مجله نماوا، علیرضا نراقی

همه چیز از یک اشتراک شروع می‌شود. اشتراکی میان مستندساز و سوژه‌اش؛ اشتراکی که مایه اصلی رفتن به سوی شناخت و بازنمایی سوژه در جهان مستندساز  به واسطه ابزار سینما- دوربین و مونتاژ- می‌شود. این رابطه‌ اغلب دلایلی نهانی و کمتر دست‌یافتنی دارد، دلایلی بر آمده از ناخوداگاه؛ ناخودآگاه مستندساز و تمایلات ذهنی او و زمینه‌های برجسته واقعیت و زمانه‌اش باعث می‌شود مؤلف به سوژه توجه نشان دهد، جذب او شود و بی قرار به دنبال بازنمایی سوژه از دیدگاه منحصر به فرد خود باشد. اما این پایان ماجرا نیست این سفری مکاشفه‌آمیز درباره خود نیز هست و به میزان شفاف شدن لایه‌های آن اشتراک درونی در خود، شیوه نزدیک شدن به موضوع و تصویر کردن آن و همچنین میزان اثرگذاری و کیفیت اثر نیز روشن می‌شود. این روند بیش از هر چیز شبیه به مسیر ارتباطات انسانی است؛ کیفیت ارتباطی که انسان‌ها با یکدیگر برقرار می‌کنند هم به میزان شفافیت بستگی دارد و صمیمیت و عمق و دوام رابطه را شفاف شدن حس درونی طرفین رابطه تعیین می‌کند.

 آشفتگی و خودویرانگری شخصیت‌های سینمای امیر کوستوریتسا فیلمساز شهیر صربستانی کاملاً مشخص می‌کند که آن حس درونی او در جذب شدن به مارادونا احتمالاً چه کیفیتی داشته است. او بر اساس آثارش باید شیفته شخصیت‌هایی باشد که با درونی متلاطم خود را گم می‌کنند، از دست می‌دهند و آشفتگی و خودویرانگری همچون سمی التیام بخش و اعتیادآور در آنها می‌جوشد. اینگونه شخصیت‌ها فقط در درام‌ها و قصه‌ها حیات ندارند بلکه زندگی واقعی پر از چنین شخصیت‌هایی است و هر کدام از ما لحظاتی از گم‌گشتگی، آشفتگی، سوختن، خودویرانگری و قیام سرکش و طاقت‌فرسا علیه خود را تجربه کرده‌ایم. آنچه امیر کوستوریتسا را به سمت بازنمایی زندگی دیگو مارادونا مرد افسانه‌ای تاریخ فوتبال جهان می‌کشاند همین خصوصاتی است که تمام جهان از مارادونا شناختند؛ همین عصیان و ناآرامی که حتی سال‌ها پس از کنار گذاشتن فوتبال، کوکایین و ماجراجویی‌های ناآزموده شهرت، در نفس و جوهر وجودی او زنده است. این اشتراک، کوستوریتسا را از درون شخصیت‌های خیالی اما بومی آثارش به آرژانتین می‌برد تا شخصیت مارادونا را از دیدگاه خود تصویر کند. 

از همان ابتدا کوستوریتسا قصد انجام کاری فراتر از دیگران را ندارد و می‌داند نزدیک شدن و بازنمایی امری نادیده از مارادونا تقریباً ناممکن است. برای همین خیلی ساده همچون یک دوست به مارادونا نزدیک می‌شود و او را صمیمانه در لحظاتی معمول در بستر زندگی روزانه، در کنار خانواده، در مقابل نوازندگان خیابانی، در استادیوم فوتبال، میان هواداران و… تصویر می‌کند. اما خب هیچ چیز در زندگی این اعجوبه فوتبال عادی نیست و  کوستوریتسا و احتمالا همه جهان نیز – علاوه بر مهارت بی‌بدیل در فوتبال- شیفته همین حضور نامعمول و تفاوت ذاتی دیگو با دیگران بودند. عنصر مرموز و و بی‌قراری شدید دیگو می‌تواند او را از یک سو نمادی از شورزندگی کند و از سوی دیگر نمونه‌ای مثالین از خود ویرانگری اما این هر دو نشان از یک تنوره سوزان در وجود دیگو بیرون می‌آید. نیکی دیگو همان سیاهی ویرانگر او را می‌سازد. در مستند «مارادونا به روایت کوستوریتسا» نشان داده می‌شود که حرارت وجودی مارادونا از خانواده و فضای خصوصی تا سیاست و اجتماع را می‌سوزاند. درست مثل شخصیت‌های آثار کوستوریتسا و اساس و ذات جهان آثارش، امر خصوصی و عمومی، فردیت و ساحت اجتماعی در هم تنیده می‌شوند و جداسازی این ساحات از یکدیگر ناممکن می‌شود.

