مجله نماوا، رضا صائمی           

اگرچه فصل ششم سریال «خانه پوشالی» در پلتفرم نماوا در حال نمایش است اما لازم است پیش از پرداختن به آن، کمی درباره کلیت سریال و فصل‌های پیشین نیز شناختی نسبی داشته باشیم که اگر مخاطبی آن فصول را ندیده با آگاهی از آن به تماشا و خوانش فصل ششم بنشیند. «خانه پوشالی» را باید یکی از مهم‌ترین سریال‌های آمریکایی دانست که فصل اول آن در سال ٢٠١۳ به نمایش درآمد و اکنون نزدیک به یک دهه از تولید و نمایش آن می‌گذرد و فصل‌های مختلفی را گذرانده که از پس این تجربه، هم شاهد تغییر و تحولاتی در قصه بوده و هم در عوامل تولید. فارغ از عظمت سریال که می‌توان آن را به‌مثابه یک بیگ پروداکشن شناخت، رویکرد و ماهیت سیاسی داستان آن موجب شده تا این سریال در کانون توجه و مناقشه‌ها قرار بگیرد و با واکنش‌های گوناگونی مواجه شود. در واقع ما با یک درام و تریلر سیاسی در اینجا مواجه هستیم که هر سه وجه آن ذاتا واجد تعلیق و خوانش‌پذیری‌های متعدد است و صرفا در تجربه‌ای سرگرم‌کننده خلاصه نمی‌شود. ضمن این‌که اقتباسی بودن را هم باید به یکی از ویژگی‌ها و مولفه‌های اصلی این سریال اضافه کرد که به جز سیاست پای ادبیات را هم وارد این مجموعه نمایشی کرده است. در واقع فیلم‌نامه سریال «خانه پوشالی» برگرفته از رمانی با همین نام، نوشته مایکل دابز بوده (پیش از این نیز در سال ۱۹۹۰ مینی‌سریالی بر اساس آن ساخته شده ‌است). سریالی به کارگردانی چون بو ویلیمن، دیوید فینچر، کوین اسپیسی، اریک راث، اندرو دیویس و مایکل دابزو که هر کدام فصول مختلف این سریال را کارگردانی کرده‌اند. سریالی که بازیگران پرشماری دارد. بازیگرانی چون کوین اسپیسی، رابین رایت، پل اسپارکس، درک سیسیل، نیو کمپبل، پاتریشا کلارکسن، مایکل کلی، کیت مارا، ریچل برازنان، مالی پارکر، ماهرشالا علی، کوری استول، کریستن کانلی، کانستنس زیمر، الیزابت مارول، مایکل گیل، بوریس مک‌گیور و نیتن دارو. بدون شک یکی از موفق‌ترین و پرطرفدارترین سریال‌های تاریخی آمریکایی، «خانه پوشالی» است که جوایز معتبری را هم نصیب خود کرده از جمله دو جایزه گلدن گلوب و ده‌ها جایزه معتبر بین‌المللی.

