مجله نماوا، فریبا اشوئی

جهان ما در طول تاریخ  بشری هزاران ساله‌اش، شاهد تولد و مرگ انسان‌ها از نژاد، رنگ پوست، جنسیت، زبان  و… با شاخص‌های مهم و مختلف دیگر بوده است. انسان‌هایی که شاید در صورت ظاهر، تفاوت‌های زیادی با یکدیگر داشته‌اند، اما استعداد و توانایی، وجه مشترکِ انسانیِ همگی آنها بوده است. نکته قابل توجه و تامل این است که در طول عمر زمینی یک انسان، برخی از این استعدادها به عرصه ظهور می‌رسند و برخی دیگر تا پایان عمر او، هیچ‌گاه تجلی نمی‌یابند و با مرگ صاحبش، آن استعداد نیز همراه با او، ازبین می‌رود. با این مقدمه  به سراغ فیلم «مرغ خرفت» (Turu, the Wacky Hen ) در قالب ساختاری انیمیشن و در ژانر موزیکال می‌رویم. این فیلم با جامعه هدف کودک و والدین، در راستای ایجاد انگیزه، شناخت و باور استعدادهای نهفته در وجود کودک ساخته شده است. داستان فیلم درباره ترولکا (مرغ خرفت) مرغ لاغر و بداقبالی است که توانایی تخم گذاشتن ندارد. صاحب او به دلیل این نقص که برای یک مرغ نقص کمی هم محسوب نمی‌شود، به او توجه ندارد. تا این که ایزابل معلم بازنشسته موسیقی، ترولکا را برای مزرعه کوچکش از صاحب اصلی‌اش که یک فروشنده مرغ است، خریداری می‌کند و…

این روزها اکثر قریب به اتفاق والدین سعی می‌کنند تا در نظر دوستان و فامیل، فرزندشان را باهوش، بااستعداد و علاقه‌مند به مهارت‌های خارق‌العاده و دهان پر کن معرفی کنند. برای این کارهم یک سری راهکارهای فرموله شده و مرسوم وجود دارد که از مهم‌ترین آنها، می‌توان  به خواندن الفبای زبان مادری و بیگانه، شناخت اعداد، موسیقی و سازهای مختلف و… از سن دو یا سه سالگی کودک اشاره کرد. همچنین توجه و ایجاد رویای کاذب  برای کودک، در رابطه با انتخاب شغل او در آینده نیز از اتفاقات ناخرسندی است که در روش رفتاری این روزهای والدین، درباره فرزندانشان زیاد به چشم می‌خورد. حال تصور کنید این همه توجه و سرمایه‌گذاری برای کودک به بن‌بست برسد و کودک در تمامی بخش‌های مستعد از نظر والدین، با شکست روبرو شود. نتیجه برای هردو سوی این اتفاق (والدین و کودک) به ویژه کودک، تلخ خواهد بود. انیمیشن «مرغ خرفت» با تمرکز بر همین الگوهای غلط رفتاری والدین، از منظری نو به کودکان بی‌استعداد یا به عبارت بهتر، کودکانی که استعدادشان نهفته مانده و به عرصه ظهور و تجلی نرسیده است، نگاه می‌کند. ترولکا درحقیقت در میان مرغانی که  همگی از مهارت تخم‌گذاری بهره‌مندند، یک وصله ناجور است. صاحبش اصلا او را نمی‌بیند. چون از نظر صاحب ترولکا، تنها دلیل موفقیت یک مرغ تخم گذاشتنش است. سایر مرغ‌ها نیز به تبعیت از صاحبشان، ترولکا را خفیف می‌شمارند. اما هستند در این میان والدین دلسوزی که به دنبال یافتن مهارت‌ و استعداد واقعی کودکان خود هستند تا با تمرکز و پرورش آن‌ استعدادِ منحصر به فرد، برای او آینده  مناسب‌تری فراهم سازند. صاحب ترولکا  در واقع نماینده والدینی است که با الگوی رفتاری غلط و نابه‌جا، سبب تخریب و نابودی فرزندشان می‌شوند و در مقابل او هم ایزابل، مزرعه‌دار مهربان با سابقه تدریس آموزش موسیقی، قرار دارد که او هم، نماینده والدین دلسوزی است که برای یافتن گوهر وجودی فرزندشان و شناخت استعداد پنهان وجودی او وقت می‌گذارند و تلاش بیشتر و متمرکزتری بر این مهم دارند. در الگوی رفتاری مطلوب، والدین به کودک خود کمک می‌کنند تا در مسیر شناخت استعدادهای واقعی‌اش گام بردارد. شناخت این استعداد پنهان برای  شماری از کودکان سهل و برای شماری دیگر پیچیده و دشوار است. ترولکا همان نمونه سخت است که توانایی بدیهی‌ترین مهارت یک مرغ (تخم گذاشتن)  را ندارد. اما ایزابل این ناتوانی او را بزرگ‌نمایی نمی‌کند. در عوض به سراغ ابتکارات و راه‌هایی می‌رود تا شاید بتواند با انجام آن بستر مناسب‌تری به لحاظ روحی و روانی برای مرغش فراهم سازد. یکی از این بسترها نوشتن نت و ساختن شعر و موسیقی  به نام ترولکا و برای آرامش روحی اوست.

