مجله نماوا، شادی حاجی مشهدی
اگر تماشای سریال «پاتریا» را آغاز نکردهاید، این نوشته میتواند بخشهایی از داستان را لو دهد
مجموعه تلویزیونی پاتریا (میهن/ دیار اجدادی) یک مینی سریال هشت قسمتی اسپانیایی است که بر اساس رمانی به همین نام نوشته فرناندو آرامبورو ساخته شده است. این سریال در سال ۲۰۲۰ به تهیه کنندگی آلدئا مدیای اسپانیا و کارگردانی آیتور گابیلوندو از شبکه HBO پخش شد.
کسب امتیاز ۸.۲ از IMDb سبب شد تا این مجموعه در دسته درامهای اقتباسی پرطرفدارِ غیرانگلیسی زبان، علاقهمندان بسیاری را در سراسر دنیا به خود جذب کند.
مضمون اصلی «پاتریا» که بر اساس پرفروشترین رمان آرامبورو ساخته و پرداخته شده، درباره اثرات منفی فعالیتها و مقاومتهای سیاسی گروه مسلحانه اِتا “ETA” (سازمان جدایی طلبان باسک) بر هر دو طرفِ درگیریها در اسپانیاست. تأثیراتی که نزدیک به چهار دهه، زندگی آرام را از مردم این کشور گرفته و تلخیهای ناشی از آن، همچنان در چندین نسل ادامه داشته است.
پاتریا از جدایی دو خانواده میگوید، از کسانی که با وجود رابطه صمیمی در گذشته، در پی فعالیتهای تروریستی سازمان اتا میانشان جدایی افتاده است. روابطی که در پاتریا از دو خانواده لرتسکوندی و گارمندیا به تصویر کشیده شده، در واقع نمونه کوچکی از تاثیرات مرزبندیهای سیاسی و درگیریهای داخلی بر زندگی طیفهای مختلف جامعه در این قبیل کشورهاست.
«پاتریا» به واقع زندگی هر دو طرف درگیر در مبارزه را هدف قرار میدهد و اساسا از این زاویه به طرح قصه میپردازد که نشان دهد چقدر پایبندی کورکورانه به اعتقادات ایدئولوژیک میتواند بر روابط انسانی و سرنوشت اجتماعی، ملتها موثر باشد.
در دیار اجدادی، با نُه شخصیت اصلی روبهرو هستیم که تکتکشان، فراتر از شخصیتهای داستانی، به انسانهایی واقعی شبیهاند؛ انسانهایی با تمام ضعفها و قوتها، تردیدها و امیدها، آرزوها و ناکامیهایشان. این نُه شخصیت، افراد اصلی این دو خانواده و وابستگان آنها در این مجموعه هستند که از اپیزود اول تا پایان، با روحیات و سرنوشت هر کدام آشنا میشویم.
یکی از بزرگترین ویژگیهای این سریال بیان دیدگاههای مختلف با کمترین رویکرد جانبدارانه است؛ مواد و مصالح داستانی از زبان شخصیتها عنوان میشود و روایت منسجمی شکل میگیرد که با فضا دادن به همه صداهای درگیر، نقطه نظرات مربوط به گرایشهای متفاوت را عینیت میبخشد.
زاویه دید تازه، پرهیز از قضاوتگری
گرچه ریتم کلی در برخی از قسمتها کند و کشدار به نظر میرسد و گاهی حتی برخی از نماها، رویدادی مشترک را روایت میکنند، اما مخاطب هر بار، از زاویه دید تازه، قصه را در مییابد. همین تعدد زوایای دید، به بیننده نشان میدهد که طرفین درگیری برای آنچه کردهاند، توجیه و انگیزههای خود را دارند؛ دلایلی که نمیتوان بر اساس آن مردم را مطلقا قطببندی کرد یا در دو سوی متضاد از سیاهی و سفیدی قرار داد و به این ترتیب پدران، مادران، زنان و کودکان در هر دوسوی این جبهه آسیبپذیر و قربانیاند .
