مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

سریال کمدی «گروه دستکش سبز» (The Green Glove Gang) ماجرای یک گروه دزد حرفه‌ای را دنبال می‌‌کند که به شکلی دور از ذهن متشکل از خانم‌های مسن است. این مجموعه تلویزیونی لهستانی که از نتفلیکس پخش شد، لحن بشاش خود را با عناصر تریلر جنایی تعدیل می‌کند و در عین حال بر اعضای نادیده‌گرفته‌شده و ازیادرفته جامعه متمرکز می‌شود که کمتر کسی احتمال می‌دهد در فعالیت‌های مجرمانه نقش داشته باشند.

کینگا (ماگوژاتا پوتوتسکا)، زوزانا (ماگدالنا کوتا) و آلیتسیا (آنا رومانتوفسکا) معروف به «گروه دستکش سبز»، دهه‌ها است مجرمان حرفه‌ای هستند. آن‌ها به روش معمول رابین هود، از ثروتمندان می‌دزدند و به فقرا می‌دهند. پس از یک سرقت و درحالی‌که دوربین‌های امنیتی تصویری از خال‌کوبی روی دست کینگا را ثبت کردند، این سه برای پنهان شدن از دید مقامات، خود را به یک خانه سالمندان معرفی می‌کنند، با این امید که آب‌ها از آسیاب بیفتد و به زندگی عادی خود برگردند. بااین‌حال، خیلی ‌زود متوجه می‌شوند در این مرکز فعالیت‌های مشکوکی صورت می‌گیرد و از مهارت‌های خود برای کشف تعاملات آلوده و در عین حال تقویت جامعه سالمندان استفاده می‌کنند.

آنا رومانتوفسکا، ماگدالنا کوتا و ماگوژاتا پوتوتسکا

سال‌ها سریال‌هایی مانند «بریکینگ بد» و «اوزارک» که عموماً بر مردان تمرکز دارند، بر صفحه‌های تلویزیونی تسلط داشتند. هرچند، این اواخر با افزایش سریال‌ها و فیلم‌های تلویزیونی در ژانر تریلر جنایی، مشخص شده است که زنان می‌توانند به همان اندازه در انجام فعالیت‌های مجرمانه موفق باشند.

سریال هشت اپیزودی «گروه دستکش سبز» که اکتبر ۲۰۲۲ پخش شد، با همان تب و تاب سریال‌های جنایی مانند «عدالت سرد» با بازی کلی سیگلر و «امیلی جنایتکار» با بازی آبری پلازا به شخصیت‌های زن پیچیده‌ خود نزدیک می‌شود.

در این گروه، هر کدام از زنان تاریخچه‌ای عمیق و مجموعه‌ای چشمگیر از مهارت‌ها دارند. کینگا که اصلاً خودش را پیر نمی‌داند، متخصص نفوذ و ورود به محل سرقت است. آلیتسیا، یک گیاه‌شناس ماهر که شکل و شمایل یک هیپی را دارد، خوره تکنولوژی است؛ او دستگاه‌های نظارتی را هک می‌کند و برای گوش دادن به هدف‌هایشان شنود می‌گذارد. درنهایت، زوزانا با نام مستعار زوزا که قبلاً خلبان جنگنده بوده و به نظر می‌رسد نیروی فیزیکی و مغز عملیات است.

درنتیجه، «گروه دستکش سبز» روحیه سریال «گریس و فرانکی» را تداعی می‌کند، اما با جنایت. زنان در کل مجموعه از سن خود به نفع خود استفاده می‌کنند و توانایی‌هایشان را به نمایش می‌گذارند. آن‌ها موقع ورود به خانه سالمندان برای این که کسی مشکوک نشود، وانمود می‌کنند هر کدام یک بیماری دارند و در ادامه برای کمک به ساکنان مرکز به اجرای نقشه‌ها و دزدی‌های مختلف ادامه می‌دهند. این شامل پوشیدن لباس‌های مبدل و استفاده از سن خود برای پرت کردن حواس‌ دیگران است که این کار را با تظاهر به غش یا فراموشی انجام می‌دهند.

سریال با چنین رویکردی به این نکته اشاره می‌کند که سالمندان هنوز چیزهای زیادی برای ارائه دارند، حتی اگر در خانه‌های سالمندان دست کم گرفته شوند و از یاد بروند؛ و در عین حال مانند «گریس و فرانکی»، مضامین پیری، مرگ و تنهایی را بررسی و درباره آن بحث می‌کند.

