مجله نماوا، علیرضا نراقی

«شگفتی» فیلم جدید سباستین للیو که ساخته‌اش در سال ۲۰۱۷ به نام «یک زن شگفت‌انگیز» موفق به دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شده بود، براساس رمانی به همین نام از اما داناهو ساخته شده است. فیلم با یک فاصله‌گذاری جسورانه آغاز می‌شود. نمای افتتاحیه در استودیویی است که دکورهای فیلم در آن ساخته شده است. صدای راوی که بعدتر مشخص می‌شود یکی از شخصیت‌های فرعی فیلم است از باور شخصیت‌های فیلمنامه به قصه خود با تعلق خاطر کامل می‌گوید، چرا که ما انسان‌ها به باور این اثر بدون قصه‌ها هیچیم و به همین دلیل از ما هم دعوت می‌شود تا این داستان را باور کنیم.

امید موهوم به معجزه

در سال ۱۸۶۲ همزمان با قحطی در ایرلند پرستاری به نام لیب رایت (فلورانس پیو) از انگلستان برای نظارت بر دختری به نام آنا (کیلا لرد کسیدی) که پس از تولد یازده سالگی‌اش به مدت چهار ماه بدون غذا زنده مانده است به روستایی در ایرلند می‌رود. پس از تصاویر استودیو و روایت راوی، چهره پرستار رایت را در دکور کشتی می‌بینیم. او در حال غذا خوردن است، فعلی که فیلم با تأکید بارها آن را نشان می‌دهد، به نوعی که خوردن با اشتهای لیب رایت در برابر امتناع سرسختانه آنا در برابر خوردن قرار می‌گیرد. لیب رایت زنی جدی و با اعتماد به نفس با رنگ عمیقی از غم است. زنی دچار فقدان و تنهایی که به علم و زندگی‌بخشی بدون شک و تزلزل باور دارد و خرافه -هر چند در هاله‌ای از رمز و در اجتماعی بسته و ناامید- او را مرعوب نمی‌کند. 

روستا تحت تسلط شورایی خودخوانده است که از پنج نفر از متملکین، پزشک و کشیش روستا تشکیل شده است. خانواده آنا خانواده‌ای بسیار مذهبی هستند، آنها به همراه مردم روستا که به زیارت آنا برای دعا می‌آیند باور دارند که آنا برگزیده‌ای از سوی خداوند است. آنها گمان می‌کنند یا بهتر است بگوییم وانمود می‌کنند که با توجه مسیح است که آنا توانایی روزه‌ای چنین طولانی و بی‌نظیر را در دوران قحطی کسب کرده؛ دوران پر اهمیتی در داستان که به نوعی امید زنده ماندن بدون غذا را در کشوری که مردم از گرسنگی می‌میرند می-پرورد؛ امیدی موهوم به معجزه. در این میان پزشک دهکده نیز که بنابر قاعده باید نماینده علم در شورا باشد، در پی اثبات ماجرا و جلب توجه علمی در مورد گرسنگی آناست. اما روزنامه‌نگاران در روزنامه‌های ملی این مسئله را زیر سؤال می‌برند و دهکده را به جرم دروغگویی دست می‌اندازند. این شرایط به کشمکشی در شورا تبدیل شده است. پرستار رایت در ابتدا به دقت آنا را معاینه می‌کند و در حالی که اطمینان دارد آنا به نحوی تغذیه می‌شود به دنبال کشف غذا و روشن شدن راز است اما گویی تغذیه شدن آنا به شیوه‌ای پیچیده‌تر صورت می‌گیرد. در این میان مرد خوش‌بر و رویی به نام ویلیام برن(تام بورک) از روزنامه دیلی تلگراف به روستایی که در آن متولد شده و در غیابش پدر و مادرش از گرسنگی مرده‌اند آمده تا گزارش‌های روزانه بنویسد و به نوعی دروغ را با قلم خود رسوا کند. این مسئله پس از مقدمه‌ای از بدبینی اتحادی را میان آنا و ویلیام شکل می‌دهد که البته به پیوندی عاطفی هم منتهی می‌شود و راه حل داستان را شکل می‌دهد، آنها با عقلانیت و جسارت  تلاش می‌کنند تا از آنچه ویلیام در گزارشش «قتل تدریجی» نامیده جلوگیری کنند.