«مارادونا به روایت کوستوریتسا» در سال ۲۰۰۸ ساخته شده است، در اوج منازعات آمریکای لاتین با جهان غرب و سرمایه داری خاصه نمادهای بزرگ و قدرتمند آن ایالات متحده، بریتانیا و تمامیت آنچه- توسط مارادونا- امپریالیسم خوانده می‌شود. زخم‌های ۱۱ سپتامبر و لشکرکشی به عراق و افغانستان همچنان تازه است و با وجود رفتن جورج بوش پسر از کاخ سفید و جایگزین شدن یک رنگین پوستِ جذابِ خوش منظرِ دموکراتِ اهل مصامحه و گفت و گو، هنوز سرمایه داری بر قرار خود باقی است و جا پای تصمیمات پیشین و تقیدهای بزرگترین کشور سرمایه‌داری بودن و همچنین نگاه بدبینانه نسبت به کشورهای چپ گرای آمریکای لاتین محکم حس می‌شود. همچنین آمریکا تازه دارد از یک رکود اقتصادی به سختی و کندی خود را نجات می‌دهد و شرایط رکود همواره دشمن پرور است و سیاستمداران را در راستای فرار به جلو به سمت تنش با رقبایشان می‌کشاند. حال این فضا و البته علایق و گرایشات شخصی فیلمساز و سوژه‌اش مسئله سیاست را در روایت کوستوریتسا  از مارادونا به قدری برجسته و پر رنگ می‌سازد که به مایه اصلی فیلم بدل می‌شود. مارادونا به طور ناخودآگاه در هر بحثی راهی به سیاست پیدا می‌کند و به شکلی خودانگیخته و طبیعی خود را در برابر هژمونی سیاسی سرمایه‌داری تعریف می‌کند. مارادونا اینجا نماد وحدت علیه سرمایه‌داری است، خود یک سازمان فراملی است علیه جهان تحقق یافته و پر قدرت غرب. در دنیای این فوتبالیست عاصی، ناسازگار، مهربان و بیش از اندازه احساساتی سیاست نانی است در خانه کودکی‌اش به سختی جویده است، زمینی است که در نوجوانی در اخ خاک خورده و توپ زده است، کوکایینی است که در بینی و مغز خود کشیده؛ سیاست مادر و پدر فقیرش، رفقای آرزومندش، جام جهانی‌های پیروز و جام جهانی‌های محروم مانده‌اش است؛ خلاصه سیاست همه چیز است؛ ماردونا سیاست است. به همین دلیل هم همچون ترجیع بندی شیرین و سرگرم کننده، وقتی به تناوب گل‌های تاریخی مارادونا را می‌بینیم، تصویر دچار دگردیسی می‌شود و او را در انیمیشن‌هایی کودکانه مشغول رقابت با سیاستمداران می‌بینیم. در جایی که از تاچر تا بلر، از ریگان تا بوش همه به زمین فوتبال می‌آیند تا دیگو را متوقف کنند، اما او به سادگی و روان همچون موجی خروشان به سمت دروازه هجوم می‌برد و حتی اگر شده با دست خدا دروازه دشمن را باز می‌کند.  

تماشای «مارادونا به روایت کوستوریتسا» در نماوا