درحالی‌که «گروه دستکش سبز» از طریق جست و خیز این سه نفر، در تمام مدت سرخوش و نه‌چندان جدی باقی می‌ماند، اما همچنان یک تریلر جنایی است. هم‌زمان با آن که کینگا، زوزانا و آلیتسیا به تحقیقات خود در خانه سالمندان ادامه می‌دهند، یک کمیسر پلیس مسن‌ به نام آلفرد (میروسواف زبرویه‌ویچ) و دستیار عبوس او، گویسکا (کارولینا ژپا) رد آن‌ها را دنبال می‌کنند.

پلیس و به‌ویژه گویسکا، هر روز با این تصور که سارقان مرد هستند، برای شناسایی گروه قطعات پازل را کنار هم قرار می‌دهد تا به راز پرونده پی ببرد. روند این تحقیق، یک خط داستانی پر از تعلیق و متضاد با داستان بشاش‌تر سه دوست به همراه دارد. سریال یک خط داستانی سوم هم دارد که ماجراهای ماژنا (بئاتا باندورسکا)، صاحب خانه سالمندان را دنبال می‌کند که از لقب «دستکش سبز» گروه برای سنجاق کردن فعالیت‌های مجرمانه خودش به آن‌ها استفاده می‌کند.

ماگدالنا کوتا و ماگوژاتا پوتوتسکا

«گروه دستکش سبز» در ظاهر ممکن است تنها به‌عنوان یک سریال کمدی حول محور زنان مسن‌تر و شیطنت‌های مختلف آن‌ها جلوه کند. بااین‌حال، با تمرکز بر کسانی که قبلاً در تیررس این ژانر قرار نداشتند، جایگاه خود را به‌عنوان یک تریلر جنایی ارتقا می‌دهد.

پیامد یک کلیشه خاص

«گروه دستکش سبز» نوعی از قهرمانان زن را به تصویر می‌کشد که بیشتر تولیدات سینمایی یا تلویزیونی از آن‌ها دوری می‌کنند. وقتی سه زن سارق از دست پلیس به خانه سالمندان فرار می‌کنند، در صحنه‌ای گفته می‌شود، «این زنان برای پلیس نامرئی هستند.» اما به نظر می‌رسد برای بقیه جامعه نیز نامرئی هستند. سریال این نامرئی بودن را خنثی می‌کند.

آنا رومانتوفسکا که نقش آلیتسیا را بازی می‌کند، درباره این مسئله می‌گوید: «این نامرئی بودن پیامد یک کلیشه خاص است. یک فرد در سال‌های آخر عمرش کاری از دستش برنمی‌آید، پس بی‌فایده است و شاید فقط در یک نقش خاص مفید باشد. یک مادربزرگ قرار است از نوه‌هایش مراقبت کند و اگر ناگهان عاشق ‌شود، همه ‌جا می‌خورند. متأسفانه نگاه‌ها به یک خانواده سنتی به این کلیشه‌ها دامن می‌زند. این مسئله به‌ویژه درمورد زنان مصداق دارد. زنان باید جایگاه خود در جوانی، بلوغ و پیری را بدانند. این که چه چیزی مناسب است و چه چیزی نیست. ذهن و بدن او باید تحت کنترل باشد. بااین‌حال، من اعتقاد دارم این نگاه تغییر می‌کند، شاید نه به‌زودی، اما این اتفاق می‌افتد.»

بازیگر ۷۲ ساله ادامه می‌دهد: «البته من همه را جمع نمی‌بندم. خیلی از رهبران و قهرمانان زن را می‌شناسم و تحسین می‌کنم، اما پیری در لهستان می‌تواند تحقیرکننده باشد. اگر یک نفر در وضعیت نامناسب جسمی و اقتصادی باشد، نه فرصتی برای درمان هست، نه پولی برای خرید دارو یا پرداخت قبض‌ها و زندگی برای او عذاب‌آور می‌شود. خوشبختانه سه قهرمان دیوانه و بسیار بالغ “گروه دستکش سبز” این مشکلات را ندارند، اما آن‌ را کاملاً درک می‌کنند. آن‌ها دیوانه، اما همدل هستند. این سه زن، ساکنان خانه سالمندان، آن افراد طردشده و به‌ظاهر غیرضروری را زنده می‌کنند.»

