مجله نماوا، علی اصغر کشانی

آغاز یکی از جذاب‌ترین‌ها؛ عصر یخبندان

«عصر یخبندان» اول بار در سال ۲۰۰۲ توسط کریس وج کارگردانی شد (وج تهیه‌کننده، فیلمنامه‌نویس، کارتونیست و صداپیشه‌ای است که علاقه‌مندان سینما او را با نیروهای اهریمنی، حماسه و ماشین‌های هیولا به خاطر می‌آورند) اثری با داستانی مربوط به میلیون‌ها سال پیش درباره سفر، قدرت، نجات، تنهایی، دوستی، صمیمیت، جدال انسان و حیوان برای بقا و البته تاریخ کره زمین. مندی (منفرد)، ماموت تنها و سید سنجاب تنبل و بازیگوش در این نخستین اثر پر سر و صدای کمپانی فاکس قرن بیستم، مامور نجات دادن فرزند اسکیموی مورد تهاجم قرار گرفته از سوی ببرهای خشمگین‌اند، کریس وج در حین روایت سرگذشت زمین و حیوانات ماقبل تاریخ (چیزی که بیش از هر چیز برای کودکان و نوجوانان از جذابیت و هیجان بسیاری برخوردار است) نقبی به ارتباط دو سویه انسان و حیوان و دوستی و همزیستی این دو موجود زنده روی کره زمین می‌زند.

عصر یخبندان

به حس مشترک برای انجام نیکی، به احساس مسئولیت در قبال دیگر موجودات و به حفظ کردن امانت در عین آسیب دیدن از امانت دهنده (دیگو و مندی هر دو نجات‌دهنده بچه به نحوی از انسان‌ها صدمه دیده‌اند و حالا به نوعی سرنوشت انسان‌ها در گرو نیک‌کرداری آنهاست تا از دوراهی کمک و انتقام راه درست (مهربانی) را بگزینند: مندی با بخشش، دیگو با تجربه زیر پا گذاشتن نفرت).

این اثر‌ جذاب و پرماجرای حامی محیط زیست که بنایش را بر ادیسه‌ای پرخطر و پر پیچ و خم بنا نهاده در پی نشان دادن روش اجتناب‌ناپذیر و سوال‌برانگیز خشونت طبیعت برای حفظ زندگی و بقا است و فیلم بیش از آن‌که در صدد ایجاد ترس از این خشونت برای کودکان باشد، در پی آموزش درست‌کرداری و مواجهه با دشواری‌های پیش رو تا رسیدن به خوش‌ترین نتیجه در اوج تنش و نگرانی است. اولین قسمت از «عصر یخبندان» با مقدمه‌ای مبسوط برای شناخت کاراکترها، روحیات، خلق‌وخو و سلوک شخصی‌شان آغاز می‌شود؛ مخاطب این قسمت بلافاصله وارد دنیای سرد و پرتنش اما جذاب و بانمک شخصیت‌ها (از مندی خونسرد و بی‌تفاوت و تنومند و مهربان تا سید پرحرف و کنجکاو و شیطان و بامزه و دیگوی تودار و جسور و مردد و انتقامجو و آماده تحول) می‌شود.

«عصر یخبندان» در خلال نشان دادن مهاجرت حیوانات به جنوب، تصویری مهاجم از انسان‌ها (انسان‌ها در پی شکار حیوانات برای بقای خود از دل‌رحمی روی‌گردان هستند) نشان می‌دهد، تهاجمی که با انتقام و صدمه پاسخ داده می‌شود، با اینکه ببرها در پی انتقام‌اند اما فیلم در این نخستین قسمت از مجموعه از آغاز هزاره زیستِ موجودات، مقایسه‌ای بین خواست نجات میان انسان و حیوان (مادری که برای نجات فرزندش از مهلکه می‌گریزد و خود را فدا می‌کند) را به تصویر می‌کشد.

