مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

فیلم حاشیه اقیانوس آرام

گیرمو دل تورو فیلمساز مکزیکی در توصیف فیلم «حاشیه اقیانوس آرام» (Pacific Rim) که در ۲۰۱۳ روی پرده سینماها رفت، اغلب از کلمه «شعر» استفاده می‌کند – اصطلاحی عجیب و غریب برای یک فیلم پرهزینه و مملو از صحنه‌های تماشایی، در مورد برخورد روبات‌های بزرگ با هیولاهای بزرگ. بااین‌حال، وقتی در یک سینمای تاریک می‌نشینید و این صحنه‌های تماشایی را به‌درستی می‌بینید، متوجه می‌شوید شعر و عشق با مضمون در هر صحنه فیلم می‌درخشد: «حاشیه اقیانوس آرام»، مطمئناً پر از اکشن تُرد است، اما یک حس غالب از مقیاس و هیبت را نیز منتقل می‌کند.

فیلم حاشیه اقیانوس آرام - گیرمو دل تورو
گیرمو دل تورو

هنگام مصاحبه با دل تورو، علاقه بیش‌ازحد او به فیلم‌های کایجو (هیولاهای غول‌پیکر) و مِکا (روبات‌ها و ماشین‌‌های تحت کنترل انسان‌) ژاپنی، کاملاً مشهود است. او در این گفت‌وگو درباره طراحی روبات‌ها و هیولاهای خود، سبک شخصی فیلمسازی‌اش، و کمی هم سیاسی، صحبت کرده است.

گفت‌وگو را با هیولاها شروع کنیم، و این که چطور توانسته‌اید کاری کنید در فیلم‌های شما تا این حد منحصر‌به‌فرد به نظر برسند.

اولین نیت، بیان ایده‌ها با استفاده از سنت کایجو بود. به‌عنوان مثال، ما سعی کردیم نسبت‌های اساسی یک انسانِ مجهز به ماشین را برای هیولاها حفظ کنیم. با آن لباس مخصوص حتی می‌توانید یک هیولای سخت‌پوست غول‌پیکر را از بین ببرید. من از تیم طراحی خواستم عملاً هزاران نقاشی‌خط بکشند که بیشتر به‌صورت سایه بودند تا جزئیات، بنابراین آن‌ها در بافت غرق نشدند. بعد اَشکال را بررسی کردیم. همین کار را با روبات‌ها نیز انجام دادیم. اشکالی را انتخاب کردیم که نشان دادن آن‌ها آسان باشد. در کایجوی سنتی، نشان دادن تصاویر ضدنور آسان است – این یکی از موارد منحصربه‌فرد در مورد این نوع هیولاها است. بعد می‌خواستیم کایجو یک عنصر مشترک داشته باشد. من یک علامت ساختگی می‌خواستم، یک مشخصه که همه آن‌ها را متحد کند. بنابراین به ایده «زیست‌تابی» یا تولید و انتشار نور توسط هیولاها رسیدم که تقریباً شبیه یک مارک بود.

فیلم حاشیه اقیانوس آرام

در مرحله تعیین جزئیات هیولاها، یک تیم داشتم که به چیزهای واقعی استناد می‌کردند، مانند نشنال جئوگرافیک، به‌عنوان مثال، مشخصات یک دیو کوسه یا پوست یک فیل، هرگز دیگر فیلم‌های هیولایی را مرجع قرار ندادیم. به همین ترتیب، به آن‌ها گفتم هنگام طراحی روبات‌ها به فیلم‌های دیگر مراجعه نکنند. درمورد روبات‌ها از طراحان ‌خواستم روی پای خودشان بایستند. از آن‌ها ‌خواستم به فناوری جنگ جهانی دوم، راکتورهای هسته‌ای، زیردریایی‌ها، و همه این موارد رجوع کنند. درنهایت به‌نوعی، «امریکن آیدل» روبات‌ها و کایجو را برگزار کردیم. با هزاران نمونه طراحی شروع کردیم، و به روبات‌ها و کایجوی مختلف رأی ‌دادیم، و کم‌کم به تعداد معدودی رسیدیم که در فیلم شاهد هستید، که همه با رأی گروه طراحی انتخاب شدند. من نقش سایمن کاول را داشتم، کمی سلطه‌جو بودم و انتخاب نهایی با من بود.

