مجله نماوا، زهرا مشتاق

برای «قورباغه» هومن سیدی اهمیتی ندارد که دیگران چه می‌گویند؛ کپی یا اقتباس، هر چه که باشد، هومن سیدی در سینمای ایران یک پدیده است. پدیده‌ای که در چیدمان و نگاه خاص خود، از شمایل ایده‌ها و کاراکترها در عین حال آشنایی‌زدایی و آشنایی‌انگاری می‌کند. او استاد ارجاع، به وقت اقتباس‌های هومن‌وارش است. جوان، خلاق، جسور، خوش ‌فکر، خوش ایده، کاربلد، با قلمی توانا و مسحور کننده است. هومن سیدی است که می‌تواند بازیگرهایش را در قاب‌های متفاوت، خاص، کاریزماتیک و پرجذبه و فراموش‌نشدنی قرار دهد. در فیلم‌های او همه می‌توانند یک شکل دیگر، یک شکل کشف نشده، ارائه نشده، تازه و دست نخورده باشند. چرا؟ چون دقیقا خود او صاحب چنین ویژگی‌هایی است و مدام خود را در اشکال مختلف و ماتریکس‌وار تکثیر می‌کند. در همین قورباغه؛ ببینید از صابر ابر و نوید محمدزاده و فرشته حسینی چه ترکیب دلهره‌آوری ساخته است و چطور از قربانیان اجتماع خشمگین عصرهای بد، چه کاراکترهایی اختراع کرده و چطور به آنها جان و روح و فکر و رنج و هزار چیز دیگر بخشیده است. فقط ببینید قصه‌اش را چطور تعریف می‌کند. چطور برای گلوله کاموای بزرگ قصه‌اش، هزار سر بیرون می‌آورد و داستانش را چطور از این هزار تو بیرون می‌آورد و هر بار از جهتی روایتش را تکه‌تکه به هم می‌چسباند. از اول به آخر. از وسط به اول. از آخر به جایی دیگر. این خود هومن سیدی است. از نوید محمدزاده یک نوری ترسناک با سویه‌ای از پیشینه‌ای تلخ بیرون می‌کشد و می‌گذارد چشم‌های صابر ابر در چشم‌خانه‌اش تهی و نامحدود بچرخد و سنگ بودن فرشته حسینی حسابی به چشم بیاید. به جهنم که کپی یا اقتباس است. در عوض ببینید چطور با پیچ و تاب قورباغه لعنتی‌اش را این اندازه باورپذیر تعریف می‌کند. چطور جانتان را از حلقومتان بیرون می‌کشد و چطور دعا می‌کنید که محموله‌اش لو نرود. آهای حواستان هست عاشق نوری شده‌اید با آن عینک و فریم چند ضلعی سیاه. این هنر هومن سیدی است که می‌تواند از درخشان‌ها، درخشان‌ترین بسازد. و از مهران غفوریان چنین کاراکتری عجیب و غریب و به حد مرگ هولناک. من هومن سیدی را هماره چنین به یاد می‌آورم. در شبی مهتابی در میانه کوچه‌های باریک محله‌ای قدیمی در کن فرانسه که با خونسردی حرص‌آور مدل خودش سوت زنان در حالی پیش می‌آمد که برای خودش چند پارچ و لیوان رنگی پنگی تابستانی به سوغات هدیه خریده بود. دقت کنید برای خودش پارچ و لیوان تابستانی هدیه خریده بود!