مجله نماوا، محمدرضا مقدسیان

مسئله فیلم «خورشید»، مسئله همیشگی سینمای مجید مجیدی است. کودکی و نهاد کودکانه جزء اصلی سینمای مجیدی بوده و هست. در سینمای مجیدی در شکلی ظاهری این کودکان هستند که سرنوشت‌شان در داستان محوریت دارد و اگر هم به شکلی مستقیم کودک یا نوجوانی شخصیت اصلی فیلم نباشد، سراغ گرفتن از کودکانگی به مثابه رجعت به فطرت و درونیات پاک و انسانی‌تر قابل ردگیری است. اما مهم‌ترین ویژگی «خورشید» تلاش برای فرزند زمانه بودنش است. پیوند میان مجیدی و نیما جاویدی به‌ عنوان فیلمنامه‌نویس مسئله مهمی است که باید آن را در نظر داشت. این نکته زمانی برجسته‌تر به نظر می‌رسد که نیما جاویدی و تجربه فیلم‌های «ملبورن» و «سرخپوست»ش را به عنوان عنصری تعیین‌کننده در فیلم مدنظر داشته باشیم. این پیوند اما ضلع سوم و چهارمی هم دارد. یکی حضور هومن بهمنش به عنوان مدیر فیلمبرداری فیلم «خورشید» و دیگری حضور جواد عزتی به عنوان یکی از مطرح‌ترین و همراهی برانگیزترین چهره‌های سینمای این روزهای ایران. نتیجه این‌که چهار عنصر مهم یعنی حضور مجیدی به عنوان محور اثر و همراهی نیما جاویدی، هومن بهمنش و جواد عزتی بخش عمده سرنوشت کار را رقم زده است. اما تاثیر هر یک از این اسامی به چه شکل است؟

مجیدی فیلمساز باهوشی است و به درستی فهم کرده است که می‌بایست به سمت سینمای داستان‌گو با فیلمنامه‌ای با استخوان‌بندی منسجم‌تر حرکت کند. آیا این به معنای بی‌توجهی پیشین مجیدی به قصه‌گویی در سینما است؟ خیر. نکته اصلی وجود جنسی از داستان‌گویی پر و پیمان‌تر در فضایی از داستانک‌های در هم پیچیده‌تر بر بستر یک شاه پی‌رنگ انسجام‌بخش است. البته که این مهم در فیلم‌هایی مثل «بید مجنون»، «آواز گنجشک‌ها»، «پدر»، «بچه‌های آسمان» و… هم قابل ردگیری است اما نکته برجسته کننده این بحث استفاده از نسل تازه و جوان فیلمنامه‌نویسان موفق ایرانی است. زمانی درک بهتری از این اشاره به دست می‌آید که در نظر داشته باشیم کم نیستند بزرگانی در سینمای ایران که بعد از دوره‌ای موفقیت دچار جمود در فکر و تصمیم‌گیری شده‌اند و امکان درک دقیق شرایط روز و فهم و همکاری با جوان‌ترها را ندارند. نتیجه این‌که دچار افول شده‌اند و به نحوی شاید فیلم نساختن‌شان بهتر از فیلم ساختن‌شان است. مجیدی اما نشان داده که توان تعامل با سینماگران جوان که ایده‌هایی تر و تازه‌تر دارند را در خود داشته یا ایجاد کرده چرا که می‌خواهد هم‌چنان فیلمساز بماند و در خاطرات گذشته‌اش زیست نکند.

همین مسئله در مورد همکاری مجیدی با هومن بهمنش هم صادق است. کسانی که سینما را به شکلی جدی‌تر دنبال می‌کنند به خوبی می‌دانند که بهمنش یکی از فیلمبرداران جوان اما باسابقه سینمای ایران است و آثاری مثل «متری شیش و نیم»، «سرخپوست»، «اژدها وارد می‌شود»، «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو»، «دربند» و … را در کارنامه دارد.
بهمنش جزو نسل جدید و تحصیل‌کرده فیلمبرداران ایرانی است و اصولا شکل و شمایل کار کردنش از جنس تعامل و مشارکت در کلیت کار است. بر همین اساس معمولا نه تنها در مورد فیلمبرداری محض بلکه در مورد نورپردازی و طراحی صحنه و حتی دکوپاز هم دستی بر تعامل با کارگردان دارد. پس همکاری او و مجیدی هم جنسی از تلاش برای به روز بودن و از قافله سینمای حال ایران عقب نماندن دارد و خب نتیجه هم در فیلم «خورشید» به خوبی قابل ردگیری است. کافی است شکل و شمایل بصری مدرسه و زیرزمین آن و مهمتر از آن نماهای درون کانال زیرزمینی و آب گرفتگی و الخ را در ذهن مرور کنیم.