والدین کودک به ظاهر بی‌استعداد هم می‌توانند با بهره‌بری از مهارت گفتگو با کودک، توجه به تخیلات و رویاها و علائق ذاتی او کودک را در شناخت استعدادهای پنهان و ناشناخته خود یاری رسانند و در ادامه نیز بستر شکوفایی بیشتر و بهتر این استعدادها راهم برای او فراهم سازند. همچنین این شیوه تربیتی و رفتاری والدین، می‌تواند کودک را در دستیابی به خودباوری خویش هم کمک کند. ترولکا (مرغ خرفت) در این مسیر، استعداد سخن‌گویی وآواز را در وجود خودش کشف می‌کند. این کشف شاید بزرگترین اتفاق زندگی یک کودک باشد. چرا که اگر جریان زندگی او را به مسیر دیگری هم هدایت کند باز مسیر تازه، در ادامه همان خودباوری و کشف حقیقت وجودی کودک (جوان آینده) خواهد بود. کودک تا زمانی که خودش را باور نکند، مجبور خواهد بود تمام زندگی‌اش  را با شک و  تردید و در یک سیکل تکراری و معیوب ادامه دهد. (رفتار ترولکا در ابتدای ورودش به مزرعه ایزابل و سیرک سیار). نکته ارزشمند، این که  با رسیدن به این خودباوری، جریان رودخانه زندگی هرسو که برود، مهارت موج سواری بر آب رودخانه  و در جهات مختلف هم برای کودک (جوان آینده ) فراهم خواهد شد.

خودباوری، خروجی یک عملکرد خوب و ارزشمند است. این عملکرد می‌تواند توصیف همان آینده‌ای باشد که در راه است. ترولکا آن زمان که به این خودباوری رسید توانست آینده را در مشت خود گرفته و بر آن مسلط شود. او باور کرد که می‌تواند حرف بزند و بعد باور کرد که با حرف زدن می‌توان دستنوشته‌ها و اعداد را هم بخواند و… خودباوری امیدی است که به کودکمان می‌دهیم تا  توانایی و رسالتش را در این جهان بشناسد و بر آن متمرکز شود.

 در پایان باید گفت دیدن انیمیشن‌های موزیکال و پرماجرا، ضمن فراهم‌سازی فضای شاد و فرح‌بخش برای کودک، قادر است به طور مستقيم بر ذهن او نیز تاثير بسزایی بگذارد. کودک اگر در سن يادگيري و نقش‌پذیری باشد با تماشای انیمیشن‌های انگیزشی مثل این انیمیشن، که مثلا از یک مرغ خرفت بی‌استعداد، یک قهرمان می‌سازد، لذت می‌برد و قادر است از این نمونه‌ها، الگوهای ارزشمندی برای خود بسازد. ضمن این که در طول داستان هم، ترولکا با مفاهیم ارزشی و معنایی دیگری چون، وفاداری، دوستی، دشمنی، شکست و… هم آشنا می‌شود.

تماشای این انیمیشن در نماوا