مجله نماوا، نغمه خدابخش

هر چند که شیوع و همه‌گیری ویروس کرونا در مدت زمان اندک شوک به جهانیان وارد کرد و باعث تغییر در سبک و شیوه زندگی شد و کل زندگی بشر را تحت تاثیر قرار داد، اما سوژه‌ی جذاب و پروپیمانی شد برای هنرمندان تا از هر لحظه آن الهام گرفته و آثاری خلق کنند. مضمونی که مخاطب این روزگار با پوست و گوشت خود آنرا لمس می‌کند. در این بین مستندسازان نیز با نگاه‌های متفاوت صحنه های جاودان را ثبت کردند تا در تاریخ بشریت ماندگار شود.

پانزدهمین جشنواره سینما حقیقت نیز بخشی از برنامه خود را با عنوان «کرونا» به مستندهایی با موضوع کرونا اختصاص داده و  فیلم‌های بلند، نیمه بلند و کوتاه با این مضمون در این جشنواره حضور دارند.

جذابیتی که در فیلم‌های حاضر در بخش کرونای جشنواره وجود دارد حاصلِ انتخاب‌های متنوعی است که برآمده از نگاه‌ و زاویه دید متفاوت مستندسازان است. ده اثر حاضر در این بخش را می‌توان پشت سر هم و بدون وقفه دید بدون آنکه به خاطر تکراری بودن سوژه کلی، خسته‌کننده و حوصله سربر باشند. تماشای صحنه‌های ثبت شده در این آثار، تلخ و دردناک و تداعی کننده بحرانی‌ترین دوران زندگی مخاطب است و گاه دیدن برخی صحنه ها نفس را در سینه حبس می‌کند.

ورود مهمان ناخوانده

فیلم «طاعون قرن» ساخته محمد عبدی‌زاده روایت روزهای آغازین ورود کرونا به کشورمان است. فیلم با جلسه ستاد بحران در قم در بهمن ماه سال ٩٨ آغاز می‌شود؛ روزی که تست کرونای چند بیمار بستری شده در بیمارستان مثبت بوده و اولین گزارش برای حضور این مهمان ناخوانده ثبت می‌شود. نتیجه تست باعث تشکیل جلسه شده و در آن راهکارهای عدم شیوع و چگونگی مقابله با آن و رعایت بهداشت فردی بررسی می‌شود. اینجا آغاز ترس، اضطراب، دلهره و دست و پنجه نرم کردن با مرگ است. چهره نحیف بیماران در سنین متفاوت از سویی و تلاش کادر درمان برای نجات جان بیماران از سویی دیگر هر بیننده‌ای را منقلب می‌کند.

اطلاعاتی که فیلم با مستندات موجود در اختیار تماشاگر می‌گذارد نیز جالب توجه است مهمترین آن مرگ‌های مشکوکی است که در بیمارستان‌های مختلف در شهرهای دیگر در دی ماه یعنی یک ماه قبل از اولین گزارش تست مثبت وجود داشته، بنابراین نمی‌توان با قطعیت ورود این ویروس را شهر قم و زمان آن را بهمن ماه در نظر گرفت.

نظر پزشکان متخصص در طول فیلم از دیگر نکات قابل توجه در مورد طاعون قرن است؛ نظراتی که نشان می‌دهد برای پیشگیری از انتشار ویروس راهکارهای دیگری نیز وجود داشته که به علت سهل‌انگاری و یا عدم آگاهی و جدی نگرفتن این بیماری قدرت آن بیشتر شده و در مسیر شیوع و همه‌گیری سرعتی غیرقابل باور را طی کرده است.

در خلال گفت‌وگوهای کارشناسانه نقبی هم به سیاست زده می‌شود و مسئله انتخابات و راهپیمایی بهمن ماه ٩٨ نیز از علل اصلی فراگیری بیماری عنوان می‌شود و مسئولینی را زیر سوال می‌برند که با تعطیلی مدارس و ادارات مخالفت کرده و عاملی شدند برای بحرانی‌تر شدن این بحران!!

طاعون قرن پنهان‌کاری‌های دوران کرونا را فاش می‌کند، اما دغدغه اصلی فیلم در سکانس انتهایی است جایی که پرستاری می‌رقصد و نوشته‌ای روی تصویر نقش می‌بندد.

هنر، ماندن و ساختن در شرایط سخت است

زندگی طاهره شجاعی زنی که عاشقانه در کادر پزشکی بیمارستان کار می‌کند، در مستند «ریشه‌ها» به تصویر کشیده شده است.«ریشه‌ها» به کارگردانی محمد حسنی تلاش بی‌وقفه کسانی را به نمایش می‌گذارد که با وجود داشتن شغل حساس و مهم به خصوص در دوران کرونا، گمنام بودند و با اینکه همچون کادر درمان در بخشی از بیمارستان کار می‌کردند، اما جزو کادر درمان به حساب نیامده و به همین دلیل از داشتن امکانات اولیه نیز محروم بوده‌اند. بخش آزمایشگاه بیمارستان مورد نظر در این مستند به سرپرستی خانمی است که دومین فرزند خود را باردار و با وجود شرایط خاصی که به لحاظ جسمی دارد حاضر به ترک محل کار خود نشده است.