«خانه پوشالی» در عین حال یک سریال ضد آمریکایی هم محسوب می‌شود که در پس قصه خود، سیاست آمریکا را مورد نقد قرار می‌دهد. قصه یک سیاستمدار دموکرات به نام «فرانک آندروود» که بعد از خیانت رئیس‌جمهور منتخب آمریکا به وی، تصمیم به انتقام از او می‌گیرد. او در این راه از دایره اخلاقیات خارج می‌شود و با «دیدی ماکیاولیستی» در پی دست یافتن به اهدافش می‌افتد. از این حیث می‌توان سریال را واجد نگرشی منفی به سیاست و مناسبات آن دانست که از این حیث برای آن دست از مخاطبانی که همواره نسبت به سیاست و بازی‌های قدرت، سوظن و بدبینی دارند می‌تواند جذاب و تماشایی‌تر باشد. از این منظر می‌توان یک تعلیق درونی برای این سریال در نظر گرفت که در لایه‌های درونی‌تر درام، قابلیت رمزگشایی از سویه تاریک سیاست را دارد و اساسا عنوان خود سریال هم روایتی نمادین از همین نگرش و محتوای است و خانه سیاست را خانه پوشالی می‌داند. آن‌چه فصل ششم این سریال را نسبت به فصول قبلی متمایز می‌کند حذف شخصیت فرانک از قصه است. در حالی که داستان پنج فصل پیشین با مرکزیت شخصیت «فرانک آندروود» صورت‌بندی و روایت‌شده در فصل ششم این کاراکتر محوری که سودای قدرت دارد و می‌خواهد مقام ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا را اشغال کند حذف و به جای او همسرش «وی کلیر آندروود» به نقطه کانونی قصه بدل می‌شود. در واقع با حذف شخصیت فرانک در این فصل، حالا کیلر فرصت بیشتری برای خودنمایی در داستان پیدا می‌کند. اضافه شدن دو شخصیت از خانواده‌ی شپرد نیز، توانسته قصه را با چالش‌های گوناگونی مواجه سازد. بنابراین اگر ۵ فصل پیشین این سریال را ندیده‌اید و حالا تماشاگر فصل ششم این سریال از نماوا هستید شما در حال تماشای فراز تازه‌ای از قصه «خانه پوشالی» هستید که در عین پیوستگی دراماتیک با فصل‌های قبلی، می‌تواند به عنوان یک اثر مستقل هم شناخته شده و به نقطه عزیمت تماشا بدل شود. در این جابه‌جایی شخصیت محوری البته می‌توان سویه‌های زنانه قصه را از فصل ششم به بعد پررنگ‌تر دانست. به قدرت رسیدن کلیر و تبدیل شدن او به قهرمان قصه البته در فصل پیشین سریال رخ می‌دهد. در این فصل، کلر پیشنهاد فرانک که معاونت ریاست جمهوری است را قبول می‌کند. در عین حال هر دو برای افزایش پیروزی در رقابت انتخاباتی سعی در پررنگ کردن خطر تروریسم دارند. مجلس نمایندگان برای رسیدگی به جرائم فرانک کارگروهی تشکیل می‌دهد. فرانک موفق می‌شود با توسل به حملات تروریستی و اعلام حکومت نظامی، انتخابات را در برخی ایالات به تعویق بیندازد. پس از عدم موفقیت مجلس نمایندگان در انتخاب رئیس‌جمهور، کلیر به عنوان رئیس‌جمهور موقت انتخاب می‌شود. در نهایت آندروودها به کمک رئیس پویش نامزد جمهوری‌خواه مارک آشر (با بازی کمپبل اسکات) پیروز انتخابات می‌شوند. مجلس نمایندگان در پی استیضاح فرانک آندروود است که او با معامله با جاسوسی به نام جین دیویس (با بازی پاتریشا کلارکسون) از ریاست جمهوری استعفا می‌دهد تا کلیر به ریاست جمهوری برسد. با این حال حذف شخصیت فرانک بیش از آنکه دلایل دراماتیک و متنی داشته باشد علتی فرامتنی داشته است. به این معنا که بازیگر توانمند این نقش کوین اسپیسی که به دلیل رسوایی‌های متعدد اخلاقی و اتهاماتی