مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

«شاید تو این‌طور فکر کنی. من نمی‌توانم نظر بدهم.» – فرانسیس ارکارت

سریال بریتانیایی «خانه پوشالی» (House of Cards) تولید بی‌بی‌سی درمورد ظهور، برتری و سقوط فرانسیس ارکارت (با بازی بی‌نظیر ایان ریچاردسون)، یک سیاستمدار محافظه‌کار بلندپایه و یک توطئه‌گر ماکیاولیستی، با استعداد بی‎‌نظیر در خیانت و تشنگی سیری‌ناپذیر برای رسیدن و حفظ قدرت است.

داستان سری اول سریال که بخشی از آن بر مبنای «مکبث» و بخشی بر اساس «ریچارد سوم» ساخته شد، در حالی آغاز می‌شود که پس از استعفای مارگارت تاچر، حزب حاکم محافظه‌کار در آستانه انتخاب رهبر جدید است و دراین‌بین ارکارت، نماینده پارلمان بریتانیا با توطئه‌چینی می‌کوشد خودش نخست‌وزیر شود. محبوبیت «خانه پوشالی» زمانی بیشتر شد که تنها ۱۰ روز پس از پخش اپیزود اول در ۱۸ نوامبر ۱۹۹۰، مارگارت تاچر نخست‌وزیر وقت انگلستان عملاً استعفا داد. فصل اول «خانه پوشالی» در چهار اپیزود از بی‌بی‌سی وان پخش شد. سریال دو دنباله داشت: «بازی در نقش پادشاه» (۱۹۹۳) و «نسخه نهایی» (۱۹۹۵) که آن‌ها نیز هر یک شامل چهار اپیزود هستند.

ایان ریچاردسون در «خانه پوشالی»
ایان ریچاردسون

در سال ۲۰۱۳، نتفلیکس نسخه آمریکایی «خانه پوشالی» را پخش کرد که شامل شش فصل است. نسخه آمریکایی با حضور کوین اسپیسی در نقش فرانک آندروود سناتور مکار و جاه‌طلب جنوبی و رابین رایت در نقش کلر همسر ماکیاولیستی او، یک موفقیت بزرگ را رقم زد و به همان اندازه که مورد تحسین بینندگان قرار گرفت با استقبال منتقدان نیز روبرو شد و در زمان خودش پتانسیل تلویزیون آنلاین را تأکید کرد.

«اگر هدف را می‌خواهید، باید وسیله را بخواهید. این اتفاقات در همه جای دنیا رخ می‌دهد. حرف من را باور کنید، این به نفع همه است.» – فرانسیس ارکارت

نسخه بریتانیایی «خانه پوشالی» بیش از هر چیز به خاطر دیالوگ‌ها و نقش‌آفرینی‌های فوق‌العاده‌ خود شهرت دارد، ویژگی‌هایی که سازندگان نسخه آمریکایی به‌خوبی در ذهن داشتند، اما آنچه کمتر در یادها مانده و بسیار جسورانه است، مضمون نسخه بریتانیایی از دیستوپیای ترس‌آور است، نوعی پیش‌‌گویی ترسناک از عصر حاضر و دستگاه‌های امنیت ملیِ در سایه و تحت نظر گرفته شدن از سوی دولت. (سریال بریتانیایی همچنین به‌طور قابل توجهی کوتاه‌تر است. کل سریال یک ساعت کمتر از فصل اول بازسازی آمریکایی است.) نگاه «خانه پوشالی» اصلی حالا بیش از هر زمان دیگری با مسائل روز مرتبط است.

