مجله نماوا، مرسده مقیمی
«تبریک» یک فیلم هندی جمع و جور در میان خیل فیلمهای مهم سال ۲۰۱۸ بود که تنها بازیگر مطرحش که باز هم ستاره محسوب نمیشد، «آیوشمان کورانا»یی بود که درست همزمان با «تبریک» فیلم بسیار مهم «ملودی کور» را روی پرده داشت؛ فیلمی بسیار متفاوت با تیمی قوی که نظر مثبت همه کارشناسان را هم به خود جلب کرده بود و بدیهی بود که در این شرایط تمام طرفداران کورانا آن فیلم را به این یکی ترجیح دهند! از سویی دیگر نیز در واقع نقشهای محوریتر قصه «تبریک» را زن و مرد میانسالی بازی میکردند که طبعا کسی به خاطرشان سینما نمیرفت! با فیلم هنریِ خاصپسند هم مواجه نبودیم که مخاطب خودش را داشته باشد؛ یک کمدی عامهپسند بود که برای مخاطب عام ساخته شده بود و آنها باید به تماشایش مینشستند. با این حال اما تهیهکنندگان چندان نگران نبودند چون اصلا هزینه چندانی برای فیلم نشده بود و حداقل فروش هم میتوانست هزینه تولید فیلم را برگرداند و فرضا اگر هم برنمیگرداند باز هم ضرر چشمگیری متوجهشان نبود!
«تبریک» خیلی زود هم از سوی منتقدان و هم مردم چنان مورد توجه قرار گرفت که باورکردنی به نظر نمیرسید! فیلم در رقابت با حریف بسیار قدری چون «ملودی کور» تمام بلیتهایش فروش رفت و به سانسهای اضافه رسید به طوری که چیزی بیش از هفت برابر هزینه ساختش فروخت! و شاید حتی از جایی موفقیت چشمگیر «ملودی کور» هم به کمکش آمد تا آیوشمان کورانا را بیشتر از قبل به بازیگری قابل اعتنا بدل و مردم را مشتاق تماشای او کند.
«تبریک» راوی قصه زن و مردی میانسال (نینا گوپتا و گاجراج رائو) از طبقه متوسط رو به پایین است که دو فرزند بزرگ دارند که یکی از آنها در آستانه ازدواج است. زندگی معمولی آنها با کمترین چالش پیش میرود که به یک باره با بارداری غیرمنتظره مادر همه چیز زیر و رو میشود!
این اتفاق برای زنی در آن سن و سال با فرزندانی بزرگ و وضعیت سلامت جسمی خود او در این بارداری پرخطر وقتی تبدیل به بحران میشود که زن مصمم است بچهاش را نگاه دارد و تن به سقط کردن او نمیدهد و همسرش هم با وجود علم به تمام عواقب احتمالی، اختیار این تصمیم را به او میسپارد. حالا پدر خانواده باید این خبر را نه تنها به فرزاندنش که به مادر پیرش (سورِکا سیکری) که با آنها زندگی میکند و رابطه چندان خوبی هم با عروسش ندارد، بدهد…
جامعه سنتی هند و نزدیکیاش به جامعه ما سبب میشود کم و بیش موقعیتهای کمیکی مثل «خجالت نکشِ» خودمان پیش بیاید؛ شوخی با جمعیت هند و سیاستهای کنترلی و… اما فیلم از جایی مسیرش را از «خجالت نکش» جدا میکند و آن را ارتقاء میبخشد که خلاف نسخه ایرانی، گرچه والدین از آنچه ناخواسته رخ داده خجالت میکشند، اما این برخورد بچهها، خانواده و اجتماع است که اهمیت ویژه دارد و محور اصلی قصه است. آنجا اگر همه بیخبرند و ترس از سر خجالت سببساز گم شدن بچه و سرگردانیاش در روستا میشود، اینجا اتفاقا اصل بحران وقتی رخ میدهد که بقیه خاصه بچهها از موضوع باخبر میشوند. علاوه بر شوخیهای زشت همسایهها و دوستان تا فرزندانی که از بیحیاییِ! پدر و مادرشان چنان شرمسارند که تا جایی که میتوانند در جمعهای همیشگی و حتی محافل مهم و ضروری حاضر نمیشوند! اصلیترین دلیلی که «تبریک» را از فضای صرفا سرخوشانه «خجالت نکش» جدا میکند جغرافیای مشخص شهری آن هم در زمان کاملا معاصر است، جایی که این تفکرات و حساسیتها عجیب و غریب به نظر میرسد و نمیشود مثل نسخه ایرانی آن را به سادهدلی جماعتی از روستاییان مرتبط کرد.