فیلم حاشیه اقیانوس آرام

فیلم یک حس واقعی از معصومیت و هیبت را منتقل می‌کند و به‌هیچ‌عنوان بدبین نیست. این عنصر مشترک همه فیلم‌های شماست؟

خوب، من می‌خواستم «حاشیه اقیانوس آرام» یک شعر عاشقانه و کاملاً بی‌آلایش برای ژانر کایجو و مکا باشد. فیلم ازلحاظ فنی بسیار چالش‌برانگیز است، اما تمام جنبه‌های فنی، به‌نوعی ماهیت ثانوی داشتند. من می‌خواهم فیلمم ساده باشد. نه به‌عنوان یک نقص، بلکه به‌عنوان کیفیتی که به من اجازه بدهد خودِ ۱۲ ساله‌ام را مسلط بر آنچه فیلم باید انجام دهد، نگه دارم، یعنی شگفت‌انگیز باشد و عشق به این موجودات و روبات‌ها را دامن بزند. این فیلم به‌نوعی بازگشت به ماجراجویی است، جایی که ما با مکانیسم‌های پیچیده خیر و شر که اخیراً در فیلم‌های دیگر دیده‌ایم، سر و کار نداریم.

در سال‌های گذشته، تقریباً هر فیلم تابستانی تقریباً نوعی ویژگی اگزیستانسیالیستی داشته است. من می‌خواستم جنبه قهرمانی را در فیلم حفظ کنم، به‌عنوان نوعی بازگشت به فیلم‌های ماجراجویی که در جوانی می‌دیدم. می‌خواستم یک انسان‌گرایی طبیعی و بی‌تکلف داشته باشم که درنهایت از یک سری شخصیت‌های آسیب‌دیده که تقریباً سیستم‌ بودند تا قهرمان، تجلیل کند. بخشی از زبان‌ تصویری فیلم به یک فانتزی اپرایی و تاریک نزدیک‌تر است، اما پیچیدگی آن با ارزش‌های بسیار ساده انسانی احاطه شده است. من همیشه در جستجوی هیبت هیولاها بودم.

فیلم حاشیه اقیانوس آرام

این موضوع به چیز دیگری پیوند می‌خورد که می‌خواستم از شما بپرسم: فکر می‌کنید این روزها فیلم‌های پرفروش بیش‌ازحد بدبینانه هستند؟

اصلاً. من فکر می‌کنم یک مطالعه خاص از افسانه ابرقهرمان وجود دارد که وقتی توسط یک فیلمساز واقعاً خلاق مانند کریس نولان خلق می‌شود، جدا بسیار زیبا و کاملاً واقعی است. وقتی انسجام را در کار کسی احساس نمی‌کنید، این کمی سخت‌تر است. برای من، سه‌گانه «شوالیه تاریکی» نولان قطعه‌ای است همراه با «یادگاری» یا «تعقیب» یا «بی‌خوابی» یا حتی «پرستیژ». شما می‌توانید همان دست را احساس کنید. بعضی وقت‌ها احساس می‌کنم تیره بودن برخی از دیگر فیلم‌های سرگرم‌کننده تابستانی، با سایر کارهای فردی که آن فیلم را ساخته است، هم‌خوانی ندارد.

فیلم حاشیه اقیانوس آرام

من می‌خواستم این احساس را داشته باشم که هنوز هم عاشق «پسر جهنمی» و «پسر جهنمی ۲» هستم، یعنی این که درنهایت، کار من فاقد کنایه‌های پست‌مدرن است. من به کارم به شکل پست‌مدرن نگاه و تأمل نمی‌کنم. در واقع، با موجودی و ذخایر خودم کیف می‌کنم. واقعاً احساس می‌کنم عشقی که به «پسر جهنمی» دارم بسیار جدی است. یک شوخی یا تمرین بد در اطلاعات عامه نسبت به ابرقهرمان نیست.

من این آدم را تحسین می‌کنم و فکر می‌کنم شما می‌توانید این را حس کنید. به هیچ فیلم تابستانی دیگری فکر نمی‌کنم، و فقط به دو چیز بسیار مهم فکر می‌کنم: کایجو و مکا. فکر می‌کنم ژاپن برخلاف هر کشور دیگر در جهان، هیچ‌گونه تردیدی در برابر فناوری ندارد. تراویس بیچام [فیلمنامه‌نویس «حاشیه اقیانوس آرام»] از این نظر بسیار مطمئن بود – او گفت، «ببین، ژاپن عاشق مكا است. هشدار فناوری از نوع فرانکنشتین در این کشور بی‌معناست.»

