مجله نماوا، آزاده کفاشی
مستند «مینیمالیستها» سؤال مهمی را مطرح میکند: «واقعا ما به همه آن چیزهایی که دور و بر خود جمع میکنیم، نیاز داریم؟» این البته سؤالی است که راه را برای سؤالهای بعدی باز میکند. تایلر داردن در «فایت کلاب» میگفت آدمها چیزهایی را میخرند که به آن نیازی ندارند، آن هم با پولی که ندارند برای اینکه کسانی را تحت تأثیر قرار دهند که اصلاً دوستشان ندارند.
اگر ما به تکتک کشوها و کمدها و سوراخهای خانهمان سرک بکشیم، وسایل بیفایدهای پیدا میکنیم که با صرف پول و وقت خریدهایم. حالا سؤال اصلی این است که آیا خوشحالتر شدهایم؟ این بود همهی آن چیزهایی که میخواستیم زندگیمان را به کمکشان پرکنیم؟
رایان و گاش به این نتیجه رسیدهاند که باید زندگی خود را سادهتر کنند و بروند دنبال همان شعار معروف مینیمالیستها: «کم هم زیاد است.» البته شیوهای که آنها برگزیدهاند با روش تایلر داردن که برای خلاص شدن از دست اسباب و وسایل اضافی، آپارتمان همزادش را منفجر میکند تفاوت دارد. ولی واقعیت این است که اگر آدم نداند که در زندگی چی میخواهد آنوقت دور و برش پر میشود از چیزهایی که لازمشان ندارد و هیچوقت هم نه احساس کامل بودن دارد نه اینکه راضی میشود. البته که همیشه راههای سادهتری هم هست.
در دنیای مدرن ما با رسانههایی احاطه شدهایم که به جای نیازهای واقعی با تحریک امیالمان، نیازهای کاذب ایجاد میکنند. جایی هست که رایان پس از مرگ مادرش به خانهی او میرود و در میان وسایل بیشماری که مادر در طول سالیان جمعآوری کرده به دنبال خاطرات مشترکشان میگردد. ولی نکته اینجاست که برخلاف آنچه تصور میکنیم لابهلای خرت و پرتهایی که میخریم هیچ خاطرهای جا نمیماند. همهی تبلیغاتی که ما را مجبور میکند چیزهایی را بخریم که نیاز نداریم به زیان احساسهای حقیقی انسان و روابط اجتماعی واقعی او تمام میشود.
امروزه رسانهها از طریق بازخوردهایمان در شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام علاقه و سلیقهمان را شناسایی میکنند و از اینرو تبلیغات و بازاریابیهایشان به صورت هوشمند طراحی میشود. حتی به وسیلهی گوشی همراهی که در جیبمان است ردیایی میکنند که از کنار کدام بیلبورد یا ویترین کدام فروشگاه رد شدهایم. در نگاه اول این میزان از تحت کنترل بودن به نظر ترسناک میآید. بسیاری از اقتصاددانها معتقدند که درجاتی از ناعقلانیت، رؤیاپردازی، میل و آرزو در تجربهی مصرف و خرید نهفته است. به این معنی که اقتصاددانها مفهوم مصرفکننده در معنای اقتصادی آن به عنوان فرد حسابگر و عاقلی که فقط براساس نیازهایش خرید میکند را نفی میکنند.
مهم این است که ما از خود بپرسیم چه عواملی ما را به خرید کردن وا میدارند:
- سبک زندگی
- آگهی تجاری
- تصمیم یا انتخاب خودمان
همیشه لازم است کمی به عقب برگردیم. در مستند «مینیمالیستها»، رایان و گاش زندگی خود را مرور میکنند. این که از کجا به نقطهای که حالا ایستادهاند، رسیدهاند و این که رؤیای آمریکایی چقدر در سبک زندگی و انتخابها و تصمیمهایشان نقش داشته. واقعیت این است که سبک زندگی رابطهی معناداری با مصرف دارد. حتی به نوعی میشود گفت که ما به نوعی خودمان را با چیزهایی که میخریم، تعریف میکنیم. مینیمال بودن در زندگی شاید فقط یک سبک نباشد. یکجور مکانیسم بازنمایی هویت هم هست. رایان و گاش وقتی تصمیم میگیرند با به کارگیری عقل و منطق و ذوق و سلیقهی خود کنترل اشیایی را که زندگیشان را پر کردهاند به دست بگیرند، هویت خود را هم از نو تعریف میکنند. برای همین است که احساس آزادی میکنند. تمام آنهایی هم که در این مستند صحبت میکنند و از سبک زندگی مینیمالیستی خود خوشحالند، همین حس را دارند: آزادی. چرا که دیگر خود را تحت تسلط رسانهها و تبلیغاتشان نمیبینند. تصور این که همیشه در بیرون از دنیای شخصی آدم تیمی نشستهاند و برای شکلدادن به ذوق و سلیقهاش نقشه میکشند، وحشتناک است. میتوان تصمیم گرفت که به تمام آن تیمهای تبلیغاتی که فکر میکنند باید بنشینند و برای ما نیازهای کاذب ایجاد کنند، بیاعتنا بود و معیارهای فردی را ملاک قرار داد. اینطوری احتمالاً دور و برمان کمتر با خرت و پرتهای بیفایده و بیمعنی شلوغ میشود.
این دو دوست، رایان و گاش، خیلی هم بلندپرواز نیستند. کاری به کار محیط زیست ندارند که مثلاً مصرفگرایی میتواند چه اثر مخربی بر منابع طبیعی و کرهی زمین بگذارد. دغدغهشان تنها این است که چطور میتوان تنها اشیایی را نگه داشت که در زندگی روزمره کاربرد دارد و باقی را دور ریخت. هدف این است که چطور میتوان با زندگی مینیمالیستی کمی خوشحالتر بود. همین.