از آنجا که برخوردهای تند پسر بزرگ خانواده (آیوشمان کورانا) بیشتر از سایرین محل اتکای فیلمنامه است، پای دختری که عاشق اوست (سانیا مالهوترا) نیز به این ماجرای خانوادگی باز میشود تا تنها کسی باشد که یادآوری کند زندگی جنسی پدر و مادرها با بزرگ شدن فرزندانشان تمام نمیشود و این اصلا چیز قبیح و عجیبی نیست! طبعا این میان داستان عاطفی بین این دو نیز دستخوش حوادثی میشود که به عنوان قصهای فرعی اما مهم در خدمت قصه اصلی قرار میگیرد تا نقطه اوج قصه اصلا در خانه دختر و در دعوای لفظی پسر با مادرش رخ دهد.
فیلم مملو است از موقعیتهای بامزهای که در برخی سکانسها به درستی روی موقعیتی اشکانگیز قرار میگیرد و احساسات مخاطب را درگیر میکنند و حتی باعث میشوند لحظاتی کلیشهای که شاید پیشتر بارها و بارها در فیلمهای دیگر دیدهایم هم برایمان شعاری و پسزننده نباشند. یکی از بهترین سکانسهای فیلم، اجرای زندهیاد سیکری است وقتی از عروسش مقابل هجمهها و توهینهای فامیل دفاع میکند، لحظه شیرینی که در چند بار تماشا هم اثر اولیهاش را دارد.
مثلت گوپتا، رائو و سیکری که کسی فکر نمیکرد اصلا قدرت جذب تماشاگری را داشته باشند آنچنان در اجرا با ظرافت کمدی و درام را در هم میآمیزند که هر سه در فصل جوایز پای ثابت جشنوارهها و فاتح آن بودند. شاید پیش از نمایش «تبریک» کمتر کسی فکر میکرد آمیت راویندرنات شارما که فیلم اولش «نگرش» به هیچ عنوان قابل دفاع نبود بتواند با همان نویسنده یعنی شانتانو شریواستاو، فیلم موفق و قابل اعتنایی بسازد! اما شارما در فیلم دومش با جهشی چشمگیر در حالی که در کنار نویسنده سابقش نویسندهای تلویزیونی را همراه داشت با گروهی از بازیگرانی که هیچکدام ستاره نبودند یکی از بهترین کمدیهای ۲۰۱۸ را مقابل دوربین برد. فیلمی که موفقیتش را مرهون همین سادگی است و فاصله از زرق و برقهای معمول بالیوودی که گاهی سبب میشود تمرکز اصلی بر روی فیلم از دست برود و معطوف شود بر ستارگان نامی.
«تبریک» اما تمرکزش را میگذارد روی قصه جمع و جوری که قصد تعریفش را دارد و با اجرایی دقیق موفق میشود به آنچه میخواهد دست یابد و برای جذب مخاطب هم راضی به دادن هیچ نوع باجی نمیشود؛ نه صحنههای اروتیک جوانپسند را به فیلم الصاق میکند و نه فیلمش را با رقصهای پیاپی بیربط به داستان از رمق میاندازد! او با تمرکز بر فیلمنامهاش لحظات حسابشدهای که در آن طراحی شده را با درخشش گروه بازیگرانش به موفقیتی بدل میکند که ماحصلش حتی چنان انتظارات او را از خودش بالا میبرد که فیلم بعدیاش را که یک بیوگرافی ورزشی درباره یک مربی فوتبال است، با وسواسی غیر قابل انکار سه سال بعد مقابل دوربین ببرد. فیلمی به نام «میدان» که اکرانش به سبب کرونا تا تابستان سال آینده به تعویق افتاده است.