فیلم حاشیه اقیانوس آرام

فناوری در هر داستان غربی بد است. به ضد شما تبدیل خواهد شد. کامپیوتر فعال می‌شود و انسان را به دام می‌اندازد. در ژانر مکا هیچ اشاره‌ای به هشدار نمی‌شود، و این باعث خوشحالی است، می‌توان گفت درمورد شخصیت‌های مکانیکی، افسانه‌پردازی می‌کند. این روبات‌های عظیم‌الجثه و باشکوه در سطح افسانه‌ای عمل می‌کنند. درمورد ژانر کایجو هم می‌توانید همین حرف را بزنید. کایجو تقریباً مثل یک مکانیسم کنار آمدن برای مقابله با پیامدهای جنگ جهانی دوم بود. گودزیلا را در نظر بگیرید – از دیدگاه روایی، منشأ آن دیگر فیلم‌هایِ با موضوع جانور غول‌پیکر بود، مانند «کینگ کونگ» یا برخی از کارهای ری هری‌هاوزن.

اولین فیلم «گودزیلا» یک قطعه بسیار تاریک و عمیق در دنیای فیلمسازی بود – به‌نوعی تقریباً نگران‌کننده، اما عشقی که کشور و بچه‌ها نسبت به این موجود احساس می‌کردند، به معنای واقعی کلمه، گودزیلا را به یک قهرمان ملی تبدیل کرد. از آن زمان به بعد، چه درباره کایجویِ ایشرو هوندا [کارگردان] صحبت کنید یا «اولترامن» یا «اولترا سون» ایجی سوبورایا، یا خیلی فیلم‌های دیگر، پی می‌برید که کایجو به چهره‌ای تشریفاتی تبدیل شد و بسیار مورد علاقه ژاپن و فرهنگ این کشور بود. آن‌ها عجیب و غریب و زیبا شدند. انگیزه‌ها از اینجا ناشی می‌شود.

فیلم حاشیه اقیانوس آرام

همان‌طور که می‌گویید، گودزیلا مانند مکانیسمِ کنار آمدن بود. ژاپن آسیب‌ جنگ را برای خود تکرار می‌کند. فکر می‌کنید بین فیلم‌های کایجو و بلاک‌باسترهای مدرن در آمریکا، جایی که ما شاهد نابودی مکرر نیویورک و سایر شهرها هستیم، قرینه‌ای وجود دارد؟

به‌طور غریزی این‌طور فکر می‌کنم. به نظر من این تصور وجود دارد که وقتی ما به یک دهکده جهانی تبدیل شدیم، مرزها از بین رفت. ما این کار را با این ادعا انجام دادیم که در قالب یک دنیا، بالغ‌تر می‌شویم، که توسط آن هماهنگ می‌شویم، اما آنچه دریافت می‌کنید تهدید به تروریسم سایبری در جبهه‌های شخصی است. مردم دائماً می‌دانند اموال آن‌ها، کل دارایی آن‌ها، در برابر دشمنان نامرئی، آسیب‌پذیر است. یا تصاویری که دائماً در تلویزیون از تخریب – و نه جنگ در یک سرزمین بیگانه، می‌بینیم. آمریكا چنین تصاویری را از اروپا یا آسیای در حال جنگ نمی‌بیند، بلکه انفجار در یك خیابان آمریكایی، در ساختمان‌های آمریكایی رخ داده است.

فیلم حاشیه اقیانوس آرام

از آن مهم‌تر، مرزهای اخلاقی به‌نوعی برداشته شده است. هیچ روش روشنی برای روبرو شدن با منشأ این فجایع وجود ندارد. قصه‌هایی که ما به‌عنوان یک جهان می‌گوییم باید به‌نوعی تمام‌عیار بیان شوند. ما به چه چیزی منزلت می‌دهیم؟ ما باید در صورت امکان، قالبی از انسان‌گرایی را در مقابل شرایط سخت و غیر قابل تصور بیان کنیم. این بخشی از تلاش من در فیلم «حاشیه اقیانوس آرام» است – این که آن را در مورد شخصیت‌های غربی در یک ارتش خاص، که با هیولاهای عظیم‌الجثه می‌جنگند، به تصویر نکشم، بلکه منشأ کایجو را به مصرف‌گرایی یا بلعیدن کورکورانه زمین ازنظر بوم‌شناسی پیوند دهم. چه ما تا حدی مسئول «زمینی‌سازی» از طریق ایجاد آلودگی باشیم، یا عقیده داشته باشیم نژادی که این نیروی عظیم را علیه ما می‌فرستد، نژادی با مصرف‌گرایی محض آن است؛ این نژاد همه چیز را می‌بلعد و سپس به سیاره بعدی می‌رود و دوباره همه چیز را می‌بلعد، هر منبعِ کره زمین را.

