مجله نماوا، بورجو ب‌. بیلگین، ترجمه: ندا قوسی

اگر هنوز تماشای «شخصیت» را آغاز نکرده‌اید، این نوشته بخش‌هایی از داستان را لو می‌دهد

«شخصیت»، یکی از بحث‌برانگیزترین سریال‌های سال‌های اخیر، ۱۲ قسمت دارد.

این سریال که فیلمنامه‌ی آن توسط نویسنده‌ی معروف هاکان گوندای نوشته شده و اونور سایلاک به‌عنوان کارگردان پشت دوربین‌ قرار گرفته، بازیگران خوبی همچون هالوک بیلگینر، جانسو دَرَه، متین آکدولگر، نجیب ممیلی، موژده آر، شبنم بوزوکلو در آن حضور دارند. این مجموعه ویژگی‌های زیرمتنی موفقی را نیز داراست. در نهایت این سریال موفق به ما چه می‌گوید؟

موضوع سریال اشاره‌ای به رویداد ن.چ  دارد

هاکان گوندای در روستای خیالیِ کامبورا ۵۳ نفر را که در طول ۲ سال به دختر ۱۲ ساله‌ای به‌نام ریحان شاهین (ناز کاراجا) تجاوز کرده‌اند نشان می‌دهد، او برای این کاراکتر از وقایعی که بر سر ن.چ ۱۳ ساله‌ی اهل ماردین آمده‌ بود، الهام گرفته است.

ن.چ اهل ماردین در سن ۱۳ سالگی از طرف ۲۸ نفر از جمله برخی افراد سرشناس و مدیران مورد آزار و تجاوز جنسی قرار گرفته بود. ن.چ که نامش هنوز محفوظ است اکنون دانشجوی حقوق است. در سال ۲۰۰۲ ایامی طولانی در مورد آنچه بر سر او آمد گفت‌وگو می‌شد. البته ریحانِ درون سریال خودکشی می‌کند.

ازدواج دختربچه‌ها و خودکشی کودک‌عروس‌ها نیز مطرح می‌شود: نِورا (جانسو دَرَه) که با سرنخ‌ها به خاطرات دوست دوران کودکی‌اش ریحان رسیده، به دیدار معلمش می‌رود. معلم وقتی ۵۰ ساله بوده با دختر نوجوان ۱۵ ساله‌ای ازدواج کرده بود. و نهایتاً آگَه بَی با دست‌های خود او را مجازات می‌کند و با بالش خفه می‌کند.

مادر بزرگِ ریحان بعد از خودکشیِ او دفترچه خاطراتش را برای این معلم برده بود، اما همسرش که او نیز در کودکی با معلم ازدواج کرده بود، پیرزن را به دادگاه راهنمایی کرد. او در پاسخ به نِورا که در بین صحبت از او پرسید چرا دفتر خاطرات را به معلم نداده، گفت: «یعنی باید دفترچه رو به مردی می‌دادم که خودش با یه بچه ازدواج کرده بود؟» او با گفتن این حرف سبب رفتارش را توضیح می‌دهد.

به این شکل به مساله‌ی کودک‌همسری نیز در سریال اشاره می‌شود. و بعد از خفه شدن معلم با بالش، می‌بینیم که همسرش بالش را برمی‌دارد و به کناری می‌گذارد و انگار با این کار زندگی جدید خود را در آرامش آغاز می‌کند.

شخصیت

دفتر خاطرات کلید همه چیز شد: آگَه بَی که در آن زمان [زمان خودکشی ریحان] منشی دادگاه کامبورا بوده و دفترچه خاطرات به دستش رسیده بود به این فکر افتاده بود که دفتر خاطرات را به دادستان بدهد، اما وقتی دیده بود که نام دادستان هم در دفتر جزو متجاوزین است، سکوت کرده بود.

آگَه که مبتلا به آلزایمر شده، برای برقراری عدالت سال‌ها بعد با دست خود انتقام می‌گیرد. او متجاوزین را می‌کُشد چون که نگران است خودش هم ماجرای ریحان را فراموش کند.

آگَه که نامِ نِورا را در دفتر خاطرات دیده، بعد از هر قتل برای او پیغام‌هایی می‌گذارد و منتظر است خودِ نِورا اقدامی انجام دهد. اما نِورا در اثر ترومای حاصل از آن اتفاق همه چیز را فراموش کرده، همانطور که معما در حال حل شدن است نِورا آرام‌آرام شروع به به خاطر آوردن ریحان می‌کند و سرانجام به یاد می‌آورد که جمیل (حسین آونی دانیال) به او هم تجاوز کرده بود و زندگی او در تمام سال‌ها با این درد و رنج پنهان گذشته است.

در پایان، آگَه تلاش می‌کند نِورا را برای کشتن جمیل قانع کند اما نِورا می‌گوید: «من برای این کار پلیس نشدم.» آگَه پاسخ می‌دهد: «اتفاقاً تو به همین خاطر پلیس شدی، به خاطر ریحان، به خاطر خودت.»