وجه دیگر ماجرا حضور جواد عزتی در «خورشید» است. مجیدی تجربه استفاده از چهره‌های مطرح سینمایی در آثارش را داشته است اما این تجربه معمولا در اولویت دوم بوده و غالبا بازیگران کمتر شناخته شده و یا حتی کودکان و نوجوانان بی‌تجربه چهره‌های اصلی فیلم‌های مجیدی بوده‌اند. شاید پررنگ‌ترین تجربه مجیدی با چهره‌ها -جدای از فیلم محمد رسول الله(ص)- مربوط به همکاری‌اش با پرویز پرستویی در فیلم «بید مجنون» باشد. این‌بار اما مجیدی جانب مخاطب و اکران جدی‌تر فیلم در حدی فراتر از نگاه جشنواره‌ای و اکران محدود را مدنظر قرار داده است. حضور جواد عزتی به عنوان یکی از انعطاف‌پذیرترین بازیگران روز سینمای ایران در فیلم «خورشید» به یکی دیگر از برگ‌های برنده‌ این فیلم بدل شده است. عزتی که در سال‌های اخیر هرچه بیشتر موفقیت در بازیگری کسب کرده کمتر مورد توجه جشنواره‌ها و داوران قرار گرفته است، این روزها از اقبال خوبی نزد مخاطبان برخوردار است. اما اقبال مخاطب به عزتی تمام ماجرا نیست و کیفیت اجرا و توان تطبیق‌پذیری او با نقش‌ها و موقعیت‌های متنوع به داشته‌های فیلم «خورشید» افزوده است.

 اما همان‌طور که در سطور ابتدایی به آن اشاره شد، کودک و کودکانگی محور اصلی غالب آثار مجیدی بوده  که در «خورشید» هم امتداد پیدا کرده است. مجموعه بازیگران نوجوان فیلم «خورشید» چنان درست و دقیق انتخاب و هدایت شده‌اند که چاره‌ای جز همدلی و همراهی با آنها برای مخاطب نمی‌ماند. البته که بخش عمده این نتیجه همگن، حاصل درست چیده شدن مجموع مولفه‌های فیلمسازی (که در بالا قید شد) است با تاکید بیشتر بر فیلمنامه منسجم و چگال فیلم «خورشید» و شخصیت‌پردازی دقیق در آن.
از نظر مضمون و درون‌مایه هم باید تاکید کرد رگه کودک و کودکانگی در فیلم به عنصر گره‌گشا تبدیل شده است. منحنی تغییر شخصیت‌ها در فیلمنامه چه در مورد شخصیت‌های نوجوان و چه در مورد بزرگسالانی مثل جواد عزتی در نقش ناظم مدرسه به سمت کنار زدن غبار از روی وجه انسانی و کودکانه و خالص شخصیت‌ها حرکت می‌کند. همین ویژگی هم هست که در نهایت در نقطه‌ای که هیچ امید عقلانی و منطقی (به عنوان مولفه بزرگسال) در کار نیست وجه کودکانه و فطری ماجرا راهگشا می‌شود و بر کلیت داستان فیلم به شکلی نمادین می‌تابد. همین وجه کودکانه و اصیل است که جواد عزتی را در فیلم وا می‌دارد دنیای بچه‌های بزهکار را بهتر بشناسد و مثلا تلاش کند شیوه با سر به بینی طرف مقابل کوبیدن را از کودک بزهکار فیلم فرا بگیرد یا در همین جهت است که تلاش‌های انتخاباتی مدیر مدرسه را در تضاد با هدف اصلی راه‌اندازی مدرسه برای کودکان کار و بزهکار می‌بیند و با همین روحیه است که عقل را کنار می‌گذارد و با دل سراغ شخصیتی می‌رود که موهای دختر افغان فیلم را تراشیده و با سر به دماغ او می‌کوبد. از دیگر سو همین روحیه پاک کودکانه است که موتور محرک علی (روح الله زمانی) می‌شود تا تن به هرکاری بدهد تا مادر و مادرانگی را صیانت کند. مهمترین وجه کودکانگی و روح انسانی اما در بزنگاه نهایی بروز می‌کند جایی که علی در تونلی که خودش حفر کرده گرفتار است اما در نهایت وجه کودکانه و انسانی شخصیتش به مدد او می‌آید و از جهان به ظاهر بی‌رحم اطراف انرژی نجات‌بخشی دریافت می‌کند.

در پایان باید گفت فیلم «خورشید» یکی از مخاطب دوست‌ترین فیلم‌های مجیدی است که تلاش کرده بیش از آن‌که جشنواره‌پسند باشد، از نیازهای مخاطب و مولفه‌های جذابیت‌زا در سینما غفلت نکند. نتیجه این‌که «خورشید» به یکی از فیلم‌های خوب مجیدی تبدیل شده هرچند که بهترین فیلم او نیست.