میروسواف زبرویه‌ویچ و کارولینا ژپا

ماگوژاتا پوتوتسکا، بازیگر نقش کینگا اعتقاد دارد: «زنان در سینما و تلویزیون لهستان هنوز دنیای خود را به دست نیاورده‌اند. درواقع نقش‌های زیادی برای آن‌ها نوشته نمی‌شود. سینما در لهستان هنوز بیشتر حال و هوای مردانه‌ دارد، درحالی‌که در خارج از کشور شرایط به‌شدت در حال تغییر است. نمونه آن تولیدات سوئدی که میانگین سنی بازیگران حداقل ۵۰ سال است. خوشحالیم که ما زنان می‌توانیم دوباره بازی کنیم. به‌عنوان بازیگران زن بالغ سر صحنه می‌رویم، زنانی که حرفی برای گفتن دارند.»

«گروه دستکش سبز» را می‌توان یک کمدی جنایی توصیف کرد، اما این کمدی چگونه در سریال خودش را نشان می‌دهد؟

ماگدالنا کوتا، بازیگر نقش زوزانا توضیح می‌دهد: «موقعیت‌ها، اتفاقات تصادفی، راه حل‌های روایی. البته از ابتدا قرار نبود سریال فقط خنده‌دار باشد – بلکه موقعیت‌های خاص طنز به همراه دارد، اما این همه ماجرا نیست.»

رومانتوفسکا در تکمیل گفته‌های کوتا می‌گوید: «و طنز کلامی. این شخصیت‌ها با هم دوست هستند، اما می‌دانند چطور با هم تا کنند. آن‌ها همدیگر را خیلی خوب می‌شناسند، ضعف‌های دیگری را مسخره می‌کنند، می‌توانند نسبت به هم بی‌رحم باشند، اما در کمال تعجب، رابطه آن‌ها چیزی را از دست نمی‌دهد. این سه واقعاً نمی‌توانند بدون هم زندگی کنند.»

موضوع اصلی سریال دوستی بین سه قهرمان داستان است. کوتا توضیح می‌دهد: «قهرمانان ما سال‌هاست با هم دوست هستند، البته این قضیه در طرح داستان نوشته نشده است، اما فکر می‌کنم همان چیزی است که ما از ابتدا فرض می‌کردیم. ضمن این که دوستی آن‌ها در موقعیت‌های مختلف امتحان خود را پس داده است. جایی اشاره می‌شود که وقتی شوهر کینگا تلاش کرد او را بکشد، زوزا با بازی من او را نجات داد. ما آن اتفاق را در سریال نشان نمی‌دهیم، فقط در داستان گنجانده شده است، اما واقعیت ماجرا به شما این ایده را می‌دهد که دوستی آن‌ها قوی و در عین حال بسیار واقعی و صادقانه است. این دوستی واقعی به شما امکان می‌دهد بدون ترس، حقیقت را به دیگری بگویید، حتی در شرایطی که دردناک یا بحث‌برانگیز است. قهرمانان ما قبلاً از این آزمایش دوستی سربلند بیرون آمده‌اند.»

هر سه بازیگر از سال‌ها قبل همدیگر را می‌شناسند و سابقه همکاری مشترک دارند. دوستی در واقعیت به آن‌ها کمک کرد برای رسیدن به دنیای شخصیت‌های خود در سریال راحت‌تر باشند.

رومانتوفسکا می‌گوید: «من و ماگوژاتا از دوران باستان همکار بودیم. بعد از سال‌ها که همدیگر را دیدیم، طوری صحبت می‌کردیم که انگار هیچ‌وقت از هم جدا نشده‌ بودیم. البته به لحاظ شخصیت و خلق و خو خیلی به هم نزدیک هستیم و درنتیجه راحت با هم ارتباط برقرار می‌کنیم. هر سه نفر ما این حس را داریم.»

کوتا ۶۵ ساله در ادامه می‌گوید: «فکر می‌کنم این نگاه، به دوستی شخصیت‌های ما در سریال هم تعمیم یافته است. گمان می‌کنم این سه در بسیاری از مراحل دوستی خود آسیب‌های روانی مختلفی را تجربه کرده‌اند. در اینجا دوستی آن‌ها جواب داده است. اگر برای یکی اتفاقی بیفتد، دو نفر دیگر به کمک او می‌روند. این تنهایی نه‌فقط بین شخصیت‌های ما بلکه در خانه سالمندان نیز خود را نشان می‌دهد. همه ما با فضای این مراکز آشنا هستیم. مهم نیست چقدر مجلل باشند، تنهایی در آنجا غالب است. این آدم‌ها اغلب حتی به میل خود در چنین مراکزی زندگی می‌کنند، چون تنها هستند. فکر می‌کنم تنهایی بیماری عصر ماست که با نحوه برقراری ارتباط – مثلاً حالا از طریق وسایل ارتباط جمعی – عمیق‌تر هم شده است. خیلی خوب است که گاهی اوقات همدیگر را می‌بینیم، حتی شده کم (می‌خندد). حالا این دنیا آن‌قدر تند حرکت می‌کند که هر فرد یک جزیره‌ تنها شده است. فوق‌العاده است که سریال درمورد این مسئله هم صحبت می‌کند.»