ارتباط بین حوادث سیواس و سوزاندن خانه: سریال ‌تنها به موضوعاتی مثل ماجرای ن.چ و کودک همسری خلاصه نمی‌شود بلکه در صحنه‌ای که اهل قصبه دسته‌جمعی خانه‌ی طیار را می‌سوزانند، به حوادث سیواس نیز می‌پردازد.

در صحنه‌ای که مردم قصبه مقابل خانه‌ی مردِ عدالت‌خواه جمع می‌شوند، گوندای(نویسنده) خانه را با هتل مادیماک در سیواس همانند می‌کند و به این شکل از استعاره‌ای موفق در زیرمتنِ داستان استفاده می‌کند.

[کشتار هتل مادیماک در سیواس: در این کشتار (آتش‌افروزی) که به‌دست تندروها انجام شد، ۳۳ تن که بیشترشان علوی بودند در جریان برگزاری جشن شانزدهمین قرن چکامه‌سرای به نام علویان در هتل مادیماک کشته شدند.] (ویکی‌پدیا)

عفت سال‌ها بعد انتقامش را گرفت: در تاریخ ۱۹۸۲، موژدَه آر در فیلم عفت نقش دختر جوانی را بازی کرده بود که توسط معشوقش جمیل (فاروق پِکِر) در حالی ‌که سرش میان شیشه‌ی بسته‌شده‌ی پنجره‌ی ماشین گیرافتاده بود، مورد تجاوز جنسی قرار گرفت، به لطف سریالِ «شخصیت»، او ۳۶ سال بعد انتقام خود را گرفت.

آر در نقش نسرین مادرِ نِورا، در صحنه‌ای نسبتاً طنزآمیز و طعنه‌آلود سرِ مردانی را که در شهر ناامنی و وحشت ایجاد کرده بودند را میان شیشه‌ی پنجره‌ی ماشین گیر انداخت و پا روی گاز گذاشت و به تعبیری آن‌ها را وادار کرد طعم تلخ رنجی را که عفت [در فیلم عفت] کشیده بود، بچشند.

شخصیت

در این کشور همه چیز فراموش می‌شود: صحنه‌های فیروز (فیرات توپکرور) و آگَه بَی با دیالوگ‌های نابی که میان‌شان رد و بدل می‌شود نیز قابل تامل‌اند. فیروز که ابتدا آگَه را دستگیر کرده بعد به شرط کشتن جمیل او را رها می‌کند، آگَه درمقابل به او می‌گوید: «اما پسرم، من چند نفر رو کشتم، منو رها نمی‌کنند، پلیس‌ها دنبال من هستند.»

فرات با گفتن: «فکر می‌کنی تو فقط دچار نسيان شدی؟ همه تو این کشور حافظه‌ی ضعیفی دارند. تو این کشور همه چیز فراموش می‌شه.» به‌گونه‌ای بر به فراموشی سپردن بسیاری امور و وقایع و حوادث در تاریخ معاصر ترکیه نور می‌تاباند.

آتِش و ماجرای قتل اوغور مومچی: هر چند کم‌وبیش قابل پیش‌بینی بود که چه اتفاقی برای خبرنگار خواهد افتاد، اما واقعه‌ای که در سریال برای آتش (متین آکدولگر) افتاد، یکی دیگر از استعاره‌های موفق در این مجموعه است.

آتِش که از ابتدا خود را وقف شغل روزنامه‌نگاری کرده، آنجا که حس می‌کند نمی‌تواند خبرنگار مفیدی باشد، استعفا می‌دهد. او که متوجه نقش مقامات ارشد در ماجرای ریحان شده، با سوء‌قصد درست مقابل چشمان محبوبش در داخل اتومبیل منفجر می‌شود. بدین شکل، گوندای برای اوغور مومجو یک دقیقه سکوت توام با احترام برقرار می‌کند.

[اوغور مومجو روزنامه‌نگار، پژوهشگر و نویسنده‌ی افشاگر اهل ترکیه بود که تا آخرین لحظه‌ی زندگی‌اش دست از تحقیق و افشاگری برنداشت و در سن ۵۱ سالگی در مقابل خانه‌اش در آنکارا ترور شد. …

مومجو در دوران حیات خود بسیاری از روابط پلید میان قدرت‌ها، احزاب، جماعت‌های بنیادگرا و باندهای مافیایی را افشا کرد…]

آیا عدالت با قانون برابر است؟: عدم رسیدگی و لاینحل ماندن پرونده‌هایی که در سال‌های اخیر شاهدشان بوده‌ایم، عاملان خشونت علیه زنان، آزادی مرتکبینِ بسیاری جرائم و در مقابل بازداشت طولانی مدتِ برخی از افراد و سلب اعتماد نسبت به اجرای عدالت در جامعه، در صحنه‌ی قبل از سکانس پایانی آشکار می‌شود.

