مجله نماوا، مینو خانی

داستان معروف «پری دریایی کوچولو» نوشته هانس کریستین آندرسن، نویسنده جهانی کودک و نوجوان را کمتر کسی است که نخوانده یا نشنیده باشد. فیلم/ انیمیشن آن را هم شاید کمتر کسی ندیده است. من جزء آن دسته اقلیت هستم که نه کتاب را خوانده و نه فیلم انیمیشن آن را دیده بودم، شاید چون وقتی کتابش به بازار ایران آمد و معروف شد، من دیگر مخاطب آن کتاب نبودم و انیمیشن را ندیدیم شاید چون از اولویت‌ها نبوده است.

به هر حال، «پری دریایی کوچولو»، داستان «آریل»، پری دریایی، دختر شاه دریاهاست که از قعر اقیانوس به سطح آب می‌آید و نور و جهانی را می‌بیند که او را «هوایی» می‌کند. تا این‌که یک بار صدای موسیقی او را به سطح آب می‌کشاند و او کشتی بزرگی را می‌بیند. به آن نزدیک می‌شود و رقص و پایکوبی دریانوردان را می‌بیند که پسر جوان/ شاهزاده «اریک» در میان آنها می‌درخشد. دل به او می‌بازد و بر خلاف میل پدر که انسان‌ها را موجوداتی خطرناک می‌داند (و چه درست!)، هوای به او پیوستن می‌کند و این نیازمند انسان‌شدن اوست. جادوگر مکار دریاها این را میسر می‌کند، اما…

کمپانی والت دیزنی یک بار در دهه ١۹٣٠ قصد ساخت این داستان کلاسیک را می‌کند که به دلایل نامعلومی پروژه بایگانی می‌شود. ولی در سال ١٩٨۵ «ران کلمنتس» که در جست‌وجوی سوژه‌ای برای فیلم جدیدش بود، سراغ داستان کلاسیک «پری دریایی کوچولو» می‌رود، ولی پایان آن را تغییر می‌دهد تا اثری ساخته شود که حس و حال کمپانی دیزنی را داشته باشد: اثری با پایان خوش. برای همین در داستان مکتوب، آریل و اریک به هم نمی‌رسند، اما در فیلم انیمیشن اتفاقات به گونه‌ای رقم می‌خورد تا نیروهای شر از بین بروند و خیر بماند، خیری که از آن «عشق» و «دوستی» و «مهربانی» ناشی می‌شود و آریل و اریک به هم می‌رسند. همین باعث می‌شود که کمپانی دیزنی که از بعد از شکست پروژه «زیبای خفته» دیگر سراغ هیچ داستان کلاسیکی نرفته بود، پیشنهاد کلمنتس را می‌پذیرد و فیلم انیمیشن «پری دریایی کوچولو» ساخته می‌شود.

اسناد به جا مانده حاکی است از آنجا که صاحبان کمپانی دیزنی قصد ساخت اثری موزیکال را داشته، از ابتدا به موسیقی و صدای فیلم توجه ویژه می‌کند. برای همین، سراغ هاواراد آشمن و آلن منکن می‌روند که پیش از این پروژه با کمپانی میکی همکاری کرده بودند. این دو نیز به گونه‌ای عمل کردند که پروژه کمی حال و هوای «برادوی» پیدا کرد و سبکی را در خلق انیمیشن‌های موزیکال در کمپانی دیزنی ایجاد کردند که کمپانی را به یکی از بهترین خالقان کمدی موزیکال در دهه ١۹٩٠ تبدیل کرد. در واقع آشمن، ریتم کلاسیک موسیقی را در «پری دریایی کوچولو» از سبک رگه و کالیپسو (موسیقی کشورهای آفریقایی و کارائیب با ریتم تند) در ترانه «ته اقیانوس» به یک موسیقی آرام دهه ١٩۵٠ در ترانه «او را ببوس» تغییر داد و از این نیز به یک ملودی فاخر در ترانه «جان‌های فقیر در هلاکت» و بالاخره به ریتم پارودی در ترانه «ماهی‌ها» رسید. و در نهایت ترانه «به آنجا می‌روم» که آریل می‌خواند و راز عشقش را بیان می‌کند، اوج خلاقیت در موسیقی را به جهان دیزنی می‌بخشد؛ وجهی قوی که باعث می‌شود نه فقط جایزه اسکار بهترین موسیقی را می‌گیرد، بلکه جایزه بهترین ترانه برای قطعه «او را ببوس» و «ته اقیانوس» نیز به آن اهدا می‌شود. و از آن جا که در دوبله فارسی ترانه‌ها به زبان اصلی است، چنین وجهی از موسیقی کاملا حس می‌شود.

