مجله نماوا، هومن منتظری

دنیا چه آینده‌ای می‌تواند داشته باشد؟ و ما در این راه چه کاری می‌توانیم انجام دهیم؟ به نظر می‌آید این همه آن چیزی است که موجب یک سفر شگفت‌انگیز می‌شود. سفری که از یک بچه مدرسه‌ای منزوی، ترک تحصیل کرده شروع می‌شود و به غول تکنولوژی دنیا شدن می‌رسد. سفری که هنوز هم به عنوان یک خیرخواه و بشردوستی بزرگ ادامه دارد. مستند «میلیاردرهای تکنولوژی: بیل گیتس» روایت همین سفر است.

بزرگان حوزه تکنولوژی اغلب افرادی خود ساخته و جاه‌طلبی‌اند با مغزهایی متفکر که به‌واسطه نبوغشان نه تنها این صنعت را، که دنیا را از پیش به پس از خود تغییر داده‌اند. در این میان قطعا بیل گیتس یکی از آن‌هاست؛ یک نماد. او در نوجوانی یک محصل درونگرا، ساکت و گوشه‌گیر و به قول خودش یک جامعه‌گریز اساسی بود. از آن پسرهای درس‌خوانی که به ندرت با دخترها بیرون می‌روند و مورد تمسخر همکلاسی‌هایشان هستند. او در مدرسه شیفته زبان رایانه شد ولی در دوره دانشگاه خیلی زود ترک تحصیل کرد تا شرکت خودش مایکروسافت را تاسیس کند.

هر زندگی «آنی» دارد که باید آن را غنیمت شمرد. به نظر می‌آید در زندگی بیل گیتس همه چیز برمی‌گردد به نوامبر ۱۹۸۰ که شرکت بزرگ IBM  برای نرم‌افزار رایانه‌های خود به مایکروسافت مراجعه می کند. می‌گویند نماینده آن شرکت معتبر، بیل گیتس ۲۵ ساله را با منشی شرکت اشتباه می‌گیرد و از او می‌خواهد برایش قهوه بیاورد. گیتس توانایی آن را دارد که آنها را مجاب کند تا نرم‌افزارشان را از شرکت او تهیه کنند و همین رشدی عجیب را برای او و شرکتش به همراه دارد. چیزی نمی‌گذرد که سی درصد رایانه‌های جهان از مایکروسافت استفاده می‌کنند. به گفته خودش هدف او از تاسیس مایکروسافت ساده کردن کامپیوترها بوده، اینکه آن‌ها را به روی هر میز و هر خانه‌ای بیاورند. آرزویی که البته خیلی هم طول نمی‌کشد تا محقق شود، به طوری که امروزه زندگی بدون کامپیوترها اساسا غیرممکن به نظر می‌رسد.

این مستند به نوعی آینده‌نگری را امری نهادینه در شخصیت گیتس نشان می‌دهد. او همیشه دنبال یک کار جدید است. همیشه رویکردی بلند مدت دارد و مدام به آینده نگاه می‌کند. گیتس در ۱۳ سال و در ۳۱ سالگی به یکی از جوان‌ترین میلیاردرها و یکی از بزرگترین رهبران کسب و کار دنیا تبدیل می‌شود. گویی خیلی زود به همه آن چیزهایی که می‌خواهد می‌رسد. با مدیر تولید شرکت خودش ملیندا ازدواج می‌کند و در ادامه با کنار گذاشتن مدیرعاملی مایکروسافت از فضای نرم‌افزار فاصله می‌گیرد و جا پای پدر و مادرش می‌گذارد.

او و همسرش در حس مسئولیتی عجیب، تصمیم می‌گیرند بخشی از ثروتی را که به‌دست آمده، دوباره به جامعه و مردم بازگردانند و بنیادی بشردوستانه تاسیس می‌کنند. بنیادی برای کاهش فقر و گرسنگی و افزایش بهداشت در سرتاسر جهان. سرمایه‌گذاری‌هایی برای ساخت واکسن مالاریا و سل و ایدز انجام می‌دهند و سعی می‌کنند واکسن فلج اطفال را به‌دست کودکان بسیاری از کشورهای فقیر برسانند. وقتی شروع به کار می‌کنند حدود هشت میلیون کودک زیر پنج سال در این کشورها می‌مردند، ولی با تلاش آن‌ها و یک سیستم خوب این میزان، تا ۴۰ درصد کاهش پیدا می‌کند.

در همین مسیر این بنیاد کمک‌هایی هم به گالومد اتحادیه دارو برای احشام و صنعت دامپروری می‌کند تا جمعیت رو به افزایش به درستی تغذیه شوند و مشکل گرسنگی نداشته باشند. درکنار همه این‌ها در ساخت انرژی‌های پاک و تغییرات اقلیمی به کمک دولت‌ها می‌آیند. گویی حالا او به‌واسطه همان آینده‌نگری می‌خواهد دنیایی از نو بیافرینند؛ دنیایی با آینده‌ای بهتر از گذشته.

فیلم «میلیاردرهای تکنولوژی: بیل گیتس» یک مستند بیوگرافی است که تمام روایتش را بر اساس صدای راوی تصویر پیش می‌برد، که البته به همان وجه عیان و ویترینی زندگی قهرمانش می‌پردازد و به وجوه شخصی‌تر زندگی او نزدیک نمی‌شود. یا مثلا سروقت یک مصاحبه خصوصی و چالشی با او نمی‌رود. فیلم سعی می‌کند با استفاده مناسب از همان عکس‌های خبری موجود و سمینارها و مصاحبه‌های بیل گیتس و به‌واسطه متن و صدای روی تصویر وجه اسطوره‌ای قهرمانش را به بهترین شکل تصویر کند.

در لحظات پایانی مستند نمایی از ماسکی روی زمین، مردی با لباس سرتاسر سفید و پمپ ضدعفونی کننده‌ای بر پشت و قفسه‌های خالی فروشگاه‌ها را می‌بینیم؛ نمایی که معرف زندگی این روزهای ماست. بعد گوشه‌ای از سخنان گیتس را می‌شنویم که بیماری سخت‌تری امکان دارد از راه برسد. یک چیزی شبیه نوعی آنفولانزا یا سارس یا یک جور ویروس که تا به حال ندیده‌ایم. پیشنهاد می‌دهد که  باید از خودمان بپرسیم آمادگی‌اش را داریم؟ او در سال ۲۰۱۵ و در یک سخنرانی است که این هشدار را می‌دهد. به نظر می‌آید دیگر نباید بگوییم او یک آینده‌نگر فوق‌العاده است، شاید بهتر است که بگوییم او از خود آینده آمده است.

تماشای این مستند در نماوا