بالاخره روز موعود فرا رسید و داستان سریال هم گناه شکل و روح یک داستان هیجانی و پر اتفاق را به خود گرفت. جایی که حالا نویسنده و کارگردان بعد از معرفی های اولیه رویکردی هیجانی تر و احساسی تر در پیش گرفته اند.

همچنین بخوانید:
بررسی داستان قسمت هفتم هم گناه

فریبرز هنوز در رویای لیلا

فریبرز که پرویز پرستویی وظیفه این نقش را به عهده دارد بعد از گذشت ۳۰ سال هنوز از لیلا عبور نکرده و با بازگشت ناگهانی پیمان همه چیز غلیظ تر و پررنگ تر توسط او یادآوری میشود. حال نسرین همسرش در طول این سالیان چگونه با غم این رفتار و بچه‌دار نشدنش کنار آمده خود شاید سوژه‌ای کامل برای یک سریال تراژدی کامل باشد. حال فریبرز با بازگشت پسرش به بعضی قرار هایش با نسرین پس از ۲۸سال زندگی پشت کرده و از بچه دار شدن توسط رحمی اجاره‌ای تقریبا منصرف شده است.

فرهاد درگیر با لیدا و آینده هدیه

مهدی پاکدل

لیدا نامزد فرهاد که گویا از گذشته فرهاد خبر دارد اما از برنامه های کنونی‌اش خیر، هنوز آلمان است و برای فرهاد تبدیل به یک نگرانی شده است. فرهاد بالاخره با رو انداختن به تمام افراد خانواده صبوری پول مورد نیازش برای خاستگاری از هدیه و راضی کردن عمویش را جور کرد، آن هم توسط امین و آرمان دو پسر جوان خانواده صبوری. آرمان هم که به عنوان جاسوس فرید این وظیفه را به بدترین شکل ممکن اجرا می‌کند و هرلحظه این موضوع را به فرهاد یاد‌آوری میکند.
بین ایرج و فرهاد هم رابطه پدرانه-برادرانه‌ای برقرار است که او را بیش از همه معتمد فرهاد کرده و سیر تا پیاز زندگی فرهاد را فقط ایرج می‌داند. ایرج که هنوز هم از دلیل طلاق‌اش با فریده رونمایی نشده انشان بسیار خوب و مهربانی است و با همه مخالفت هایش با فرهاد دست از حمایت او بر نمی‌دارد.

جز راست نباید گفت ولی هر راست هم نه‌شاید گفت

سریال هم گناه

حامد باستانی، نامزد سارا دختر فرید هم که بالاخره داستان زندگی‌اش و دختر کوچکش برای سارا مسجل شد گناه بزرگی به اسم دروغ دارد. ادعایی که از سمت سارا مطرح می‌شود و راست و دروغش برای ما مشخص نیست که اگر حامد از ابتدا به او همه حقایق را گفته بود سارا به این ازدواج تن میداد یا نه، اما حداقل الان موضع قدرت در این بحث تمام و کمال سمت سارا است.
پیمان که شب گذشته را در خانه فریبرز سپری کرده با سارا هم مسیر شده و به بهانه لباس عوض کردن به خانه رفته و با لیلا ملاقات می‌کند. صحنه‌ای که بسیار بلاتکلیف ساخته شده. جمله به جمله سارا و پیمان بین انسان هایی عادی و انتقام جویانی مریض نقش عوض می‌کنند و از هدفی صحبت می‌کنند که اصلا رنگ و بوی انسانیت ندارد. حال چه برنامه‌ای برای خانواده صبوری و سارا دارند معلوم نیست.
شاید باز پسگیری یک حق ساده باشد از ارث و میراث خاندان صبوری؛ شاید برنامه‌ای تاریک‌تر و پیچیده‌تر. یک جمله حضوری خجسته، یک جمله خروجی سریعتر از خانه فریبرز. حامد هم که تلاشی بیهوده و ناموفق برای بدست آوردن دل سارا دارد. تلاشی که فقط یک منظور دارد آن هم علاقه‌اش به سارا است نه هیچ منطق و استراتژی برای این موضوع.
قسمت هشتم هم گناه با یک بمب به پایان می‌رسد. داستان قتل پدر هدیه و قاتلش! فرهاد!

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.