 ایان ریچاردسون و دایان فلچر در «خانه پوشالی»
ایان ریچاردسون و دایان فلچر

«خانه پوشالی» بر مبنای رمان مایکل دابز، فعال سیاسی محافظه‌کار، بیشتر در قالب «راز اتاق پذیرایی» شروع می‌شود تا یک کابوس از جنس داستان‌های جرج اورول‌، یعنی به شکلی که انگار راز قتل از دید شخصیت شرور گفته می‌شود. در زمانی نامشخص در آینده، مارگارت تاچر سرانجام به دوره طولانی نخست‌وزیری خود پایان می‌دهد و تاج و تخت او کلی رقیب دارد. ارکارت با یک تک‌گویی مدرن و مخاطب قرار دادن تماشاگر (کاری که در نسخه بازسازی‌شده نیز انجام می‌شود) هوشمندی و در عین حال نگاه تحقیرآمیز خود به دنیای پارلمانی اطرافش را به نمایش می‌گذارد. پس از این که نخست‌وزیر جدید که مردی ضعیف است بی‌مهری می‌کند و حاضر نمی‌شود ارکارت را به‌عنوان وزیر کشور منصوب کند، او نقشه‌ای پیچیده‌ برای تضمین رسیدن خود به قدرت طراحی می‌کند. «خانه پوشالی» یک طنز کاملاً بدبینانه درمورد عملکرد درونی سیاست حزبی است که در آن از هر لبخندی زهر می‌چکد و ریچاردسون با استفاده از دوربین نه‌تنها ما را از مانورهای خود آگاه می‌کند، بلکه عملاً با جنایت‌های خود همراه می‌کند.

به‌استثنای چند افشاگری کاملاً به‌موقعِ اخبار محرمانه و برخی کلک‌های رسانه‌ای و به کار گرفتن یک روزنامه‌نگار جوان دوست‌داشتنی (سوزانا هارکر)، ترفندهای ارکارت در این مرحله از سریال بیشتر شخصی است تا سیاسی. او مسئول روابط عمومی حزب را که معتاد به کوکایین است به‌عنوان یک پادو به کار می‌گیرد و از حق‌السکوت، هویت‌های جعلی و درنهایت قتل استفاده می‌کند تا خودش به نخست‌وزیری برسد. همسر همیشه بی‌رحم‌تر او، الیزابت (که دایان فلچر با رفتاری شوخ و در عین حال اهریمنی نقش او بازی می‌کند) و معاونش، استمپر (کالین جِوِنز)، یک کارچاق‌کن خروشان که «استعدادهای ستیزه‌جویانه» او برای کمک به ظهور ارکارت کاملاً مناسب است، همراهان او در این مسیر هستند. درنهایت، ارکارت کارهای ناتمام خود را به پایان‌ می‌رساند و فصل اول با او در مقام نخست‌وزیر به پایان می‌رسد. این فصل که برنده جایزه ‌امی فیلمنامه برای اندرو دیویس و جایزه بفتا بازیگری برای‌ ریچاردسون شد، یک کار درخشان است و داستانی عالی درباره پیامدهای ویرانگر عطش قدرت را بیان می‌کند. در دو فصل بعدی سریال چیزها واقعاً جالب‌تر می‌شوند.

«خانه پوشالی»

فصل دوم چند سال بعد و در حالی شروع می‌شود که ارکارت به نظر از جایگاه خود در قدرت مطمئن به نظر می‌رسد. اسب‌سواران و گارد تشریفاتی سلطنتی از کنار بی‌خانمان‌های ناامید عبور می‌کنند و با وجود ادعاهای ارکارت درمورد رفاه عمومی، به نظر می‌رسد بریتانیا به اعماق دیکنزی خود بازگشته است. پادشاه جدید (مایکل کیچن) که کاریزمای واقعی دارد، بسیار نگران این‌ چیزهاست و برای حل مشکلات، فوق‌العاده جدی است. علاوه بر این، شاید معمای جنایی فصل اول آن‌طور که نخست‌وزیر امیدوار است، حل نشده باشد، اما ارکارت با کمک برخی از ترفندهای قدیمی خود و قدرت تشکیلات، یک بار دیگر پیروز می‌شود. با گذشت زمان، ارکارت برای مستحکم کردن جایگاه خود شروع به استفاده از تیم‌های نظارتی، جوخه‌های اعدام (وابسته به سرویس‌های امنیتی) و حتی ترورهای آشکار می‌کند و در عین حال چهره یک دموکراسی به‌ظاهر کارآمد را محفوظ نگه می‌دارد. در این روند، او ثابت می‌کند هیچ‌کس – نه بوروکرات‌هایی که به ظهور او کمک کرده‌اند، نه سلطنت و نه حتی نزدیک‌ترین افراد به او – فراتر از دنیای عملیات سیاه او نیستند که به‌طور فزاینده‌ای به آن تکیه کرده است.