در شرایط عادی داوطلب نیروی کار در بخش آزمایشگاه قابل توجه بود، اما با شیوع ویروس کرونا نه تنها متقاضی وجود نداشته بلکه تعدادی از افرادد، از ترس ابتلا به خانه‌هایشان پناه بردند و کسانی که چون طاهره ماندند با تلاشی بیشتر ناچار به جبران کمبود نیروی انسانی شدند و مسئولیت سنگین‌تری را بر دوش گرفتند. از طرفی عدم رسیدگی و تامین نیازهای اولیه و ضروری کارکنان اعم از گان، ماسک و دستکش باعث نگرانی مضاعف آنان شده و خطر ابتلا و درگیری با بیماری را دو چندان کرده است تا جایی که لب به اعتراض می‌گشایند که البته بی‌نتیجه می‌ماند.

طاهره نماینده‌ای از این قشر است و به نمایندگی از همکارانش حقوق آنان را مطالبه می‌کند. او به شرایط موجود و کمبود امکانات اعتراض می‌کند و وقتی به شرایطی که مستحق آن است، رسیدگی نمی‌شود اشکش جاری می‌شود. دغدغه طاهره فراهم کردن شرایط برای حفط جان کسانی است که قادرند در حفظ جان دیگر انسان‌ها موثر باشند.

با اتمام مدت زمان کاری و راهی شدن به خانه دغدغه‌های شخصی به سراغش می‌آیند و آنچه در ذهنش می‌گذرد را برای مخاطب بازگو می‌کند. او از نگرانی‌های خود می‌گوید؛ از ترس ناقل بودن ویروس و انتقال آن به خانواده‌اش، از تشویق‌های پدر و مادر برای ادامه خدمت‌رسانی به هم‌نوع، از عشق همسر و فرزندش که حامی او هستند، از دستمزد ناچیزش در برابر کاری بزرگ و از اهمیت ندادن مسئولان برای تامین نیازهای ضروری این گروه از کادر پزشکی حرف می‌زند.

«ریشه‌ها» ریشه و اصل یک جامعه را زیر ذره‌بین می‌برد و توجه تماشاگرش را به حساسیت شغلی این قشر از جامعه معطوف می‌کند. در انتها تصاویری را از مسئولین نشان می‌دهد که با گذشت ماه‌ها از شیوع بیماری و بالا رفتن آمار مرگ و میر همچنان خوش‌بینانه سخن می‌گفتند.

سرنوشت پرستاری دیگر در مستند «نظیفه» به کارگردانی محمد صفا به گونه دیگری است. نظیفه دختری افغان که با مردی ایرانی ازدواج کرده و در عین حال که حواسش به زندگی مشترک و تربیت فرزندشان است عاشقانه سر کار حاضر شده و به بیماران رسیدگی می‌کند، اما با شیوع ویروس کرونا همسرش با کار کردن او مخالفت کرده و تربیت و نگهداری فرزندشان را بهانه‌ای برای این مخالفت اعلام می‌کند. در طول روایت عشق و علاقه و دلتنگی را می‌توان در چهره و حرف‌های نظیفه به‌وضوح دید. مظلومیت و غمی که در چهره نظیفه وجود دارد در مقابل مردی که بی‌منطق با او مخالفت می‌کند هر بیننده‌ای را تحت تاثیر قرار می‌دهد. زن به خدمت‌رسانی به هم‌نوع می‌اندیشد و مرد به فکر منافع شخصی خود است.

دو پنجره متفاوت

مستند «از پشت شیشه‌ها» ساخته امیر اخوان و «پرده» به کارگردانی ایمان بهروزی حال و هوایی مشابه و در عین حال متفاوتی از قرنطینه در دوران شیوع کرونا را به نمایش گذاشته‌اند و عمق تنهایی انسان گرفتار شده در خانه را نشانه می‌گیرند.

مستند کوتاه «پرده» با دوربینی ثابت پشت پنجره نماهای مبهمی از بیرون را به تصویر می‌کشد، نماهایی مبهم به اندازه ابهام سرنوشت انسان‌ها هنگامِ مقابله با میهمان ناخوانده‌ای که سوغاتش مرگ است.