علت‌های معجزه‌خواهی

فیلم در عین اینکه داستانی رازآمیز دارد و در فرم دقیق و پر ظرافتش نیز تلاش می‌کند با نورپردازی، میزانسن و نماهایی از طبیعتی وسیع و نابارور احساس این راز و رمز را تجسم بخشد، اما هیچگاه ساده‌لوحانه‌ به دام وجه آیینی و متافیزیکی  داستان و روزه تن نمی‌دهد. «شگفتی» درامی انسان‌گراست که راز معجزه‌خواهی را در روانشناسی شخصیت‌های ناچار و آسیب‌پذیر دنبال می‌کند. همچنین جنبه دیگری که از این رویکرد در فیلم زاییده می‌شود جامعه-شناسی معجزه است، وضعیتی غم‌انگیز که جان انسان‌ها را وسیله بازپروری سنت‌ها و آیین‌های پیوند جمعی قرار می‌دهد تا ساختارهای قدرت متزلزل نشوند. در «شگفتی» با جامعه‌ای روبرو هستیم که به دنبال راه حل در دنیایی دیگر یعنی در جهان مردگان است، جایی که برای آسودگی و رستگاری در آن رؤیاپردازی می‌کند. برای شورای روستا که مینیاتوری از حوزه نمادین قدرت است و ترکیبی از سیاست، علم، ثروت و مذهب آن را تشکیل می‌دهد نیز این موقعیتی طلایی برای بقاست. معجزه گویی تنها راهی است که مردم و قدرتمندان روستا برای تغییر از شرایط رنج‌آلود خود طلب می‌کنند. فیلم خود در نهایت این رویکرد را اینگونه توصیف می‌کند که ما با دنیایی روبرو هستیم که شگفتی ذاتی تولد و بودن را در هر کودک معمولی نمی‌بیند، اما آنقدر گرسنه‌ است که از کودکان خود توقع معجزه‌ای را دارد که به مرگشان منتهی می‌شود.

التیام با مخلوط افیون

لیب رایت که فرزند خود را پس از سه هفته و دو روز از دست داده است برای التیام غم خود، شب‌ها تن به تخدیر لوتانوم یا مخلوط افیون می‌دهد و این نکته‌ای مهم در فضای عاطفی فیلم و بعد دادن به شخصیت اصلی است، همچنین قرینه‌ای است برای مخدری که روستای غم‌زده دچارش است. لیب رایت نیز به وهم نیازمند است. پرستار در بحث با خانواده آنا که از حضور او ناراضی هستند از جستجوی خود برای حقیقت می‌گوید و این را در برابر داستانی قرار می‌دهد که خانواده آنا ساخته‌اند، اما راوی که همان کیتی دوآنل خواهر آناست به او یادآوری می‌کند که حتی او نیز در پی قصه است. پرستار رایت هم  بدون قصه هیچ است و حقیقتی که او نیز در پی آن است خود یک قصه است.

همین عنصر قصه‌سازی هم هست که میان پرستار و بیمار ارتباطی را شکل می‌دهد که هر دو از وضعیت دردناکشان نجات می‌یابند. قصه به آنها این قدرت را می‌دهد که هویت خود را تغییر دهند و ضمن دفن خود گذشته، خود و خانواده‌ای تازه را خلق کنند.

«شگفتی» درامی رازآلود در ستایش قصه است، اما در عین حال نظر به حقیقت دارد. از نکات برجسته فیلم علاوه بر ساختار روایی جالب توجه و بافت بصری  دقیق و جذاب، بازی‌های درخشان است. این فیلم در کارنامه کاری فلورنس پیو یک سکوی پرتاب بلند است. همچنین در این فیلم بار دیگر حضور برجسته‌ای را از تام بورک می‌بینیم که با فیزیک و لحن ویژه خود به نقش ویلیام به مثابه شخصیتی یاریگر بعد و پیچیدگی بخشیده است.  

تماشای «شگفتی» در نماوا