درحالی‌که همه این اتفاقات در حال وقوع است، یک چهره جدید در سریال ظاهر می‌شود: فرمانده کوردر (با نقش‌آفرینی وحشیانه نیک بریمبل). کوردر همان چیزی است که جیمز باند می‌شد، اگر دیگر مارتینی‌ نمی‌خورد و استعدادهایش را برای رسیدن به‌نوعی از قدرت متمرکز می‌کرد که سیاستمداران منتخب (حتی آن‌هایی که مانند ارکارت شیطانی هستند) فقط می‌توانند رؤیای آن را داشته باشند. گذشته کوردر – یا حتی نام کوچک او – هرگز فاش نمی‌شود. آنچه وضوح دارد این است که او بی‌رحمانه خشن است، می‌تواند به هر اطلاعاتی که می‌خواهد دسترسی داشته باشد و می‌تواند در کوتاه‌ترین مدت یک بمب‌گذاری در ماشین (با تمام «شاخص‌های سنتی» یک حمله از سوی ارتش موقت جمهوری‌خواه ایرلند) را ترتیب دهد. طبیعتاً او از هر نوع نظارت مصون است. در همین حال، ارکارت با تحقیر دشمنان خود و پادشاه، قدرت خود را حفظ می‌کند. درحالی‌که او کاملاً به سمت سیاست لبنسراوم (زمین و مواد اولیه) نمی‌رود، قصد دارد «تعادل تجاری» را به نفع بریتانیای «بی‌امان و مغرور» خود تغییر دهد.

با ورود سریال به فصل آخر، «ف. ا.» – آن‌طور که حتی اعضای حزب فرانسیس ارکارت هم‌اکنون او را صدا می‌کنند – مردی در حال محو شدن و به شکل فزاینده‌ای منفور است که بیش از یک دهه در قدرت بوده و مصمم‌تر از همیشه است به قدرت بچسبد. به‌استثنای وزیر خارجه آرمان‌گرا و اروپایی‌دوست، کابینه ارکارت پر از شبه فاشیست‌ها و هم‌پالکی‌های بی‌احساس اوست. اشاراتی به فروپاشی اجتماعی رخ داده و قطع تقریباً هر کمک دولتی یا حمایت فرهنگی می‌شود. برخی از جانشینان احتمالی او حتی می‌خواهند پا را فراتر بگذارند و غرغر می‌کنند که پس‌مانده شبکه ایمنی – اندک مراقبت باقی‌مانده از سالمندان – باید پایان یابد: «سالمندان در این کشور خیلی زیاد هستند. این یک مشکل است.»

سوزانا هارکر و ایان ریچاردسون در «خانه پوشالی»
سوزانا هارکر و ایان ریچاردسون

ارکارت برای مواجهه با صدای مخالفان در حزب خود، جنگی را در قبرس آغاز می‌کند، به این امید که به یک پیروزی‌ شبیه به فالکلند برسد، موقعیت سیاسی خود را احیا کند و منافع تجاری مبهم خود را تضمین کند؛ بنابراین، لژیون احضارشده خود را درگیر یک جدال سیاسی می‌کند که به‌سرعت به یک باتلاق تبدیل می‌شود. کوردر، طبیعتاً، سر میز است، حتی بر ژنرال‌ها و اعضای کابینه نیز برتری دارد و رویکردی بی‌رحمانه‌تر را تشویق می‌کند. فاجعه نظامی در پایان سریال حل نشده باقی می‌ماند، اگرچه ارکارت به‌سرعت مدعی پیروزی و بازگرداندن «حکومت قانون» می‌شود، اما مشخص است با کم‌رنگ شدن نقش او، کوردر مانند یک غده سرطانی رشد کرده است.

