مجله نماوا، علیرضا نراقی

فیلم سوئدی مردی به نام اوه ساخته هانس هولم که در سال ۲۰۱۵ ساخته شد و نامزد اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان هم بود، براساس رمانی به همین نام نوشته فردریک بکمن ساخته شده است؛ رمان محبوب سوئدی که موفقیتی بزرگ و جهانی به دست آورد و از آثار پرفروش سال‌های اخیر ادبیات اروپا بوده است. اثری درباره مردی به نام اوه که پس از مرگ همسرش و از دست دادن شغلش پس از حدود چهل سال، قصد خودکشی دارد. اما مشکل اینجاست که همواره سر و کله همسایگان او در زمان نامناسب پیدا می‌شود و پروژه خودکشی او را نیمه کاره می‌گذارد. رمان که ناامیدی را با لحنی شوخ و طناز آمیخته است تصویر مردی تک بعدی را از اوه می‌سازد که از کنار آمدن با مشکلات ارتباطی و اجتماعی ناتوان است. مردی که بیشتر با اعداد و اشیاء سر و کار دارد و به سادگی تن به وظیفه می‌دهد. تکنسینی تک بعدی که توان فنی ساخت همه چیز را دارد و بنا به این توانایی گویی ناخواسته تقدیر او کمک رساندن به دیگران است. زندگی خاکستری و بسیار کوچک اوه با همسرش رنگین شده بود و حالا پس از مرگ زنی که به جهان تخت و سرد او رنگ و نور آورده بود، دیگر دلیل و دلبستگی خاصی برای زیستن ندارد. اوه همه چیز را بد، زشت و از دست رفته می‌بیند. ارزش‌های آشنای او رنگ باخته است، همه چیز رنگ دروغ و بی‌مسئولیتی گرفته و دور و برش پر از همسایگان بی‌ملاحظه و نادان است. پس برای اوه هیچ چیز باقی نمانده است مگر خشم و مرگ.

اما همه این‌ها با ورود زنی ایران به نام پروانه با همسر و دو فرزندش به محله دگرگون می‌شود. اوه هر چند با مقاوت و سخت‌گیری اما در نهایت دوباره گرمای زندگی را درست از همان منطقه‌ای دریافت می‌کند که پیشتر برایش ارمغانی جز خشم نداشت. ارتباط مبتنی بر مهر با پروانه از پلو مرغی زعفرانی شروع می‌شود. نشانه زعفران و غذای ایرانی از نکات جالب توجه رمان – دستکم برای ما ایرانیان زعفران دوست است- که در فیلم نیز برجسته شده و کارکردی دراماتیک پیدا کرده است.

هدایت داستان به سمت کمدی رمانتیک

چالش اصلی هر اقتباسی میزان و شکل مطابقت اثر مقصد با اثر مبدأ است. همواره مقایسه ذهنی فیلم با اثر ادبی اقتباس شده، باعث ایجاد نقصان و لکنت در لذت بردن از اثر مقصد می‌شود. «مردی به نام اوه» در ساحت رمان اثری با جزئیات و شبه فلسفی است که با زبان تلاش دارد موقعیت اوه و جهان شبه فانتزی محله و روابط او را به شکلی مفرح و دلچسب برسازی کند. لحن شاد و شوخ اثر در تضاد با عصبانیت و تلخی اوه رمان را از لحظات طنازانه سرشار کرده است. اما فضای شعف‌انگیز و گاه فانتزی رمان در فیلم به درستی به سمت نوعی لطافت احساسی تحت هویت و ساختار کمدی حرکت کرده است. اساساً ترجمان رمان به فیلم کار دشواری است به همین منظور هانس هولم رمان را در فیلمنامه در الگوهای ژانر کمدی رمانتیک بازتعریف کرده است. برخی جزئیات، روابط و علت و معلول رخدادها را دستکاری کرده است تا بتواند فانتزی زبانی رمان را در الگوهای داستانگویی و تصویرسازی سینمایی به شکلی باورپذیر بازتعریف کند. نقطه قوت فیلم هولم هم دقیقاً در همین باورپذیری است. هولم با اینکه بنا به ماهیت فیلم ناگزیر از حذف برخی از لذت‌های رمان بوده است، اما توانسته نسبت به اثر مبدأ فضای عینی باورپذیرتری را به وجود بیاورد که از اثرگذاری تم و روند دراماتیک قصه کم نشود.

