مجله نماوا، فریبا اشوئی

شهربانو به بهانه شرکت در مراسم عقدکنان پسرش، چند روزی را از زندان مرخصی گرفته است، اما بیرون از زندان حقایق و جریانات تلخی در انتظار اوست…

«شهربانو» به کارگردانی مریم بحرالعلومی، یک درام انتقادی اجتماعیِ شخصیت‌محور است. پیرنگ اصلی درام، بر زندگی و احوالات زنی مجرم (شهربانو) در ايام مرخصی و بررسی تبعات جرمش در خانواده و در سال‌های غيبتِ او در خانه، متمرکز است. هویت حقیقی شهربانو که فیلم بر آن تاکید ویژه‌ای دارد هویت و شناسه مادر بودن وی است. مادری که علی‌رغم مجرم بودن، مثل همه مادران ایرانی، قلبش برای فرزندانش می‌تپد. حتی اگر آن فرزند از او دوری کند و یا ندیدش بگیرد. پيام فيلم، نقب به وضعیت نابسامان اقتصادی و اجتماعی همراه با تصویرسازیِ زندگی، تلاش و دست و پا زدن خانواده‌های ضعیف، برای رهایی از این نابسامانی است. تلاشی نافرجام که به جای رهایی و بهبود شرایط، آن‌ها را بیشتر در گرداب فلاکت فرو می‌برد. «شهربانو» در ساختار، درامی شخصيت‌محور است. حوادث و خرده روایت‌های فيلم، هم حولِ محور خطاهای گذشته شخصیت شهربانو و تا حدودی هم همسرش رقم می‌خورند. بنای دراماتیک فیلم، در اصل بر بستر همین خطاها و خرده روایت‌های کوتاه، اما چالش‌برانگیز و تاثیرگذارِ پیامد آن، شکل می‌گیرند. شیوه دراماتیزه کردن و پرداخت داستان «شهربانو»، به شیوه غيركلاسيك و در دو پرده کلی طراحی شده است. یک پرده به شهربانوی بيرون زندان(شخصیت اجتماعی) و پرده دیگر هم به شهربانوی مجرم و زندانی می‌پردازد.

شهربانو

در پرده دوم با شخصیتی مستقل، خودساخته و معتبر از شهربانو که عفو شامل او می‌شود، روبه‌رو هستیم و در پرده اول یا پرده بیرونی، مخاطب در کنار شهربانو با عبور از حقايق شيشه‌ای و آراسته، با حقايقِ تلخ زندگی او روبه‌رو می‌شود. حقايق شيشه‌ای، همان كنايه از دروغ‌های پررنگ و لعاب در زندگی  امروزِ هركدام از مخاطبان قصه است كه همگی آرایش شده‌اند تا باورپذیرتر شوند. چرا که به زعم فیلمساز، فقط با باور همین دروغ‌ها است که جماعت پریشان حال، دوام می‌آورند و اما دروغ‌های تلخ و واقعی هم، کنایه از همان واقعیات زندگی هستند كه در پس پرده رازهای مگوی هرکدام از مخاطبان روایت، پنهان نگاه داشته می‌شوند. در لابه‌لای این دو پرده، مخاطب شاهد خرده پیرنگ‌های دیگری هم هست که در کنار پیرنگ اصلی، روایت را سرپا نگاه می‌دارند و انگیزه تعقیب قصه توسط مخاطب را تا پایان راه، زنده نگه می‌دارند.

خرده پیرنگ‌هایی که همه متصل به شخصیت اصلی قصه، شهربانو و پیرنگ اصلی روایت هستند. اگرچه که بضاعت روایت اصلی بالاتر بوده و شیوه پرداخت این خرده روایت‌ها نسبت به غنای پی‌رنگ اصلی بسیار کم‌جان هستند، اما همین  قدرِ آن هم توانسته است روایت را از دام تکرار، کلیشه و حوصله سر بری نزد مخاطب نجات دهد. كمپ‌های سنتی ترك اعتیاد، بازار قاچاق دارو، وضعیت خانواده‌هایی که سرپرستانش حكم‌های سنگين دریافت کرده و متلاشی شده‌اند و…. همه از جمله این خرده پیرنگ‌ها هستند. اگرچه شهربانو شخصيت اصلی درام است، اما درونمایه قصه زن‌های ديگر روایت هم آن‌قدر غنی هستند که بتوانند هركدام به طور جداگانه، ايده اصلی فيلمنامه‌های ديگری باشند.

از اين رو صراحتا می‌توان از نوع پردازش واقعی و حرفه‌ای شخصیت‌های قصه که درام از آنها جان می‌گیرد به قلم پژمان تیمورتاش، تمجید کرد. در پایان با تاکید بر رويكرد اجتماعی و انتقادی فيلم «شهربانو»، آن هم بعد از گذشت سال‌ها از ساخت فيلم‌هایی با سوژه‌هایی مشابه و از همین جنس، مثل فیلم‌های «نرگس»(۱۳۷۰)  و «زیر پوست شهر»(۱۳۷۹) از کارگردان هنرمند و توانا رخشان بنی‌اعتماد، كه درآن به زمینه‌های اجتماعی ِبزه و زندگی و شغل زنان در طبقات ضعیف اجتماعی توجه شده و با جزئیات به تصوير كشيده است، می‌توان گفت بار دیگر یک فیلمساز زن جوان(مریم بحرالعلومی) به این عرصه مهم و حساس ورود کرده و با همان جنس نگاهِ دغدغه‌مند و مسئولانه در حوزه سینمای اجتماعی و زن، این طبقه مهجور را سوژه فيلم خود قرارداده است که این اتفاق نویدبخش رونق دوباره این‌گونه سینمای اجتماعی زن محور است. ضمن این که بازی خوب و روان فرشته صدرعرفایی در نقش شهربانو، فیلم را به اثری قابل قبول و شناسنامه‌دار بدل ساخته است.

تماشای آنلاین فیلم شهربانو در نماوا