مجله نماوا، علیرضا نراقی

آزاده خودمحور نیست و اساساً برای آزادی باید از خود گذشت. این مسئله ظاهری متناقض دارد چرا که اغلب آزادی از آن رو طلب می‌شود که فرد خود را رها سازد و تجربه رهایی را برای فردیت و زیست خود مهیا سازد. اما حقیقت این است که آزادی حقی وجودی برای هر موجودی است فارغ از آنکه او کیست. پس آزادی آرمانی فراتر از شخصیت و فردیت است و اگر شخصیت و فردیت به معنای منزلت و تأیید شدن، شهرت و اهمیت یافتن، اصل باشد، آنگاه آزادی مخدوش می‌شود و به محدودیت‌های خواسته و ناخواسته آلوده می‌شود. برون‌رفت از خودمحوری هم لازمه آزادی اجتماعی و سیاسی است، هم لازمه آزادی درونی، اینگونه است که آزادی زیباتر از کلام زیبای خود، احساس رهایی را میسر می‌کند.

«ریسک» ساخته لورا پویتراس مستندسازی که آثارش حاصل تعقیب دشوار و تحقیق تحلیلی موضوع است، نمایانگر مواجهه او با دو موضوع است اول محتوای سیاسی فعالیت سایت افشاگر ویکی لیکس و بنیان‌گذار آن جولین آسانژ و دومی نزدیک شدن به شخصیت خاص آسانژ و اثرات این خصوصیات فردی بر فعالیت‌های سیاسی و آزادی‌خواهانه‌اش. فیلم در شش سال زندگی مخفی آسانژ را تعقیب می‌کند و در مقاطع مختلف نظرات و اعمال او را ثبت و ضبط می‌کند. پویتراس به همان سیاق پر ماجرا و پر ریسک تعقیب ادوارد اسنودن در مستند درخشان «شهروند شماره چهار» اینجا هم خود را مدام در موقعیت‌های پرخطر قرار می‌دهد، با این تفاوت که در «ریسک» هیچگاه پویتراس آن اطمینانی که در مواجهه با اسنودن داشت پیدا نمی‌کند. «شهروند شماره چهار» نمایانگر انسانی است که در یک دوراهی اخلاقی راه درست را -با وجود خطرهایش- انتخاب می‌کند و حقیقت را از آن رو که ارزشی ذاتی است سرلوحه مسیر افشاگری می‌کند. اما در مورد آسانژ مسئله به واسطه کیش شخصیت و پیچیدگی رویکرد او در انجام عمل شجاعانه، مستندساز را بارها دچار تردید می‌کند. نکته درخشان فیلم هم در همین مسئله نهفته است که پویتراس این تردید را به بدنه و ساختار مستندش می‌آورد و به هیچ وجه ابهامات، ترس‌ها و موقعیت متزلزل خود را پنهان نمی‌کند. اگر در مورد «شهروند شماره چهار» شخصیت اصلی به طور واضح اسنودن است، در مورد «ریسک» -با اینکه فیلم را می‌توان به نوعی پرتره‌ای از آسانژ دانست- در نهایت شخصیت اصلی خود مستندساز و روند مستندسازی اوست. هر چند که این مسئله در کنار شخصیت آسانژ، فعالیت او، اهمیت آن و همچنین مسائل مهم پیرامونش پرداخته و نمایان می‌شود.

مسئله آزادی

مسئله اصلی در فیلم ریسک آزادی اطلاعات است. اهمیت مسئله در این نکته نهفته است که آزادی اطلاعات می‌تواند تصویر درست‌تری از پشت پرده اقدامات سیاسی ارائه کند و تناقضات اخلاقی تصمیمات کلان امنیتی را افشا کند. این افشاگری امری است که اصولاً دولت‌ها از آن بیزارند. در طول فیلم همانطور که در فیلم «شهروند شماره چهار» عیان است متوجه می‌شویم که با وجود دوستان، معشوقه و هم آرمان‌های آسانژ، او در نهایت برای یافتن جایی برای زندگی و پناهگاهی برای آرامش تا چه اندازه تنها و آسیب پذیر است. این تنهایی و آسیب‌پذیری و ناامنی مداوم، به دلیل افشای اسناد محرمانه ایالات متحده آمریکا یا اتهامات بسیار دیگری که آسانژ با آن درگیر است رخ نداده، بلکه هیچ دولتی از آسانژ استقبال نمی‌کند چرا که یک افشاگر، دشمن مشترک همه دولت‌هاست و دروغ خاصیت اکثر حکومت‌هایی که به نوعی یا از طریق سرمایه یا از طریق زور در پی محدود کردن آزادی‌ها هستند.