موفقیت دیگر این فیلم به دلیل ساخت اثری مدرن برای نوجوانان و جوانان بود؛ رده سنی که تا پیش از آن دیزنی به آن توجهی نکرده بود. فیلمی که شخصیت اول آن ١۶ سال دارد و اشتیاقش برای زندگی و حرکت‌های جدید، رنجش برای رسیدن به کسی که دوستش دارد، و مقابله با مخالفت‌های پدرش برای رسیدن به آنچه در سر دارد توانست توجه مخاطب رده سنی جوان را جلب کند. ضمن اینکه نه فقط شخصیت آریلِ زیبا و جذاب، دوست‌داشتنی است، که بقیه شخصیت‌ها نیز دوست‌داشتنی‌اند، مثل شاهزاده اریک، که نه فقط زیبا و جذاب است، بلکه رفتار و منش او در برخورد با آریل و پیشکارش و بقیه بسیار انسانی است و همان چیزی است که از یک شاهزاده نجیب انتظار می‌رود؛ و این چیزی است که تا پیش از این در آثار دیزنی مشاهده نشده بود. یا سباستین، خرچنگ رهبر ارکستر شاه دریاها که مامور مراقبت پنهانی از آریل می‌شود، با لهجه زیبا و میمیک صورتش در لحظه‌های مختلف، خصوصا در صحنه درگیری با سرآشپز شخصیتی انسانی از خود بروز می‌دهد. یا لندر، ماهی کوچکی که همدم آریل است و هر جا لازم باشد کمکش می‌کند، یک دوست تمام عیار است. یا اسکاتر، پرنده تخیلی که برای اولین بار در این انمیشین ظهور می‌کند، خصوصا در صحنه‌ای که همه جانوران دریایی را بسیج می‌کند تا برای همراهی با قایق آریل و اریک، موسیقی بنوازند؛ ‌حتی اروسولا، ماهی جادوگر مکار با آن هیکل نامتناسب و صورت زشت و لباس سیاه، تماما مشخصه‌های یک انسان مکار را دارد. با همراهان و هم‌دستان بدجنس و مکاری که اصولا در کار خود موفق نمی‌شوند، چون در جهان و خصوصا جهان دیزنی، نیروهای شرّ موفق نمی‌شوند.

نزدیک بودن به واقعیت انسانی، ایجاد جهانی مرکب از نیروهای خیر و شرّ با موجودات غیرانسانی و رسیدن به جهان انسانی با خصوصیات و خصلت‌های انسانی مهم‌ترین وجه این انیمیشن و اصلی‌ترین دلیل موفقیت آن است.

در نهایت، تکنیک قوی در ساخت این اثر خصوصا با توجه به لوکیشن وقوع داستان، یعنی دریا از حداقل موج و حرکت تا ایجاد امواج در توفانی که کشتی شاهزاده را دربرمی‌گیرد، تاکیدی بر قدرت سازندگان اثر و کمپانی سازنده است، هر چند در زمان ساخت «پری دریایی کوچولو»، کامپیوتر و نرم‌افزارها به بازار آمده بودند و کار انیمیشن‌سازان را کمی ساده‌تر کرده بود، ساخت چنین فضاهایی مهارت خاصی را می‌طلبید که به جرات می‌توان گفت هنوز در بعضی از انیمیشن‌های امروزی با دنیایی از ابزارها و نرم‌افزارها دیده نمی‌شود. شاید همه اینها دلایلی است که حتی کسی مثل من که انیمیشن اولویت او نیست هم به تماشای انیمیشنی بنشیند و لذت تماشای آن را مزمزه کند.

تماشای این انیمیشن در نماوا