جایگاه و نگرش قهرمانان اصلی در پاتریا به مرور زمان تغییر میکند و رابطه خوب و روزهای شاد این دو خانواده، به دست تروریستهای سازمان اتا دستخوش تغییر میشود. با وخیم شدن روابط بین فردی، اتفاقهای مهیجی میافتد که تا پایان، کنجکاوی بیننده را برای کشف حقیقت برمیانگیزد.
در این سریال، همچنین به مسائل مهمی از قبیل: پیچیدگیهای روابط عاطفی، مساله حقوق بشر، تبدیل مطالبات جدایی طلبانه به تروریسم مسلحانه و همچنین مساله احقاق هویت فرهنگی و فردی در جامعه، که در نتیجه بنیادگرایی ایدئولوژیک تاریخ معاصر، در بسیاری از جوامع مدرن تغییر کرده، پرداخته شده است.
در «پاتریا»، همچنین، نشانههای بسیاری برای درک مکانیسم روابط سیاسی و ملاحضات بینالمللی برای ملتهایی وجود دارد که در آرزوی آزادی و احقاق حقوق طبقه کارگر، از کمونیسم به عنوان نظریه و ایدئولوژی اصلی در مبارزات خود بهره میبرند. پاتریا درباره کسانی است که به خیال رهایی از نظام سرمایهداری از راه مبارزات طبقاتی بین کارگران، نهایتا مجبور به حذف فیزیکی افراد و اعمال خشونت شده و تحقق آرمانهای اولیه را در مبارزات مسلحانه و خرابکاریهای مدنی یافتهاند.
سرزمین باسک در شمال اسپانیا و جنوب غربی فرانسه یکی از بخشهایی است که در این کشور بر اساس این رویکرد سیاسی، اعلام خودمختاری کرد، سازمان اتا نیز از اواخر دهه ۱۹۶۰ برای آزادی باسک با دولت مرکزی اسپانیا مبارزه کرده است و از طرف اتحادیه اروپا، امریکا و سازمان ملل، از آن به عنوان یک گروه تروریستی یاد شده است؛ این مجموعه در حقیقت میخواهد نشان دهد که، جدال بین دولت مرکزی اسپانیا و ETA چه تاثیری روی زندگی مردم عادی داشته است.
تصاویر سینمایی واقعگرا، نتیجه روایت ادبی غنی
یکی از نکات مهم در این مجموعه، استفاده از تجربهی فردی نویسنده رمان در ورژن سینمایی است؛ آرامبرو در متن اصلی از داستانها و شخصیتهای واقعی الهام گرفته؛ یعنی از شرایطی که در بحبوحه درگیری بین دو طرف درگیر در اسپانیا، هنوز از اخگرهایش دود بر میخیزد، استفاده کرد و از اینرو در شکل سینمایی نیز، قصه، برای کسانی که این مجموعه را میبینند، به لحاظ روایی غنی، مستندگونه و باورپذیر است.
داستان از روزی شروع میشود که سازمان اتا در سال ۲۰۱۸ پایان فعالیتهای مسلحانه خود را اعلام میکند؛ بیتوری همسر چاتو و میرن همسر خوسیان، زنهای دو خانواده از طبقات اجتماعی مختلف هستند که در پی حادثه ترور چاتو، توسط اعضای اتا از همدیگر فاصله میگیرند. بیتوری با میرن قطع رابطه میکند چرا که باور دارد خوزه ماری پسر بزرگ میرن -که عضو فعال اتا است – در قتل شوهرش دست داشته.
بیتوری که پس از مرگ همسرش از دیار اجدادی خود، نقلمکان کرده، تصمیم میگیرد دوباره به آنجا بازگردد تا برای پرسشهایی که درباره مرگ همسرش دارد، پاسخی بیابد. گلدان شمعدانی قرمزی که بر لبه بالکن خانه میگذارد، نمادی از زندگی است که باید فارغ از همه شکستها و تلخیها، جریان داشته و تداوم یابد.
