مجله نماوا، حسین آریانی

علاقه ویژه‌ی فرانک دارابونت، فیلمسازی که او را بیشتر با فيلم‌های مشهور «مسير سبز» و به خصوص «رستگاری شاوشنگ» به یاد می‌آوریم به داستان‌های استيون كينگ از همان زمان ساخت فيلم‌های کوتاه اولیه‌اش، مشهود بود. (او در ۲۴ سالگی فیلم کوتاهی بر اساس داستان «زن توی اتاق» کينگ ساخت).

دارابونت اولين فيلم بلند خود «رستگاری شاوشنگ» را بر اساس يكی از رُمان‌های استیون کينگ در سال ۱۹۹۴ کارگردانی کرد. پنج سال بعد او دومين فیلمش «مسير سبز» را در اقتباس ديگری از آثار کينگ ساخت.

پس از فیلم ناموفق مجستیک (۲۰۰۱)، دارابونت باز هم به سراغ اثری از کینگ رفت و چهارمين فیلمِ بلند خود و سومین اقتباس سینمایی‌اش از آثار کينگ یعنی «مه» را در سال ۲۰۰۸ کارگردانی کرد.

استیون کینگ رُمان کوتاه «مه» را اولین بار در سال ۱۹۸۰ در مجموعه‌ای به نام «نيروهای تاريکی» منتشر کرد.

فیلم مه از همان تیتراژ آغازین، حال و هوای فیلمی برگرفته از آثار استیون کینگ را دارد. نمایی در سکانس افتتاحیه فیلم را به یاد بیاوریم که عنوان فیلم در وسط پنجره و مرکز کادر، نقش می‌بندد؛ و با عقب کشیدنِ دوربین پدر و مادر و بچه را می‌بینیم که کنارِ پنجره‌ به چشم‌انداز توفانی بيرون خانه خیره شده‌اند؛ در حالی که حس مبهمی از عاملی ناشناخته و تهدید کننده را در بيرون خانه احساس می‌کنیم.

در ادامه فیلم این حس مبهم و بالقوه از خطری ناشناخته تبدیل به هراسی بالفعل می‌شود. مه‌ای پیشرونده شهر را فرا می‌گیرد؛ و این آغازگر فضاسازی ملتهب و صحنه‌های ترسناک فیلم است.

بی‌گمان اين اولین بار نیست که در سینما پدیده‌ای طبیعی چون مه، عامل و سرمنشاءِ وحشت‌آفرینی است. ذکر همه‌ی نمونه‌های مشابه، خود به تنهایی می‌تواند موضوع مطلب دیگری باشد. ولی از نمونه‌های نسبتا جدیدترِ استفاده از عنصر مه در فیلم‌های «ژانر وحشت»(horror)، می‌توان به فیلم‌هایی چون «مه»(جان کارپنتر، ۱۹۸۰) و نسخه بازسازی شده آن، یعنی «مه»(روپرت وینرایت، ۲۰۰۵) اشاره کرد.

در فیلم‌های کارپنتر و وینرایت هم مثل فيلم دارابونت توده مه مواجي شهر را تسخیر می‌کند؛ البته با این تفاوت که اثری از ارواح شريرِ كارپنتر و وینرایت در فیلم دارابونت به چشم نمی‌خورد؛ و به جای آن با پدیده ی ناهنجار و مخوفی روبروييم كه حاصل پروژه نظامی محرمانه‌ی ارتش است.

فیلم مه

عنصر مه در فیلم‌های ژانر وحشت به شیوه‌ای تاثیرگذار، فضایی مملو از وهم، ترس و تعليق ايجاد می‌كند. وقتی عامل وحشت‌آفرین خارج از حوزه دیدِ مخاطب، در درون مه پنهان باشد، و فیلمساز هم در رونمایی کاملِ از آن، امساک بورزد. خیال عنصر قدرتمندی است که به نشانه‌های ضمنی و غیر مستقیمِ آن پدیده مخوف پَر و بال می‌دهد؛ و تجسم و تخیلِ مخاطب، کاستی‌های مشاهدات عینی‌اش را جبران و جاهای خالی را پُر می‌کند. به کارگیری چنین مکانیسمی برای ایجاد ترس البته اگر با ظرافت و هوشمندی انجام بگیرد؛ می‌تواند به تجسمي هولناک و استثنایی از هر پدیده ی ناشناخته و ترسناکی در سینما بینجامد؛ كه گاهی تأثيرش بسيار بيشتر از مشاهده کامل و مستقیم آن پدیده است.

