مجله نماوا، ایلیا محمدی‌نیا

محمد احسانی در سال‌های اخیر هرآنچه که ساخته و کارگردانی کرده، نشأت گرفته از دغدغه‌های بی‌شمار او نسبت به مسایل زیست محیطی و طبیعت متنوع ایران بوده است؛ چه آن زمان که «بانوی اورمیا» را با نگاهی به روزگار سخت دریاچه ارومیه ساخت و چه زمانی که نگرانی خود را از سدهای مختلفی که بر رود کارون قامت کشید در قالب مستند «کارون » به نمایش گذاشت؛ و چه  این روزها که در فیلم تازه‌اش «وقتی که دارکوب‌ها می‌روند» که در جشنواره سینماحقیقت روی پرده می‌رود، با نگاهی به مساله بی‌آبی و بحران نشست زمین و فروچاله‌هایی که هر ماه بر تعدادشان افزوده می‌شود، روی دیگری از اتفاقات پیش روی محیط زیست را یادآور شده است.

جایی خواندم که ناصر تقوایی در ستایش فیلم مستند گفته بود در قیاس با فیلم داستانی ارزش بیشتری دارد چرا که حتی ضعیف‌ترین فیلم‌های مستند ما را با آدم‌ها، سرزمین‌ها و آداب و سنن آشنا می‌کند؛ چیزی که در فیلم داستانی انتظارش را نداریم. با این نگرش، تازه‌ترین ساخته محمد احسانی اگر چه در تصویر و کارگردانی در اندازه‌های فیلم‌های اخیرش همچون «کارون»، «دود» و «روزگار هامون» نیست، اما واجد امتیازات ارزشمندی است که ما را با زبانی ساده با بحران فروچاله‌های سال‌های اخیر در کشور آشنا می‌کند.

وقتی که دارکوب‌ها می‌روند

اینکه چگونه با مصرف بی‌رویه و گاه بی‌دانش و آگاهی، باعث خشک شدن سفره‌های زیرزمینی می‌شویم و در نهایت این بحران دامن جامعه شهری را خواهد گرفت، چراکه روستا‌نشین کشاورز در طلب آب و نانی برای زندگی به رغم داشتن هکتارها زمین کشاورزی و خانه و کاشانه مجبور به مهاجرتی ناخواسته می‌شود و این به قول فروغ فرخزاد: ابتدای ویرانی است.

«وقتی که دارکوب‌ها می‌روند» بیش از هر چیز، از فیلمنامه‌ی لاغرش لطمه می‌بیند؛ کارگردان در بسط و گسترش بحران آب در تصویر و کلام خست به خرج می‌دهد در نتیجه پایان فیلم آن اثرگذاری لازم را ندارد. در فیلم از زبان شخصیت اصلی فیلم بسیار درباره نیروگاهی می‌شنویم که مسبب همه بحران‌های زمین‌های کشاورزی از کم‌آبی و فرو نشست‌های منطقه است، اما اشاره نمی‌شود که چرا نیروگاه عامل این همه مصیبت است. با این همه کارگردانی چون محمد احسانی شایسه تقدیر است چرا که نسبت به بحران‌های زیست محیطی  کشور در سال‌های اخیر منفعل نبوده است.