مجله نماوا، نیما بهدادی مهر

پرویز پرستویی پس از دو نقش‌آفرینی مهم در سینمای کمدی و به یادگار گذاشتن شخصیت‌های جواد کولی و صادق مشکینی، چرخشی معنادار را به سمت سینمای جدی و خشن از جنس «آژانس شیشه‌ای» داشت و با حاج کاظم سیمرغ فجر را شکار کرد تا بر توانایی‌های بالای خود در ایفای نقش‌های متنوع صحه بگذارد. اما پرستویی برای آنکه نشان دهد در قالب نقش‌های جدی کلیشه نخواهد شد بلافاصله ایفای نقشی غریب را در فیلم مرد عوضی برعهده گرفت؛ نقش کارخانه‌داری مرفه و بی‌دغدغه که فقط به سهام و پول و جایگاه اجتماعی می اندیشید و برای ارزش های اخلاقی و انسانی تره هم خرد نمی‌کرد.

اگر این توضیحات را در کنار شیوه صحبت کردن نازک و ملوسانه، گریم چهره و نوع پوشش خاصش قرار دهیم بلافاصله از این چرخش حیرت‌انگیز پرستویی در شیوه بازی و ایفای نقش به وجد می‌آییم. چرا که کاراکتر داریوش جم به مثابه خط وسط در کارنامه بازیگری او عمل می‌کند.

داریوش جم مایه‌هایی توأمان از جدیت و طنازی را درون خود دارد و البته بیش از این دو فاکتور، یک ملوسی و عشوه شبه زنانه تجربه ناشده در کلیت کارنامه بازیگری پرستویی در این نقش قابل مشاهده است. البته بازی پرستویی دو وجه دارد؛ یک‌سو ملوسی و رفتارهای شبه زنانه در داریوش جم قرار دارد و سوی دیگر وقار و جدیت الصاق شده به کاراکتر پس از سکته مغزی و جریان پیوند مغز خسرو پذیرش به بدن داریوش جم قابل توجه است.

همین دوپارگی شمایلی کاراکتر یعنی کارخانه‌دار مرفه(داریوش جم) و مخترع پودر جادویی(خسرو پذیرش) سبب شده تا توانایی بالای پرستویی در کنترل حسی روی رفتارهای کاراکتر دوگانه جم – پذیرش به بهترین نحو نمایان شود. پرستویی در ۲۰ دقیقه ابتدایی فیلم مرد عوضی تصویر آشنایی از برخی مدیران تازه به دوران رسیده را در کاراکتر داریوش جم مرفه، بی دغدغه و ملوس بازنمایی می‌کند و در ادامه فیلم و در یک بازی دووجهی هم جم است و هم پذیرش. البته او به‌خوبی درک کرده که مغز پذیرش در بدن جم است و به همین علت تلاش می‌کند تا رفتارها، گفتارها و نوع پوششی که دارد بیش از آن که یادآور جم مرفه باشد دربرگیرنده رویاهای بزرگ خسرو پذیرش مخترع ناکام پودر جادویی باشد. مصداق بارز این تمایل به پوست‌اندازی و تغییر شمایل را می‌توان در همان دیالوگ جم رصد کرد که پس از کشف مواد مخدر در خانه‌اش و رو به بازپرس می‌گوید: «اگر اجازه دهید من دیگه جم نباشم. آخه من نمی دونم این جم لعنتی چیکار می‌کرده.» این دیالوگ در حالی ادا می‌شود که بازی پرستویی در بیشتر دقایق فیلم روی خصوصیات پذیرش تنظیم شده و درعین‌حال بازیگر نقش متوجه این نکته بوده که قبول کردن مغز پذیرش یعنی گشوده شدن دریچه‌ای جدید به روی جم و اندیشیدن و دید زدن جهان با عینک تفکر پذیرش. جم در طول فیلم برای رؤیای پذیرش در تولید پودر جادویی جنگید و خودش هم به یک انسان رویایی بدل شد. انسانی با قلب جم و مغز پذیرش.

فیلم مرد عوضی

از منظری دیگر نقش داریوش جم تاویل‌پذیری سیاسی بالایی هم دارد و شاید بتوان آن را یک نمونه مثالی و هوشمندانه در ارجاع دادن به گفتمان دوقطبی شکل گرفته در کشور پس از انتخابات سال ۱۳۷۶دانست. بدین معنی که کنش‌های جم را به ویژه در سکانس‌های پس از پیوند مغز و استفاده از هوش پذیرش در تولید یک پودر جادویی و اشتهار جهانی پس از آن را به نوعی می توان واکنشی سینمایی به تحولات دوم خرداد دانست.

به واقع جم در ابتدای فیلم و پیش از سکته مغزی یک کارخانه‌دار مرفه بی‌دغدغه است که تنها منادی سبکی از زندگی تجملاتی رایج در میان برخی نوکیسه‌ها و تازه به دوران رسیده‌های حل شده در مناسبات قدرت است و تغییر شمایلی او چه در بینش، چه در گویش و چه در پوشش پس از پیوند مغز، ارجاعی کمدی به دوران تازه‌ای در سپهر فرهنگی و سیاسی کشور بود؛ دورانی که می‌توان از آن تعبیر به سنت‌گرایی مدرن کرد. از سوی دیگر این دوران نوظهور، زمینه‌ای برای پیوند ارزش‌های سنتی با گفتمان‌های غالب مدرن بود و برای بیان این منظور چه کاراکتری بهتر از داریوش جم و چه فیلمی بهتر از مرد عوضی می‌توان مثال زد؟

تماشای فیلم مرد عوضی در نماوا