کشتی نوح؛ عصر یخبندان ۲: ذوب (۲۰۰۶)

عصر یخبندان ۲: ذوب

«عصر یخبندان ۲: ذوب» چهار سال پس از موفقیت «عصر یخبندان» (کریس وج) توسط کارلوس سالدانیا (کارگردان و نقاش برزیلی، کارگردان ریو و فردیناند) مقابل دوربین رفت. ماجرا در قسمت اول این محصول استودیو بلو اسکای طوری طراحی شد که پس از سفرها، تعقیب و گریزها و اتفاقات گروه مندی باعث شد تماشاچیان با روحیات، خلق‌وخو و زیروبم رفتاری و کرداری شخصیت‌ها آشنا شوند. خطوط داستانی قسمت اول این اجازه را به سازندگان داده بود که اُدیسه مندی و همراهانش بهترین امکان برای شناخت هر چه بیشتر تماشاچیان از انگیزه و فراز و فرود و کنشمندی‌های شخصیت‌ها در مواجهه با اتفاقات پیش آمده باشد تا مخاطب قضاوت درستی از نحوه عملکرد کاراکترها و همراهی قابل دفاعی از آنها و نیروهای مهاجم داشته باشد. حالا سالدانیا در قسمت ۲ با نیم‌نگاهی به تاریخ قرون گذشته پس از گذر از دوران شکار برای بقا، به بخش دیگری از قصص به جا مانده در حافظه ماقبل تاریخی بشر نظر می‌افکند. او این بار با در نظر گرفتن مقوله یک‌جا نشینی و واقعه ذوب یخ‌ها، حیوانات را در دره‌ای ساکن می‌کند.

نقطه عطف اول روایت، ذوب، شکسته شدن و رانش سد و کوه یخی انتهای دره محل سکونت حیوانات و امکان هجوم سیل و به زیر آب رفتن تمام دره است. سالدانیا با نیم‌نگاهی به داستان حضرت نوح تنها راه نجات حیوانات را رسیدن به تنه تو خالی درخت عظیم‌الجثه (به عنوان کشتی نجات‌بخش) در سوی دیگر دره قرار می‌دهد. در این اثر پرهیجان، مندی، دیگو، و سید با هدف نجات دیگر ماموت‌ها و جانوران تا رسیدن به آینده تلاش می‌کنند. مسیر پست و بلند مندی و یارانش تا رسیدن به موفقیت بیش از آن که جدیت او را به ظهور برساند با قرار دادن وجوهی از جنبه‌های دراماتیک و سایه‌روشن‌های کاراکترها (دیگو با ترس از آب و سید با تلاش برای اثبات خود به عنوان موجودی جدی) با تمسک به ورود کاراکترهای جدید (الی به عنوان شریک زندگی مندی می‌خواهد اندک اندک وجه تنهایی مندی را با روحیه گرم و گیرای خود پر کند و کراش و اِدی دو موش درختی به عنوان برادران ناتنی الی) در پی خلق مقدماتی برای پایان خوش برای دومین قسمت و آغاز ماجرای جدید در سومین قسمت است.

برگ برنده همیشگی هالیوود؛ عصر یخبندان ۳: ظهور دایناسورها (۲۰۰۹)

عصر یخبندان ۳: ظهور دایناسورها

کارلوس سالدانیا این بار نیز پس از موفقیت «عصر یخبندان ۲: ذوب»، قسمت سوم این مجموعه را با محوریت ادامه روایت‌گری کره زمین بلافاصله آغاز و فیلم در تاریخ اول ژوئن ۲۰۰۹ یعنی سه سال پس از اکران قسمت دوم روی پرده می‌رود. آشنایی الی و مندی در پایان قسمت پیش این دو را صاحب فرزند می‌کند، زمانی که سید و دیگو در آستانه جدایی از مندی که حالا دیگر بر خلاف گذشته پر هیجان و پر انرژی شده، هستند، اولین گره داستان با گم شدن سید (عامل دراماتیک پیوستگی گروه با هم) و جستجو برای یافتن او و پی بردن به عدم انقراض دایناسورها ادامه می‌یابد. اهمیت این قسمت از «عصر یخبندان» بیش از آنکه به پیرنگِ جستجو برای پیدا کردن یک گمشده عزیز که گرفتار مراقبت از بچه دایناسورها شده یا اضافه شدن مبارزه و جنگ با دایناسورها به رهبری غول‌تشن به عنوان عناصر هیجان انگیز فیلم (از خطوط داستانی مورد علاقه سینمای هالیوود باشد) گره گشایی بخش عمده‌ای از درگیری روحی و غم و اندوه کاراکتر اصلی «عصر یخبندان» (مندی) است، ماموت صدمه دیده‌ای که با نیکی به فرزند آدمیزاد مامور رساندن امانت به صاحبش می‌شود. این پاداش درستکاری مندی جایی است که خانواده به عنوان محور اصلی قصه از اهمیت بسیار بالایی بخصوص در پرداختن به وجوه دراماتیک برخوردار است و الهام‌بخش زندگی دیگو و باک(راسوی شجاع ماجراجویی که دست به کار پیدا کردن سید و نجات گروه از دست دایناسورها می‌شود) به عنوان شخصیت‌های تک‌رو و تنهای ماجرا است. جنبه‌های پرتعلیق ماجرا(ترس و دلهره از خورده شدن توسط دایناسورها، پرتاب به سوی آبشار گدازه و…) بیش از آنکه صرفا با وجوه پرهیجان ماجرا ارتباط داشته باشد به عمیق‌تر شدن ارتباط گروه با یکدیگر منتهی می‌شود. یافتن و نجات دو عنصر مهم و خط محوری بخش سوم فیلم است و ظهور یک شخصیت جدید (اسکرات) سنجاب پرنده که بخش چهارم با او آغاز می‌شود.