ماجراهای دو خانواده در آن دوره در طی فلاشبکها و نمایش خاطرات کاراکترهای اصلی از جمله: بیتوری، میرن، خوسیان (شوهر میرن)، آرانچا (دختر میرن)، گورکا (پسر دیگر میرن که نویسنده است)، ساویر(پسر بیتوری که پزشک است) و نرهآ(دختر بیتوری) روایت میشود.
فیلمساز، بیننده را به درون یک جامعه کوچک میبرد و نشان میدهد که زندگی متاثر از ایدئولوژی علیرغم میل افراد، چگونه میتواند، همراه با ارعاب و ترس و در واقع مخرب و آزاردهنده باشد.
در طول سه قسمت اول درمیبابیم که چگونه دوستی قدیمی بین خانوادهها به دشمنی و کینه زشت و غمانگیز بدل میشود. در طول قسمتهای سوم تا ششم راز کشته شدن چاتو باز میشود و تلاشی که بیتوری برای واکاوی گذشته دارد، به موازات حوادثی که به تنهایی ساویر و فلج شدن آرانچا و طلاق او منجر شده، به تصویر کشیده میشود. در قسمت های بعدی مباحثه جالبی بین گورکا و خوزه ماری در زندان رخ میدهد که اختلاف دیدگاه های این دو برادر را در قالب مانیفستِ ضد خشونتِ این اثر بازگو میکند. در ادامه بیتوری پاسخ پرسشهایش را به تدریج در مییابد و بر مزار همسرش حضور مییابد تا آرامش بازیافته خود را با او شریک شود.
کارگردانی در دنیای فلاش بکها
به لحاظ کارگردانی و میزانسن، در بیشتر نماها، دوربین روی دست است و فاصله با سوژه در بسیاری از لانگ شاتها بر حادثهنگاری و روایتگری دراماتیک وقایع تاکید دارد. تیتراژ آغازین این سریال نیز جذاب است؛ تلفیقِ موسیقی گوشنواز با آوای غمگنانه سازهای کلارینت و اوبوآ، در ترکیب با تصاویری از قطرات خون و بارش باران در یک زمینه پرکنتراست قرمز و تیره، حاوی ارجاعات بصری بسیاری است که از همان ابتدا، بیننده را با فضا و لحن متفاوت این مجموعه آشنا میسازد.
همچنین، تدوین این سریال با الهام از متن اصلی و به شکل روایت غیرخطی انجام شده و قصه در سراسر هشت قسمت بسط داده شده است.
در هر اپیزود، فلاشبکهای بسیاری وجود دارد که بخشی از قصه اصلی را روایت میکنند، به این ترتیب در نهایت، قطعات روایی همچون یک پازل، رفتهرفته در ذهن تماشاگر کنار هم قرار گرفته و تصویری کامل میسازد. ماجراهای روایتشده در هر بخش، بازهای از چند دهه را به تصویر میکشند، ولی بیننده به زودی میفهمد در کجای این تصویر کلی و در چه مقطع زمانی قرار دارد.
نقطه عطف دراماتیک
در اپیزود پایانی، لحظات درگیرکننده و دراماتیکی برای شخصیتهای اصلی شکل میگیرد، با نامهای که خوره ماری از زندان برای بیتوری میفرستد، روزنههای امید در دل میرن و بیتوری برای بخشش و شروعی دوباره باز میشود. بیتوری بر مزار چاتو از رضایت و آرامش خیالی که در پی کشف حقیقت در او پیدا شده، میگوید و آرانچا پس از یک دوره طولانی بیماری و سکوت، بالاخره، کلمهای ادا میکند…
گابیلوندو، در این مجموعه توصیفی که آرامبورو درباره شهرکنشینان در کتابش داشته را نیز منعکس میکند، از این رو بیننده در مییابد که چگونه اختلافات سیاسی، میتواند رفته رفته مردم را منزوی کند و ترس عاملی باشد برای از هم پاشیدگی جامعه که فرای باورها و ایدئولوژی موثر بر تودهها، عمل میکند.
تماشای سریال پاتریا در نماوا