خطر لو رفتن داستان
هیچ کس نمی‌تواند به زیبایی و تاثیرگذاری رومن پولانسکی داستان معروف “ماجرای دریفوس” را روایت کند. اتفاقی مهم که نقطه عطفی در جامعه فرانسه بود و نگاه جامعه به ارتش و دید یهودستیزی حاکم در آن را تغییر داد. “ماجرای دریفوس” داستانی با‌ارزش و پندآموز است و پولانسکی با فیلم‌نامه‌ نوشته رابرت هریس (نوشته فیلم «سایه‌نویس») و با نقش‌آفرینی ژان دوژاردن (ستاره فیلم «آرتیست») این داستان را به بهترین شکل در افسر و جاسوس An Officer and a Spy به تصویر کشیده است. با این‌وجود اثر نهایی، آن‌ گرما و روح همیشگی کارهای او را ندارد، البته شاید دلیل آن ذات رسمی و نظامی داستان است.

همچنین بخوانید:
به سوی ستارگان Ad Astra – برد پیت با وجود روابط پیچیده‌ای که با پدرش دارد، راهی فضا می‌شود

این ساخته پولانسکی، جدیدترین اثر او در یک جشنواره بین‌المللی مهم، پس از فیلم سال ۲۰۱۳ او ونوس در پوست خز است که در جشنواره کن اکران شد. البته انتخاب این فیلم در بخش رقابت جشنواره ونیز اتفاق بی‌دردسری نبوده است. لوکرچیا مارتل، سرپرست داوران این جشنواره اعلام کرد که این فیلم را تماشا خواهد کرد اما در مراسم افتتاحیه آن حضور نخواهد داشت تا ناخواسته توهینی به قربانیان آزارهای جنسی نکرده باشد.

افسر و جاسوس

پولانسکی در نشست خبری فیلم افسر و جاسوس اشاره‌ای غیرمستقیم به ماجرای اتهام وارد شده به او در مورد تجاوز به دختر ۱۳ ساله‌ای در سال ۱۹۷۷، کرد:” خود من با بسیاری از عواقب نسبت‌ دادن عملی که مرتکب آن نشده‌ای، آشنا هستم.” این‌که گذشته این کارگردان تا چه حدی ممکن است بر موفقیت فیلمش تاثیر بگذارد قابل پیش‌بینی نیست.
در سال ۱۸۹۵، کاپیتان یهودی جوان ارتش به نام آلفرد دریفوس به جرم جاسوسی بازداشت شد. او از مقامش کنار گذاشته شد و در جزیره دویل زندانی شد. اما افراد زیادی بودند که به بی‌گناهی او باور داشتند. این حرکت ضد‌یهودی باعث ایجاد آشوب در فرانسه شد و این کشور را تا مرز جنگ داخلی پیش برد. مهم نیست که مخاطب برای اولین‌بار این داستان را می‌شنود و یا این فیلم یادآوری‌ای برای مخاطبین مسن‌تر است، این داستان یک واقعه تاریخی مهم است که ارزش روایت شدن را دارد.
داستان از نگاه سرهنگ دوم جورجس پیکارت (با بازی ژان دوژاردن) نقل می‌شود که در دادگاه دریفوس حضور داشت.

افسر و جاسوس

حتی وقتی ارتش با تحقیر او از مقامش ازل می‌کند، دریفوس (با بازی لویی گارل) یک‌صدا بی‌گناهی خود را فریاد می‌زند.
پس از این اتفاق پیکارت جوان، که در مدرسه نظامی یکی از معلمان دریفوس بود، به مقام رییس سرویس مخفی می‌رسد و سرنوشت، آن دو را بار دیگر در کنار هم قرار می‌دهد. او مدیریت یک ساختمان قدیمی را برعهده می‌گیرد که بوی فاضلاب می‌دهد و پنجره‌هایش به درستی باز نمی‌شوند. کارمندان این ساختمان نیز به سردی محیطش هستند. همکار سابق او، افسر هنری (با بازی گرگوری گادبوا) از همان ابتدا در حال کشیدن نقشه‌ای برای دسترسی به اطلاعات سری و مهم است.
در همان ابتدای کار پیکارت با یک پرونده جاسوسی مواجه می‌شود: فردی به نام استرازی بخشی از اسرار مهم را به یک افسر ایتالیایی، که رابطه عاشقانه‌ای با او دارد، داده است. از این‌جا داستان وارد حال‌وهوای کارآگاهی می‌شود و پیکارت در پی یافتن حقیقت می‌گردد.

