اما تنها دستاورد او بازسازی ضعیف و بی‌قاعده‌ای از آثار اخیر و غیرقابل توجه مسعود کیمیایی است. فیلم‌نامه «معکوس» چفت‌وبست ندارد، شخصیت‌ها میان زمین و هوا سردرگم هستند، انگیزه‌هایشان مشخص نیست و کلیت اثر، تاریخ گذشته به نظر می‌رسد. پولاد کیمیایی که تاکنون درزمینهٔ بازیگری هیچ نقش درخشان یا حداقل قابل قبولی نداشته است، درزمینهٔ کارگردانی هم نبوغی از خود نشان نمی‌دهد.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.