فیلم حاشیه اقیانوس آرام

من سعی کردم، نه از طریق یک شخصیت، بلکه از طریق یک ساختار آوازی، معنای انسان بودن را به‌وضوح بیان کنم. هر یک از شخصیت‌ها بیانگر یک فضیلت انسانی هستند: نبوغ، شجاعت، رهبری. نه‌فقط قدرت شلیک و توانایی مبارزه، بلکه در پایان، حضور هر یک از آن‌ها برای شکست دادن کایجو – نیرویی که بدون اصول اخلاقی تکامل‌یافته است – ضروری است؛ نیرویی از طبیعت، تقریباً مانند گردباد یا طوفان.

چیزی که سعی کردم نشان دهم این است که هر یک از این شخصیت‌ها به‌وضوح نیاز به اعتماد را بیان می‌کنند. دانشمندان فقط در صورت اعتماد به هم می‌توانند درست عمل کنند. پدر به پسر بی‌اعتماد است، اما آن‌ها فقط در صورتی می‌توانند کار خود را درست انجام بدهند که در روبات به هم اعتماد کنند. از سوی دیگر، شخصیت پدر و دختر را داریم – پدر به جوانی و درد و رنج دخترش برای این که بتواند هدایت‌گر «یِیگر» باشد، اعتماد ندارد. دو هدایت‌گر می‌توانند تکامل پیدا کنند، اما هر کس که باشند، به وضوح گفته می‌شود که شما باید به هم اعتماد کنید. شما دو شخصیت – رالی و ماکو، که توانایی اعتماد به هم یا خود را ندارند – را در یک روبات بگذارید و آن‌ها را مجبور کنید یا کنار هم قرار بگیرند یا از هم بپاشند. این یک پیام انسانی بسیار ساده برای من است که در یک فیلم هیولایی بگذارم، فیلمی که بدون شک به سمت مخاطب جوان گرایش دارد – یک مخاطب جوان‌تر از هر فیلم دیگر من.

فیلم حاشیه اقیانوس آرام

نقدهای مثبتی بر فیلم نوشته شد، خصوصاً این که بین «حاشیه اقیانوس آرام» و فیلم قبلی شما «پسر جهنمی ۲: ارتش طلایی» (۲۰۰۸) چند سال فاصله است. احساس شما در مورد واکنش‌ها چیست؟

فیلم به‌شدت با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند. من استعاره‌ای نه‌چندان ظریف در فیلم به کار بردم. رالی به همان اندازه که من از صندلی کارگردانی دور بودم، از ییگر دور بوده است! [می‌خندد] البته دقیقاً ظریف نبود، اما برای من واقعاً مهم بود. دارم به ییگر برمی‌گردم. من به‌عنوان کارگردان، دور بوده‌ام – نویسندگی و تهیه‌کنندگی و این کار و آن کار انجام داده‌ام، اما کارگردانی، کارگردانی است و عمیقاً با رالی همدردی می‌کردم. بدون پیراهن به‌اندازه چارلی هانام خوب به نظر نمی‌رسم [می‌خندد]، اما به‌جز این، رالی را درک می‌کنم و درنهایت، او آدمی است که ذهنش درگیر انجام کار درست است، و به خودش ثابت می‌کند که آماده است دوباره به ییگر برگردد.

فیلم حاشیه اقیانوس آرام

«حاشیه اقیانوس آرام» در مجموع فیلمی دوست‌داشتنی است.

درست همان‌طور که «هزارتوی پن» نقطه اوج چیزی است که می‌خواستم به جنبه شخصی‌تر کار خود برسانم، «حاشیه اقیانوس آرام» در نهایت تحقق تلاش من برای ارائه صحنه‌های تماشایی است. فکر می‌کنم سرانجام با تمام مهارتی که دارم، فیلمی در مقیاس بزرگ و پر از صحنه‌های تماشایی ساختم.

منبع: دن آف گیک

تماشای فیلم حاشیه اقیانوس آرام در نماوا