آگَه عصیان خود را با گفتن این جملات به نِورا به زبان می‌آورد: «قاعدتاً این مرد باید دستگیر بشه و در دادگاه محکوم بشه.» «اما الان اینجا عدالت با قانون فرق می‌کنه.»

چرا آگَه بَی نقاب می‌پوشد و نقش بازی می‌کند؟: آگَه به محبوبش نوکهت (شِنای گورلر) می‌گوید که از بازگشت دخترش زُحل (شبنم بوزوکلو) و نوه‌اش دَوا (رجب اوستا) به استرالیا بسیار ناراحت است. اما وقتی به اتاق خودش می‌رسد در حقیقت خوشحالی می‌کند و واقعیت درونش را از پسِ این شادی نشان می‌دهد.

اگرچه فکر می‌کنیم که خوشحالیِ آگَه بابت به دست آوردنِ مجدد آزادی‌ پس از رفتن دختر و نوه‌اش است، اما با شنیدن دلیل «فرستادن زُحل به مدرسه‌ی شبانه‌روزی» که باعث تیره شدن روابط پدر و دختر شده بود، ماجرا روشن می‌شود؛ آگَه این تصمیم را گرفته بود و دختر نوجوانش را به مدرسه شبانه‌روزی فرستاده بود تا از محیط زشت و آلوده‌ی کامبورا دور بماند.

بعد از رفتن‌شان آگَه با خود واگویه می‌کند: «تو بفرستش به شبانه‌روزی که از آدم‌هایی مثل جمیل دور بمونه، بعد اون میاد تو استانبول به این گنده‌گی جمیل رو پیدا می‌کنه.» در پایان، در اصل آگَه از این‌که دخترش را از جمیل دور کرده خوشحال است.

دختری که دوست دَواست و حرف نمی‌زند و زنانی که زبان می‌گشایند: دختری که دوست دَواست و سویدا نام دارد (رابعه سوی‌تورک)، در مهمانی که به مناسبت رفتن دَوا برگزار شده با اسلحه‌ی پدرش به مرد جوانی که به او نسبت «روسپ..» داده بود شلیک می‌کند.

دختر جوان که تا آن روز لب به سخن نگشوده بود و صحبت نمی‌کرد، درحالی‌که دستگیر شده ناگهان حرف می‌زند و حرص و ناراحتیِ خود را بیرون می‌ریزد. این امر نمادی است از زنانی که حرفی از آزارهای جنسی واقع شده برشان نمی‌زنند، اما روزی خواهد رسید که به‌خاطر خودشان هم که شده عدالت‌خواهی خواهند کرد.

شخصیت

-چه کسی جمیل و کشته‌های بعد از او را به قتل رساند؟: درحالی‌که نِورا در مقابل جمیل و آگَه پشت سر جمیل اسلحه به دست‌ ایستاده‌اند، صحنه تاریک می‌شود و صدای دو گلوله را می‌شنویم. به عبارتی، احتمالاً هم آگَه و هم نِورا به جمیل شلیک کرده‌اند.

همچنین بعداً چهار نفر دیگر که به ریحان آسیب رسانده بودند نیز کشته می‌شوند. به احتمال زیاد نِورا آن‌ها را کشته است. از یادداشت‌های روی پیشانی آنهاست که متوجه می‌شویم ریحان هنگامی که خودکشی کرده بود حامله بود.

آیا واقعاً آگَه بَی همه چیز را فراموش کرده است؟: احتمالاً آگَه به این دلیل آزاد شده که مبتلا به آلزایمر شدید است. در سکانس پایانی، گمان می‌بریم آگَه که در همان خانه‌ی سالمندانِ پدر نِورا ایام می‌گذراند، همه چیز را فراموش کرده است.

با این‌حال، وقتی پدرِ نِورا از «شکل عجیب غریب» خراب شدنِ مداوم تلویزیون صحبت می‌کند، نِورا و آگَه نگاه‌های معناداری با هم رد و بدل می‌کنند آنجاست که متوجه می‌شویم که بین آن دو «توافقی مخفیانه» اتفاق افتاده و آگَه هنوز همه چیز را فراموش نکرده است.

در نتیجه، یک مینی سریال با ارجاعات، استعاره‌های فراوان، زیرمتنی غنی، شخصیت‌پردازی ماهرانه، بازیگران موفق در ایفای نقش، گروه خلاق و کارگردانی و فیلمنامه‌ای  بسیار قوی در ۱۲ قسمت، اثری بسیار خلاقانه و خوش‌ساخت از خود به  جا گذاشته‌اند.

امیدواریم در ادوار بعدی هم شاهد نمونه‌های موفقی مثل مجموعه‌ی «شخصیت» در سریال‌های ترکی باشیم، یعنی آثاری که پیش‌تر مثل آن‌ها ندیده‌ایم!

تماشای «شخصیت» در نماوا