در ماهیت کار اینترنت و گردش اطلاعات، نوعی تضاد با دیکتاتوری و سانسور نهفته است، اما سؤال مهمی که مستند «ریسک» مطرح می‌کند این است که چطور است که بسیاری از جوانان متخصص حوزه برنامه نویسی و تکنولوژی با وجود اعتقاد به آزادی اطلاعات، با نهادهایی همکاری می‌کنند که کارشان سرکوب آزادی‌ها، فیلترینگ و سانسور است. ارزش و معنای حقیقی ریسکی که فیلم درباره آن حرف می‌زند در همین نکته نهفته است، در این حقیقت که آدم-هایی مثل آسانژ حاضر نشده‌اند نبوغ خود را در اختیار نهادهای قدرت و ثروت قرار دهند و به همین دلیل فعالیت آنها با ماهیت کار در حوزه اینترنت همخوان است. یکی دیگر از شخصیت‌های مهم فیلم در کنار آسانژ جاکوب اپل‌بام است. مدیر «برنامه تور» که به طور مشخص در بهار عربی در راستای مبارزه با سانسور اینترنت و امکان ارتباط و کسب اطلاعات برای معترضین فعالیت می‌کرد. او تلاش داشته تا گروه‌های پشت‌پرده و دولت‌های فاسدی را که از راه سانسور و فیلترینگ آزادی‌ها را محدود می‌کنند افشا کند و معترضان را توانمند سازد. اپل‌بام با آسانژ همکاری می‌کند اما هر دوی آنها در نقاطی وارد بازی‌هایی می-شوند که خلوص و اصالت کار آنها را در اذهان برخی افراد دچار خدشه می‌کند هر چند که در نهایت آنها در سوی درست‌ ماجرا قرار دارند. به طور مشخص بسیاری از اطلاعاتی که ویکی لیکس افشا می‌کند در تحلیل نهایی کمکی به آزادی بیان و پاسخگو ساختن دولت‌ها و احزاب سیاسی هستند، اما در کنار این خود آسانژ گول حواس پرتی‌ها را هم می‌خورد و گاهی اساساً هدف اصلی‌اش در تصویری که از خود ارائه می‌کند، مخدوش و محو می‌گردد.

کیش شخصیت

در همان اولین پلان معرفی آسانژ پویتراس به این نکته اشاره می‌کند که آسانژ در عین شجاعت، دارای نوعی خودمحوری و خودپسندی است. در طول فیلم این نکته را به عنوان پاشنه آشیل پروژه و آرمان او متوجه می‌شویم. نابغه‌ای که گویی بیشتر از آرمان آزادی، سرمست از شهرت و توجه و اهمیت یافتن خود است. توقف‌های فیلم بر حساسیت‌های آسانژ روی ظاهرش در راستای نمایش همین مسئله خودمحوری است، اما بروز اصلی این مسئله در خصوص پرونده آزار و تجاوزی است که علیه او در سوئد راه افتاده است. آسانژ اینجا نشان می‌دهد که با وجود کاری که روی مسئله آزادی اطلاعات انجام می‌دهد، اما باور و تلاشش برای آزادی همه جانبه و از روی ذهنیتی روشن و متعهد به همه جوانب آزادی نیست. او هم در گفت‌وگو با وکیلش در این مورد و هم در گفت‌وگوهایی که با فیلمساز و دیگر افراد در رابطه با این مسئله دارد، هم ادبیاتی جنسیت زده به کار می‌گیرد و هم اینکه حاضر به پذیرش اشتباه و بردن این مسئله به حاشیه نیست. گویی اصرار دارد تا حتی از این رسوایی که مخل کار اصلی اوست و احتمالاً اهدافی سیاسی پشت سر و صدای آن هم ملحوظ است، ابزار دیگری برای اهمیت یافتن و شهرت خود دست و پا کند. در مورد دیگر وقتی لیدی گاگا خواننده پاپ سراغ او می‌رود تا به عنوان قهرمان خود با او مصاحبه کند و از شخصیت او بیشتر سر در بیاورد، با این مسئله جالب مواجهیم که آسانژ بیشتر از آرمان خود بر روی تفاوت شخصیتی‌اش تأکیدی جلوه‌فروشانه دارد و بیشتر پروژه‌اش را با شمردن اتهامات پر تعدادی که متوجهش است توضیح می‌دهد که خود نوعی خودمحوری  است. در حقیقت پویتراس در یک ساختار پیچیده و یک مستند متفاوت به طور ضمنی علاوه بر بحث آزادی و موضوع سیاسی جاری در کارهایش، نسبت فردیت و سیاست و تعادل آنها را به مسئله تبدیل می‌کند.

فیلم به مانند دیگر مستندهای لورا پویتراس یکی از بهترین مستندهای سال‌های اخیر سینمای جهان است، هم به سبب ساختاری که دارد، هم به جهت التهاب موضوع و رویکرد دقیق و جسوری که فیلمساز اتخاذ کرده است. او به معنای واقعی مستندسازی است که در زمانه ما به مسئله حقیقت به عنوان یکی از رسالت‌های مستندسازی متعهد است و از این نوع فیلمسازی ابزاری یا شاید بهتر است بگوییم سلاحی ساخته است برای جستجوی آزادی و برابری فراتر از ظواهری که در حول این الفاظ اصیل توسط قدرت‌های خودکامه پنهان و آشکار ساخته می‌شود.   

تماشای «ریسک» در نماوا