استفاده از چنین روشی برای ایجاد ترس، در برخی از صحنه‌های «مه» برای نگارنده یادآور«بيگانه» (ريدلی اسكات، ۱۹۷۹) است؛ با این تفاوت که ريدلی اسكات در «بيگانه» به شکلی تعمدی و هدفمند تا سکانس پایانی (و رونمایی کامل از هیولا) از نشان دادن کامل عنصر وحشت آفرین طفره می‌رود ولی در «مه»، مخاطب بسیار زودتر با سرمنشاء هراس خود روبرو می‌شود.

با توجه به دلایلی که به آن اشاره شد صحنه‌هايی از فيلم «مه» که از این مکانیسمِ نمایش غیرمستقیم بهره گرفته‌اند در خلق ترس و تعلیق موفق‌ترند. مثل صحنه‌ای در اوايل فيلم که مردی از فروشگاه به سمت ماشين خود فرار می‌کند و در مه ناپديد می‌شود و بعد صدای فرياد دلخراش او را می‌شنويم يا صحنه‌ای كه طنابِ متصل به عده‌‌ای داوطلب كه به داخل مه رفته‌اند، قطع می‌شود و امتدادِ خون‌آلودِ طناب بازمی‌گردد و …

با وجود اینکه نمی‌توان، مهارت و چیره دستی و تاثیرگذاری صحنه‌های پُر شمار و متنوعی از نمایش مستقیم و کاملِ عنصر هراس آور در فیلم را تحسین نکرد؛ ولی این نکته را هم نمی‌توان از نظر دور داشت که عینیت حاصل از جلوه‌های ویژه کامپیوتری در سینما هر چقدر هم که خوب ساخته و پرداخته شده باشد، اغلب نمی‌تواند در وحشت آفرینی با قدرت تخیل و تصویرِ ذهنی مخاطب هماوردی کند.

از جمله امتیازاتِ مهم فیلم دارابونت در کنار القای موثر حس تعلیق و ترس، در ارائه و عرضه‌ی مفاهیمِ متفاوت و تفکربرانگیزی در لایه‌های زیرین اثر است. از جمله ارائه درخشان و مثال‌زدنی این مفهوم ملموس، تلخ و البته کاملا به روز که می‌توان آن را در یک جمله خلاصه کرد:

«یگانه و بی‌مانند بودنِ انسان از نظرِ قساوت و سنگدلی در دنیا و در میان تمامی موجودات» ؛ و البته در این میان گویی این تنها هيولاها و موجوداتِ مخوفِ خیالی‌اند که در میزانِ شقاوت توان برابری با انسان‌ها را دارند.

آدم‌هایی مثل زنِ متحجر در داخلِ فروشگاه كه با دیدگاه خرافه‌آمیز و ابلهانه‌ای که به دلایل رخ دادن فاجعه دارد، گروهی از اطرافیانش (مریدانش؟) را به بی‌رحمانه‌ترین و وحشیانه‌ترين رفتارها با مخالفانش وامی‌دارد.

صحنه‌ای كه يكي از موجودات مخوف به سمت زن خشکه مقدس می‌آید و پس از درنگی کوتاه از تعرض و حمله به او منصرف می‌شود، بسیار کنایه‌آمیز، تاثیرگذار و به یادماندنی است؛ گويي هیولا، به ماهیت و سرشت مشابه و مشترک زن با خودش پی‌می برد و به او آسیبی نمی‌رساند.

در تقابلي كه میان انسان‌ و هيولا در فيلم در‌مي‌گيرد گاه انسان‌ هيولای خطرناك‌تری است. انسانی كه از یک سو با   گسترش و ارتقای نسنجیده و غیرمسئولانه علوم و تكنولوژي، خالق هيولاها است؛ و از سویی دیگر با اعتقادات و تعصباتی کورکورانه و پوچ، خود هم تبدیل به هیولا می‎شود.

در یک نگاه کلی با وجود اینکه «رستگاری شاوشنگ» و «مسير سبز» در مقام مقایسه با «مه» اقتباس‌های سینمایی نيرومندتر و به يادماندنی‌تری هستند؛ ولی «مه» هم جزو اقتباس‌های سینمایی خوب و قابل توجه از آثار کینگ و اثری دیدنی و قابل اعتنا در ژانر وحشت به شمار می‌آید؛ و به راحتی می‌توان تماشایش را به همه، خصوصا به علاقه‌مندان ژانرهای وحشت و علمی-تخیلی توصیه کرد.

تماشای آنلاین فیلم مه در نماوا