که به او وارد شده بود، توسط شبکه از سریال کنار گذاشته شد و هیچ جایگزینی نیز برای او معرفی نشد تا به یک‌باره پس از ۵ فصل، ناگهان فرانک آندروود که شخصیت اصلی سریال بود از ماجرا حذف شود! گرچه، رابین رایت از نقش «کلیر» به خوبی برآمده و توانسته تا حدود زیادی آلترناتیو قدرتمندی برای او باشد. او به تدریج به یک زن قدرتمند بدل می‌شود و فرایند تحول شخصیتی او واجد منطق روانشناختی و دراماتیک بوده و باورپذیر از کار درمی‌آید. شاید به جرات بتوان گفت بار اصلی قصه روی دوش اوست و با تماشای فصل ششم این کلیر است که می‌تواند شما را به وجد آورد به طوری که به تدریج فقدان فرانک آندروود را حس نکنید. ضمن اینکه افزوده شدن چند شخصیت جدید به قصه که هر کدام جذابیت و البته دردسرهای خود را می‌آفرینند می‌تواند شما را سرگرم کند. فصل ششم سریال «خانه پوشالی» از حیث ریتم و روایت تقریبا بین دو فصل سوم و پنجم قرار می‌گیرد و موقعیتی بینامتنی پیدا می‌کند. به این معنا که نه مثل فصل سوم فضای انتزاعی بر قصه حاکم است که اثر را دچار کم ملات بودن قصه کند و ابهام داشته باشد و نه به فصل پنجم خیلی پرهیجان و کوبنده و ملتهب است. گویی قصه در اینجا به نقطه متعادل‌تری از حیث وزن دراماتیکی و توازن حسی-هیجانی می‌رسد. گرچه کمی از التهاب و طغیان قصه کم شده اما در ورطه بی‌رمقی و ملال نمی‌افتد و در یک ریتم متحرک و پویا به پیش می‌رود. موقعیت‌هایی در این فصل قصه وجود دارد که تعلیق را سرپا نگه می‌دارد و مخاطب را با خود همراه می‌کند از جمله باج گرفتن‌ها و حق‌السکوت گرفتن‌ها، تصمیات حیرت‌انگیز سیاستمداران یا دعواهای جناحی و حزبی و همه آن‌چه که تحت عنوان پروپاگاندای سیاسی می‌شناسیم. «خانه پوشالی» به واسطه نسبت تاریخی که با دوران معاصر از حیث بازنمایی سوژه در ارتباط با سیاست و اساسا جهان پرآشوب امروز که متاثر از مناسبات قدرت است فارغ از قصه پرفراز و نشیب و جذابیت‌های دراماتیک آن، قابلیت‌های فرامتنی نمادینی دارد که مدام ذهن مخاطب را به یافتن مصدایق آن در جهان واقعی مشغول می‌کند. در واقع مخاطب در تماشای سریال «خانه پوشالی» به موازات هم دو قصه را دنبال می‌کند. یکی قصه شخصیت‌های قصه و دیگری قصه سیاست و آدم‌هایش. ضمن این‌که قصه به گونه‌ای طراحی شده که هرچه به جلو می‌رود و به پایان نزدیک می‌شود در یک فرایند پلکانی شاهد اوج گرفتن هیجان و التهاب ناشی از حساس‌شدن موقعیت هستیم. شاید از پس همه این جذابیت‌های سینمایی این صراحت سیاسی سریال است که آن را تماشایی‌تر می‌کند. در واقع از طریق این سریال می‌توان با تصویری رویت‌پذیر از سویه‌های مبهم و پنهان سیاست و بازی‌های قدرت را گرچه در بستر تاریخ معاصر آمریکا اما در یک ساحت کلان‌تر که همان قدرت و بازی‌های آن است شاهد بود. گرچه سریال پایان‌بندی محکم و قابل دفاعی ندارد اما پایان این متن را با نقل‌قولی از کوین اسپیسی به پایان می‌بریم که گفته بود: «در مکالمه‌ای که با بیل کلینتون داشتم او جمله بسیار جالبی بیان کرد؛ کلینتون خطاب‌ به من گفت: ۹۹درصد کارهایی که شما در آن سریال انجام می‌دهید کاملا واقعی هستند ولی یک رئیس‌جمهور هیچ‌وقت نمی‌تواند لایحه آموزش و پرورش را به آن سرعت به ‌مرحله اجرا برساند.»

تماشای این سریال در نماوا