مجله نماوا، مینو خانی
سریال لئوناردو
زیگموند فروید، پدر علم روانکاوی در یادداشتهای اندکی که دربارۀ ارتباط هنر و ضمیر آگاه، نیمهآگاه و ناخودآگاه انسان (و هنرمند) دارد، به دستنوشتهای از «لئوناردو داوینچی»، هنرمند و دانشمند بزرگ عهد رنسانس ایتالیا اشاره میکند که حاوی اتفاقاتی است که لئوناردو در کودکی تجربه کرده است. فروید معتقد است آن اتفاقات نه فقط در شکلگیری شخصیت این هنرمند بزرگ و نابغه موثر بوده، بلکه بر خلق آثار او بسیار اثر گذاشته است. ظاهرا لئوناردو در این دستنوشته به پرندهای (عقابی) اشاره کرده که در دوران کودکی بر بالین او میآمده و بالش را به لب لئوناردو میزده و در لئوناردو حس لذتی همچون مکیدن شیر مادر ایجاد میکرده است. یا از زنان (در نقش مریم مقدس یا حنا، مادر مریم مقدس) در آثار لئوناردو میگوید و به این تاکید میکند که چهره همه این زنان شبیه مادر یا نامادری لئوناردو است. چون او که فرزند ناخلفی بوده، ارتباط نزدیکی با مادر داشته و بعد هم که در شش سالگی به خانه پدر میرود مورد مهر و محبت نامادری قرار میگیرد یا اینکه لئوناردو هیچ وقت ازدواج نکرد و برعکس از عشقهای افلاطونی با مردان سخن میرود که به دلیل غیبت پدر در سالهای کودکیاش بوده است.
حالا این خاطرهها یا اتفاقات دستمایه ساخت سریال «لئوناردو» درباره لئوناردو داوینچی شده است و به نظر میرسد سازندگان تلاش کردهاند از همین منظر به زندگی این هنرمند نابغه بپردازند. اولین پلان سریال، عقابی را در حال پرواز نشان میدهد که بر لبه گهواره کودکی مینشیند و بعد تصویر مادر هراسان که کودک را در آغوش میگیرد و تیتراژ بر صفحه نمایش بالا میآید.
روایت سریال از زندانی شدن لئوناردو به اتهام قتل کاترینا (مدل نقاشی و دوست صمیمی لئوناردو در جوانی) شروع میشود. لئونارود در پاسخ به بازپرس، گذشته خود را از جایی که با کاترینا آشنا شده بود، روایت میکند و فلاشبک آغاز میشود. همین روایت، مخاطب را با لئوناردو که در کارگاه نقاش بزرگ زمان، «آندرئا دل وِروکیو» کارآموزی میکرده، آشنا میکند. روایتی از لحظههایی که میتوان تردید را در چشمهای لئوناردو دید؛ لحظههایی که هم مورد تنبیه استادش قرار میگیرد و هم مورد تشویق و به عنوان کارآموز درجه یک پذیرفته میشود؛ بیمهری پدرش را در کودکی و جوانی تحمل میکند؛ سفارشدهنده، نقاشیاش را بیارزش خطاب میکند و… چیزهایی که قطعا در روایات رسمی به جا مانده از لئوناردو یا همراهانش یا حتی در مهمترین کتاب تاریخ هنر دوران رنسانس، «ویته» نوشته «جورجیو وازاری» معروف که زندگی بزرگان رنسانس را به نگارش درآورد، دیده نمیشود. لحظاتی از زندگی لئوناردویی که در ایتالیا در عهد رنسانس پسین (اوج اتفاقات دوره ٣٠٠ ساله رنسانس) ظهور کرد و به جرات تا به امروز کسی همچون او در عرصه هنر و علم پا به هستی نگذاشته است. همان لئوناردویی که هیچ کتاب تاریخ هنری را نمیتوان یافت که به جایگاه و نقش پررنگ او و آثارش که هنوز نابند و حیرتبرانگیز، اشاره نکرده باشد.