دو جمله ابتدا و انتهای فیلم «پرده» تنها اطلاعاتی‌ست که به بیننده منتقل می‌شود. در ادامه سراسر فیلم مملو است از سکوت، بدون دیالوگ بدون موسیقی و تنها صدای واضح و موجود و آزاردهنده آژیر آمبولانس است و ناقوس کلیسا که نقطه پایان و مرگ را تداعی می‌کنند.

صدای گوینده رادیو و چند جمله نقش بسته روی تصویری سیاه خبر از لغو پرواز هواپیما و شروع قرنطینه می‌دهد و پس از آن تصاویری مبهم از روزنه‌هایی به نمایش در می‌آید که خارج از ساختمان را نشان می‌دهد، تصاویری که وسعت دید محدودی دارند به اندازه محدودیت انسان در مقابل این فاجعه و در انتها دوربین بیرون ساختمان را نشانه می‌دهد، ساختمانی بلند با پوششی سفید، گویی باز به حقارت انسان در مقابل سرنوشتی نامعلوم طعنه می‌زند. جملات پایانی نقش بسته بر تصویر گویای همه چیز است.

«از پشت شیشه‌ها» اما با یک نمای ثابت از یک پنجره تلخی قرنطینه و محدودیت و حبس شدن را به تصویر می‌کشد. در این سو آدمی است که به تنهایی روزها و لحظه‌های بیهودگی را می‌گذراند و تنها راه ارتباطی‌اش با اطرافیان تماس تلفنی است، مادر دل نگرانی‌های مادرانه را توصیه می‌کند و دوستان از تلخی روزگار و آینده‌ای نامعلوم حرف می‌زنند. «از پشت شیشه‌ها» به عوارض روحی و جسمی ناشی از قرنطینه اعم از افسردگی، حساسیت‌های وسواس گونه، احساس پوچی و بیهودگی اشاره می‌کند و توانمندی انسان را زیر سوال می‌برد؛ انسانی پرمدعا که در این شرایط خاص تنها کاری که توانایی انجامش را دارد فاصله گرفتن از دیگران برای نجات جان خود است و پرسش مهم فیلمساز بی‌پاسخ می‌ماند؛ اینکه در این شرایط برای کمک به دیگران چه می‌توان کرد؟

سوی دیگر پنجره اما رهگذرانی هستند که بدون رعایت موازین بهداشتی و یا حتی فکر کردن به خطرات ابتلا در لابلای زباله‌ها در جستجوی چیزی هستند برای تامین مایحتاج زندگی.

تلاش بی‌وقفه برای نجات

مستند «جان پناه» اثر فرزاد جعفری بیانگر تلاش گروهی است برای ساختن و اضافه کردن بخشی کنار بیمارستانی قدیمی تا گروه درمان بتوانند به مبتلایان بیشتری کمک کرده و از چنگال بیماری رهایشان کنند. کارگرانی که نیازمند کار روزمزد هستند، اما از ترس مبتلا شدن حاضر به کار در کنار بیمارستان حتی با وجود تضمین موازین بهداشتی نیستند و فقر و گرسنگی را به ابتلا و مرگ ترجیح می‌دهند و همین کمبود نیروی انسانی باعث می‌شود پروژه‌ای که بیست روزه باید به اتمام رسد شش ماه به طول بینجامد.

«جان پناه» دغدغه انسان را برای نجات جان هم‌نوع خود به نمایش گذاشته و از سویی ناتوانی و عجز آدمی را در مقابل ویروسی قدرتمند نشانه می‌گیرد.

این مستند به عکس‌العمل متفاوت آدم‌ها در مواجهه با بحرانی که به مرگ منتهی می‌شود، می‌پردازد. عده‌ای بی‌مهابا به میدان آمده و با شجاعت آنچه را که در توان دارند انجام می‌دهند و عده‌ای دیگر کلاه خود را سفت و سخت می‌چسبند و دو دستی زندگی را بغل می‌کنند نکند به چنگال بیماری و مرگ گرفتار شوند.

تلخ‌ترین قرنطینه

حجت‌الله عدالت پناه در مستند «در قرنطینه» موقعیتی متفاوت از قرنطینه را با نگاهی ویژه در اثرش نمایش می‌دهد. حس و حال مذهبی با اشاره به زیارتگاه‌ها این مستند را از دیگر آثار متفاوت کرده است. عده‌ای از کشمیر هند به قصد زیارت و اقامت چند روزه به ایران می‌آیند و مقصد بعدی‌شان کشورهای عراق و سوریه و زیارت مکان‌های مذهبی آن کشورهاست، اما نه تنها به مقصود خود نمی‌رسند بلکه مجبورند برای مدتی طولانی در کشوری بیگانه حبس شده و دور از خانواده‌هایشان دوران قرنطینه را بگذرانند.