دنیایی به سوی مرزگرایی؛ عصر یخبندان ۴: رانش قاره‌ای

دویدن اسکرات سنجاب دندان شمشیری پرنده به دنبال دانه بلوط و خرابکاری او با جدایی و به وجود آمدن قاره‌ها روی کره زمین، یکی از مشهورترین سکانس‌های مجموعه ۵ قسمتی «عصر یخبندان» ‌‌و البته از معروف‌ترین‌های تاریخ انیمیشن است که در افتتاحیه فصل رانش قاره‌ای اتفاق می‌افتد. این جدایی آغاز یک اتفاق ماندگار در تاریخ بشر (به وجود آمدن مرزها و کم‌رنگ شدن ارتباط به مدت طولانی میان موجودات) است. جدایی مندی و گروهش از الی و دخترش، تمثیلی از چنین رخدادی هم است. آغاز سفر دریایی گروه برای رسیدن به خانواده، یک پیرنگِ جدید همراه با ماجراجویی و اتفاقات تازه به همراه شخصیت‌های جدید (مادر بزرگ سید و شیرا) دوباره این اثر طبیعت‌گرایانه را با چالش‌های زندگی مندی (ماجرای ارتباط هلو و ریت و آمدن دزدان دریایی) این بار نیز همه چیز بر پایه کنش‌های شخصیت‌ها در برابر رخدادهایی که طبیعت به آنها تحمیل می‌کند اتفاق می‌افتد.

عصر یخبندان ۴: رانش قاره‌ای این مجموعه اثر پرمخاطب فاکس قرن بیستم را استیو مارتینو و مایک تورمایر کارگردانی می کنند تا فیلمنامه مایکل برگ و لوری فورته و جیسون فاچز تبدیل به داستان پرماجرایی از کش‌وقوس‌ها و درگیری‌ها میان گروه مندی و دزدان دریایی شود، بستری که باعث خلق یکی از پرسرعت‌ترین سکانس‌های مجموعه «عصر یخبندان» در ضرباهنگ، موسیقی و تدوین است. با انواع و اقسام تعقیب و گریزها، گروگان گیری‌ها، شکست‌ها و پیروزی‌ها. این قسمت پرهیجان از تولیدات استودیو بلو اسکای هر چند در خط سیر روایی خود مضامین متعددی (خانواده، دوستی، تهاجم بیگانگان، جدایی، درک مشکلات، آزادی‌های نوجوانانه، شجاعت، فداکاری، یافتن سرزمین‌های جدید) را به مخاطب عرضه می‌کند اما خود را به آگاهی و تحول فکری کاراکترهایی در نقطه نهایی اثر متکی می‌سازد. آنجا که رویارویی با سرزمین جدید مساوی با اندوخته هلو از دوست‌یابی، درک دقیق مندی از شرایط و موقعیتی که دخترش در آن به سر می‌برد و جلوگیری از زیاده‌روی‌های سخت‌گیرانه، هدایت‌گری‌ها و دلسوزی‌های الی با رویکرد فکورانه برای حل ماجراها و ورود دیگو به یک ماجرای عاشقانه پر آب و تاب است.

فیلم‌ها و سریال‌های کودکان در نماوا کودک