یکی از مهمترین خصلتهای ایتالیاییها، برگشت به گذشته و احترام و پاسداشت آن است. اصلا رنسانس بر اساس همین خصلتشان به وجود آمد و جهان را تحت تاثیر قرار داد. در واقع، بعد از اینکه دو، سه سده سردمداری جهان خصوصا در عرصه هنر به دست فرانسویها افتاده بود و سبکهای رمانسک و گوتیک را به جهان عرضه کرده بودند، غیرت برخی جوانان ایتالیایی به جوش آمد و خواستار احیای گذشتۀ پرقدرت، پرطمطراق و جایگاه جهانی خود در روم باستان شدند و رنسانس را رقم زدند.
حالا و بعد از گذشت شش سده یاد و خاطره یکی از بزرگترین هنرمندان ایتالیا را با ساخت سریالی دربارۀ او زنده کردهاند تا یک بار دیگر جهان را تحت تاثیر قرار دهند. هر چند پیش از این نیز سریال یا آثار نمایشی دیگری درباره لئوناردو ساخته شده بود. سریال با همکاری کشورهای انگلیس، فرانسه، آمریکا، اسپانیا و ایتالیا ساخته شده. همین مشارکت گسترده در ساخت این اثر نمایشی، نشانه اهمیت لئوناردو است، انگار لئوناردو با اصالت ایتالیایی الان به همه دنیا تعلق دارد و همه باید در ساخت اثر ماندگاری دربارۀ او مشارکت کنند.
فرقی نمیکند که سریال «لئوناردو» را سریالی شخصیتمحور یا پرتره داستانی یا هر عنوان دیگری بنامیم، مهم این است که یک بار دیگر و از طریق تصویر، مدهوش و مسحور هنرمندی میشویم که نقش او در هنر و علم هنوز زبانزد است و در زندگی امروز ما حداقل در عرصه هنر جاری است. همین چند سال گذشته بود که یکی از آثار داوینچی (و یا به نقلی، محصولی از کارگاه داوینچی) به نام «سالواتور موندی» در حراج کریستیز آمریکا رکورد فروش را شکست و جهان هنر را حیرتزده کرد. یا داستانهای بیپایانی را که دربارۀ معروفترین اثر او، «لبخند ژکوند» (مونالیزا) گفته میشود، عادیترین مردمان میدانند. مثالها از جایگاه ارزشمند لئوناردو و تاثیر عمیق و گستردهاش در جهان هنر فراوان است، نمونههایی که به نظر میرسد بخشی از آنها در سریال «لئوناردو» به تصویر کشیده شده تا مخاطب امروز را در سراسر جهان با یکی از بزرگترین و موثرترین شخصیتهای تاریخ علم و هنر آشنا کند؛ اثری نمایشی که حتی نمیتوان یک پلان آن را از دست داد.
لذت دیدن این سریال دو چندان میشود اگر با ایتالیا و رنسانس آشنا باشیم و ارزش آن را حداقل در عرصه هنر و معماری جهان بدانیم و مثلا نقش گنبد کلیسای جامع فلورانس را که «فیلیپو برونلسکی» گنبدش را بر اساس قواعد پرسپکتیو برپا کرد و برای اولین بار محاسبات ریاضی را به عرصه هنر و معماری وارد کرد، بدانیم. بعد لذت بالابردن صلیب پنج تنی بر بالای گنبد که براساس طرح لئوناردو عملی میشود لذتی مضاعف خواهد بود و با شور و شعف حاضران در صحنه پیوند میخورد. خصوصا که نقش لئوناردو را بازیگری اهل ایرلند، ایرن ترنر بازی میکند که کاریزماتیک است و خوب به حسهای لئوناردوی جوان جان میدهد. خصوصا که طراحی صحنه و لباس و چهره همه راوی فلورانس و میلان و رم سده پانزدهم و شانزدهم میلادی ایتالیاست. و به لحاظ محتوای کلی باید اشاره کرد که گرچه قرون وسطی و حاکمیت مطلق کلیسا بر جامعه کمرنگ شده، نقش مذهب مسیحیت و حامیان فلورانسی از هنر همچنان در لابهلای خلق آثار لئوناردو خود را به رخ میکشد تا فراموش نکنیم که هنر در غرب چقدر در خدمت مذهب بوده است. مثلا وروکیو، لئوناردو را که بهترین کارآموزش بود، اخراج کرد چون تمام سفارشدهندگان او، بزرگان کلیسا بودند و وروکیو نمیخواست مشتریانش را از دست بدهد. قطعا در ادامه سریال شاهد نمونههای بیشتری خواهیم بود.
تماشای سریال لئوناردو در نماوا