«در قرنطینه» بدترین وضعیت قرنطینه آدمها را وصف می‌کند؛ قرنطینه‌ای که علاوه بر سختی‌های معمول، مشکلاتی مانند زبان بیگانه، شهر بیگانه و مکانی بیگانه را نیز باید طاقت آورد.

با وجود اینکه این افراد، روزها و لحظات سختی را می‌گذرانند اعتقادات و ایمان‌شان آن‌ها را سر پا نگه داشته و به مرور خود را با شرایط موجود وفق می‌دهند.

تنهایی و استیصال آدمی از سویی، و داشتن امید برای بازگشت به وطن از نکات قابل تامل در مستند «در قرنطینه» است که مخاطب را به فکر کردن وادار می‌کند.

قرنطینه را چگونه گذراندید؟

دعوت انجمن مستندسازان ایران از ایرانیان سراسر دنیا درباره تجارب‌شان در دوران قرنطینه باعث خلق اثری متفاوت به نام «کرونا و من، نه روایت تصویری» شده است. این مستند نُه اپیزودی از بین تعداد زیادی ویدئوهای ارسالی انتخاب و جمع‌آوری شده است. نگاه‌های متفاوت افراد و زاویه دید هر کدام و گذراندن دوران قرنطینه نکات جالب توجهی را در بر دارد. نُه ایده، نُه نگاه، نُه زاویه دوربین متفاوت مجموعه قابل توجهی را به نمایش می‌گذارد. در این مستند به کودکان و سرگرمی‌های آنان در دوران قرنطینه نیز پرداخته شده است.

«کرونا و من» با اپیزودی مربوط به پسری جوان شروع می‌شود و دل مشغولی‌هایی که برای گذراندن دوران تنهایی انتخاب کرده را نشان می‌دهد و کلافگی او را به نمایش می‌گذارد. در اپیزودهای بعدی به افراد با سنین و موقعیت‌های مختلف پرداخته می‌شود. نوجوانی که به‌خاطر خانه ماندن پرخاشگر و عصبی شده‌اند، کودکی که ناچار است در قسمت وسایل سرگرمی و بازی پارک به تنهایی بازی کند، صدای دختر جوانی که با دوست خود در حال مکالمه تلفنی است با نمایی از آسمان از دریچه پنجره اتاقش، دو کودک تنها در خانه که کرونا و تشخیص آن، جزوی از بازی‌‌شان شده! ورزشگاه خالی بدون تماشاگر و علاقه‌مندانی که از طریق رادیو و یا از پشت درهای شیشه‌ای مغازه‌ای پیگیر روند و نتیجه مسابقه فوتبال مورد علاقه‌شان هستند.

اپیزود پایانی اما حال و هوایی دیگر دارد. نمایش پلان‌هایی از فیلم سینمایی «شب‌های روشن» ساخته فرزاد موتمن با دیالوگ‌هایی روی تصاویر که از تنهایی و حفظ فاصله با آدم‌ها پخش می‌شود و تاکید بر یک جمله دارد: «آدم‌ها از دور دوست‌داشتنی‌ترند». همذات‌پنداری مستندساز با شخصیت فیلم و نشان دادن تصاویری از خیابان‌ها و درخت‌هایی که پوشیده از برف هستند، علاوه بر همذات‌پنداری او با شخصیت فیلم نشان از هوشمندی او و هماهنگ بودن با فیلم مورد علاقه‌اش دارد. در ادامه نتیجه قابل توجهی که از قرنطینه و محدودیت‌های اجباری حاصل می‌شود قابل توجه و تفکر است: «آدمها از نزدیک هم دوست داشتنی‌اند».

ایستگاه آخر

مستند «فقط پنج گرم» کاری از احسان رافتی داریان مکانی را به نمایش می‌گذارد که انتهای دنیاست و دفتر زندگی بسته می‌شود. گزارش کارکنان در بخش‌های مختلف قبرستان برای تسهیل راهی شدن انسان‌های درگذشته بر اثر بیماری به آخرین مکان و آخرین ایستگاه دنیا.

نماهای نشان داده شده از شلوغی شهر و به تدریج خلوت شدن خیابان‌ها، گویی خاک مرگ بر همه جا پاشیده شده و نماهای دور و نزدیک از قبرهای خالی که به سرعت با جسم بی‌جان آدمی پر می‌شود، ذهن بیننده را درگیر می‌کند. تصاویر بسته‌بندی کردن جسم آدمی همچون کالا و سرعت تغسیل و تدفین و وداع به‌خاطر شرایط موجود روح مخاطب را آزار می‌دهد و واقعیتی اجتناب‌ناپذیر را یادآور می‌شود، واقعیتی که باید پذیرفت و راهی که باید رفت چه ویروس کرونا بهانه آن باشد چه هر چیز دیگر…

تماشای آثار پانزدهمین جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت در پردیس نماوا