از نگاه رومانتوفسکا، «خلوت و تنهایی» قدرت اوست. او می‌گوید: «تنهایی به من آزادی می‌دهد. معتقدم همه برای سلامت خود نیاز به‌تنهایی دارند… من همیشه در دسترس اقوامم هستم، اما آن‌ها به‌خوبی می‌دانند باید با خودم، گربه و کتاب‌هایم باشم.»

کوتا در ادامه صحبت‌های همکار و دوست خود می‌گوید: «من دقیقاً همین حس را دارم، اما می‌دانم نوعی از تنهایی هست که خیلی ‌ساده آدم‌ها را نابود می‌کند، حسی که به نظر می‌رسد خروجی ندارد. انگار آدم نمی‌تواند در راه خود شخص دیگری را بیند که او را درک و توجه ‌کند.»

رومانتوفسکا در ادامه می‌گوید: «بعضی وقت‌ها موقع خرید، کسانی را می‌بینم که بی‌اراده بین قفسه‌ها پرسه می‌زنند. یکی می‌پرسد: “می‌توانید قیمت را برای من بخوانید؟” من آن را می‌خوانم، اما می‌دانم موضوع این نیست. مسئله شروع یک گفت‌وگو است. خوب، با هم دوست می‌شویم. در مغازه می‌ایستیم و شکایت می‌کنیم که وضعیت نان‌ هر روز بدتر می‌شود، پودرهای لباسشویی تقلبی هستند. به نظرات مختلف گوش می‌دهم که مثلاً چطور زانویم را با کلم درمان کنم و غیره. بعضی وقت‌ها باید صبور بود و بعد سعی می‌کنم خودم را جای کسی بگذارم که با هم حرف می‌زنیم که معمولاً از خودم بزرگ‌تر نیست.»

رومانتوفسکا می‌گوید: «ما در خانه سالمندان “گروه دستکش سبز” چنین افرادی را می‌بینیم. مثلاً ماریا یک مؤمن است. تسبیح و تصویر مریم به او آرامش می‌دهد. یکی دیگر از دست دنیا و مردم عصبانی است. یک نفر نمی‌تواند خودش را از خاطرات و رنج‌ها رها کند. کسی هم هست که در حالت ناامیدی قرار دارد. این آدم‌ها به همراهی و توجه نیاز دارند و البته خوش‌شانس هستند و هر دو را به دست می‌آورند.»

پوتوتسکا ۶۹ ساله درباره پیامی که «گروه دستکش سبز» می‌کوشد منتقل کند، می‌گوید: «سریال درمورد این واقعیت است که هیچ مشکلی وجود ندارد. شما نباید خودتان را سانسور کنید. نباید خودتان را محدود کنید. تمام موانع و آن صدای آرام که “فلان کار درست نیست” در سر ماست. شما می‌توانید خود را از آن رها کنید و آن وقت است که دنیا کاملاً متفاوت به نظر می‌رسد. معنایش این نیست که به آدم‌ها توهین ‌کنیم، حساب خود را از جامعه جدا کنیم، قوانین را زیر پا بگذاریم یا سنت‌شکنی کنیم – ما باید طعم زندگی را بچشیم، درست مثل قهرمانان سریال‌ که می‌خواهند کارهای خوبی انجام دهند.»

پوتوتسکا ادامه می‌دهد: «شگفت‌انگیز است که ما در “گروه دستکش سبز” مستقیماً می‌گوییم: “این که خودت باشی، شجاع باشی، ارزش دارد.” سریال برای همه لایه‌ای دارد. ازیک‌طرف یک ماجراجویی جنایی است، از طرف دیگر داستانی تأثیرگذار درباره عشق، تنهایی و شانس در هر لحظه از زندگی.»

منبع: سی‌بی‌آر، WP Teleshow

تماشای سریال «گروه دستکش سبز» در نماوا