«خانه پوشالی» با وجود این واقعیت که نزدیک به ۲۰ سال پیش به پایان رسید، یک کار نشاط‌انگیز و هنوز هم ترسناک است. البته نسخه اصلی محصول زمان خودش بود. وقتی سریال شروع شد، ایرلند شمالی هنوز درگیر یک شورش سیاسی بزرگ بود و ترورها و بمب‌گذاری‌ها بسیار واقعی بودند، اما قدرت «خانه پوشالی» در پیوند دادن این عناصر به یک کلیت منسجم بود. داستان سریال در بالاترین سطوح قدرت اتفاق می‌افتد – آن حلقه‌های اجتماعی سر به فلک کشیده که عموماً از وحشت‌های کوچک زندگی روزمره، حتی در دوران هولناک، مصون می‌مانند. ساکنان این دنیای خاص در دفترهای خود، بحث‌های پارلمانی و حتی هنگام پرسه زدن در اتاق‌خواب‌های مجلل همدیگر، چنان راحت هستند که به قول ارکارت، «بعضی از ما همیشه لذت می‌بریم». آن‌ها آزادند تا زمانی که پیامدهای اقداماتشان به خانه نرسیده است، به روابط عاشقانه و سیاست اداری اهمیت دهند.

پس از تماشای «خانه پوشالی» متوجه می‌شوید حتی دنیایی به تاریکی رمان «۱۹۸۴» نیز می‌تواند فضای کافی برای یک درام سرگرم‌کننده یا یک سوپ اپرا داشته باشد، اگر فقط بر «برادر بزرگ» و بازی‌های قدرت رهبری حزب تمرکز کند. به‌جز چند مورد، بخش زیادی از حال و هوای ترسناک سریال در پس‌زمینه باقی می‌ماند. از این گذشته، اعضای بدترین رژیم‌های جهان نیز باید آن‌قدر مهارت داشته باشند که شغل‌های خود را با خود به خانه نبرند.

در نسخه آمریکایی «خانه پوشالی»، آندروود از مونولوگ‌هایش برای اعتراف به رازهای شخصی استفاده می‌کند، درحالی‌که ارکارت در شرایطی که ذره‌ذره دنیای جدید فاسد خود را می‌سازد، از آن‌ برای جلب مشارکت تماشاگر بهره می‌برد («فکر می‌کردم رهبری قوی را دوست داشتید؟») در پایان «خانه پوشالی»، تماشاگر احساس می‌کند همراه با گله رأی‌دهندگان و مجیزگویان سیاسی ارکارت، خود نیز در جنایات او نقش داشته است.

ایان ریچاردسون در «خانه پوشالی»
ایان ریچاردسون

در همین حال، چشم‌انداز «خانه پوشالی» درباره تحت نظر گرفتن بدون حکم قانونی و مصونیت سرمایه‌داران خلاف‌کار و جنایتکاران جنگی، حالا محقق شده است. «خانه پوشالی» بریتانیایی مطمئناً از رویدادهای زمان خود الگو گرفت، اما بخشی از دنیای سیاسی آن، مانند تحت نظر داشتن همیشگی مخالفان، ترور یا اشاره به «سرویس‌های امنیتی» کاملاً در خدمت سیاستمداران که در آن زمان بیشتر جنبه خیال‌پردازی داشت، حالا به شکل نگران‌کننده‌ای قابل قبول به نظر می‌رسد.

آشکار است دیالوگ پایانی فصل آخر «خانه پوشالی» را نه ارکارت بلکه کوردر می‌گوید. او در گوش جانشین ارکارت زمزمه می‌کند و با صدای آدمکشان و جاسوسانی که برای تعریف یک دموکراسی توخالی آمده‌اند، می‌گوید: «همه‌چیز تحت کنترل است. حالا شما مسئول هستید. هر چیزی نیاز داشته باشید، ما دقیقاً پشت شما هستیم.»

از طرف دیگر، ارکارت نمی‌تواند چیزی بگوید. او آن‌قدر در پی «هدف» بود که درنهایت از «وسیله» ضربه خورد.

منبع: ایرشیپ دیلی (دیوید فوربس)

تماشای سریال «خانه پوشالی» در نماوا