ژان دوژاردن

او برای ملاقات با یک شاهد به یک سالن موسیقی می‌رود، نامه‌های سری را در یک کلیسا تحویل می‌گیرد و حتی فردی را برای تعقیب استرازی استخدام می‌کند.
نقطه سرنوشت‌ساز داستان مخاطب را غافل‌گیر می‌کند. پیکارت در حین بررسی نامه‌های استرازی، نامه‌ای را می‌بیند که شباهتی به نامه‌ای دارد که یکی از مدارک اصلی در متهم کردن دریفوس بود. در اینجاست که پیکارت متوجه می‌شود همه اتهامات متوجه استرازی است و دریفوس بی‌گناه است.
این افسر جوان که وجدان پاکی دارد، این موضوع را به اطلاع تمام افسران بالا دست خود می‌رساند. اما جواب همه یک چیز است: “بهتر است این موضوع را ادامه ندهی”. حکم دریفوس صادر شده است و ارتش نمی‌تواند به اشتباه خود اقرار کند. این حرف به این معناست که برای پیچیده‌تر نشدن اوضاع استرازی باید آزاد شود.
پیکارت وقتی این بی‌عدالتی را می‌بیند دیگر نمی‌تواند ساکت باشد. دوژاردن با بازی زیبای خود احساسات بیننده را درگیر می‌کند و در تمام مدت فیلم مخاطب کاملا طرف اوست.

مقاله "متهم میکنم"

او با به خطر انداختن موقعیت خود، ملاقات سری با طرفداران دریفوس برگزار می‌کند. در این جلسه رمان‌نویس معروف امیلی زولا، نخست‌وزیر آینده فرانسه ژرژ کلمانسو و ویراستار روزنامه Aurora حضور دارند. بعدتر وقتی پیکارت به زندان می‌افتد، خیابان‌های پاریس پر از مقاله معروف زولا با عنوان J’Accuse (متهم می‌کنم) می‌شود. او در این مقاله تمام مدارکی که پیکارت در مورد بی‌گناهی دریفوس جمع‌آوری کرده بود را منتشر می‌کند و در کنار آن به لاپوشانی ارتش فرانسه اشاره می‌کند. اما این اتفاق مهم پایان فیلم نیست، بلکه ماجراها و اتفاقات زیاد دیگری در راه است.
بازیگران زیادی در فیلم افسر و جاسوس نقش‌آفرینی کرده‌اند که از بین آن‌ها می‌توان به امانوئل سینه در نقش معشوقه پیکارت اشاره کرد. با این‌که رابطه عاطفی آن‌ها مرکز داستان فیلم نیست، اما این رابطه نشان‌دهنده این است که پیکارت مردی است که شغلش را اولویت زندگیش قرار داده است. متیو آمالریک نیز در نقش خط‌شناسی که به گناهکاری دریفوس رای می‌دهد، در این فیلم حضور دارد.

امانوئل سینه

گارل نقش مرموز‌ترین شخصیت داستان را بازی می‌کند، این سرهنگ یهودی شجاعتش را در دفاع از بی‌گناهی خود ثابت می‌کند و تا وقتی که بی‌گناهیش ثابت نشده است نمی‌میرد. با این‌حال لحظه رویارویی پیکارت و دریفوس یک پایان شاد نیست، بلکه ملاقات دوباره دو انسان اخلاق‌گرا و با‌وجدان است. این فیلم پایانی احساسی ندارد و تنها این حس آرامش را به مخاطب منتقل می‌کند که بالاخره عدالت برقرار شده است.
یکی از نقاط قوت افسر و جاسوس، بخش فنی آن است که بیننده را به ٰآرامی از سالن موسیقی و کافه‌ای پر از رنگ و موسیقی به خیابان‌های سرد و تاریک می‌برد. فیلمبردار پاوئو ادلمن، همراه همیشگی پولانسکی، به همراه طراح تولید، جین رابیس، حال و هوای تاثیرگذاری را در تک‌تک صحنه‌های فیلم به تصویر کشیده‌اند. تصاویر خیابان‌های پاریس با موسیقی زیبای الکساندر دسپلا کامل شده است.
این مطلب از نوشته دبورا یانگ در سایت هالیوود ریپورتر گرفته شده است.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.