فیلم مردی به نام اوه

رفت و برگشت‌های زمانی در فیلم برای رسیدن به یک کمدی رمانتیک متوازن و جذاب نقش مهمی دارد. در حقیقت فضای عاشقانه فیلم در بازگشت‌های روایی به گذشته، به وضعیت کمیک جاری و امروزی درام احساسات و روح بخشیده است. درست در لحظاتی که اوه مشغول انجام مراسم خودکشی است ما وارد رابطه لطیف و خاطرات دلپذیر او از آشنایی با همسرش و پیش روی رابطه آنها هستیم. پیوند خوردن مرگ و عشق به نحوی خلأ عاطفی اوه را نشان می‌دهد؛ مردی که در عشق‌ورزی معصوم و دست و پاچه است، اما در عین حال جهان در ظاهر سخت او به سادگی در برابر مهر از مقاومت باز می‌ایستد و وابستگی و رهایی را برایش ممکن می‌سازد. بخشی از فرار اوه از روابط به همین روان‌شناسی شخصیت او باز می‌گردد، به ناپختگی ذاتی او، به هراسش از جدایی و از دست دادن. برای اوه مرد منزوی و ساده لوح این داستان جدایی و فراغ سهمگین‌تر از کسی رخ می‌دهد که آداب عاطفه و وابستگی را می‌شناسد و تحت کنترل دارد.

بازنمایی محافظه‌کاری در ذهنی وسواسی

یکی از ظرایف اثر، بازنمایی وضعیت اجتماعی – سیاسی سوئد در وضعیت روانی اوه است. محافظه‌کاری اجتماعی مایه‌ای شده است برای ایجاد لایه‌های اجتماعی در اثر و البته بعد بخشیدن به شخصیت اوه. او مدام به خاطر از دست رفتن ارزش‌ها و نظم از دست رفته کشورش شکایت می‌کند. نسبت به غلط‌های گفتاری و زبانی برخوردی عصبی و وسواسی دارد و مدام در حال اصلاح زبان دیگران است؛ از این می‌گوید که همه دروغگو و شارلاتان شده‌اند و دیگر هیچ چیز سرجایش نیست. مهاجران را به چشم کسانی می‌بیند که مشغول از بین بردن نابیت سرزمین او و نابود کردن فرهنگ گذشته کشورش هستند و همه اینها از مردی به نام اوه انسانی «ضد دیگری» ساخته است. هرگونه شمایلی از دیگری، تعصبات پر فشار او را تحریک می‌کند؛ حال این دیگری می‌تواند به واسطه ماشینی که او دوست ندارد در ذهنش ساخته شود، یا به واسطه حیوان‌دوستی و یا سبک زندگی متفاوت. این رویکرد اجتماعی در قالب ذهن وسواسی اوه در مورد اشیاء و اعمال- همان چیزی که روند خودکشی او را دشوار و دست نیافتنی کرده است- باعث انزوای او شده و به او اجازه سخن گفتن و درک شدن را نمی‌دهد. برای همین اوه به شدت تنهاست و تنها همدم او در شش ماه اخیر زندگی‌اش سنگ قبر همسرش است.

دگرگونی دراماتیک اما زمانی اتفاق می‌افتد که به زندگی اوه همچون اولین دیدار با همسرش، این‌بار به واسطه پروانه و خانواده‌اش و در طریق و احساساتی متفاوت رنگ وارد می‌شود. او موفق می‌شود که سخن بگوید. نقطه اوج این دگرگونی زمانی است که او داستان تروماتیک از دست دادن فرزند به دنیا نیامده‌اش تا مرگ همسرش را برای پروانه بازگو می‌کند. فیلم میان فضای بیرونی با تصویری زیبا و سرشار از رنگ از یک سو و دنیای خاکستری اوه از سوی دیگر یک تضاد برقرار کرده است و در نهایت این تضاد را به توافق و صلح می‌رساند. اوه آنچنان دوری همسرش را تاب نمی‌آورد اما به واسطه تحولی که در زندگی‌اش رخ می‌دهد در نهایت با امید و مهربانی به او ملحق می‌شود.  

تماشای آنلاین فیلم مردی به نام اوه در نماوا