مجله نماوا؛ سحر عصرآزاد

سریال انگلیسی «خانه پوشالی» با محوریت بازی‌های پشت پرده عرصه سیاست کشور انگلستان در سال ۱۹۹۰ میلادی ساخته شد و محبوبیت گسترده‌ای پیدا کرد. این محبوبیت در ایران نیز با پخش تلویزیونی نسخه دوبله‌ی خاطره‌انگیز آن، در ابتدای دهه هفتاد شمسی تداوم پیدا کرد.

این مینی سریال اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته مایکل دابز است که خودش عضو حزب محافظه کار انگلستان و از مشاوران مارگارت تاچر بوده است. به همین واسطه هم راوی و قهرمان داستان یک مقام ارشد حزب محافظه‌کار به نام فرانسیس ارکهارت (یان ریچاردسن) است؛ مردی جاه‌طلب و حریص با قدرت تحلیل و برنامه‌ریزی حساب‌شده که وقتی به اهداف مورد نظرش نمی‌رسد، شروع به دسیسه‌چینی برای دستیابی به مقام و موقعیت سیاسی مورد نظرش می‌کند.

طبعاً جذابیت بالقوه رمان و موفقیت سریالی که براساس آن و منطبق بر بستر سیاسی انگلستان ساخته شد، نقش بسزایی در رویکرد اقتباسی سریال‌سازان آمریکایی داشته که ۲۳ سال بعد نسخه آمریکایی «خانه پوشالی» را بر اساس روابط و مناسبات سیاسی پشت پرده این کشور با بازی کوین اسپیسی در نقش فرانسیس آندروود به تهیه‌کنندگی دیوید فینچر در ۶ فصل ساختند و با اقبال گسترده‌ای در جهان مواجه شدند.

این اقبال را باید بیش از هر چیز برآمده از زبان صریح رمان و افشاگری‌های پشت پرده عرصه سیاست دانست که مخاطب عام اشرافی نسبت به آن ندارد و به این واسطه وارد اتمسفر و روابط و مناسباتی تازه، مرموز و ناآشنا می‌شود که روند درام را برایش غیرقابل پیش‌بینی و غافلگیرانه می‌کند.

البته این درام برای شخصیت‌های سیاسی و افراد مرتبط و آشنا به عرصه سیاست نیز به مثابه خوانشی جدید و پرجزئیات از روابط و مناسباتی است که هرچند با کلیت آن قرابت دارند، واجد آشنازدایی به واسطه درام‌پردازی شده است.

در سریال «خانه پوشالی» فرانسیس ارکهارت راوی بی‌واسطه درامی است که قرار است پشت پرده مبارزات حزبی، انتخاب نخست وزیر، نقش رسانه‌ها در پیشبرد اهداف سیاسی و … را در کشور انگلستان برای مخاطب به تصویر بکشد.

راوی که با تمهید هوشمندانه حرف زدن با دوربین یا همان مخاطب، به شکلی از پیش تعیین شده اعتماد و اطمینان مخاطب را به صداقت حرف‌ها و ادعاهایش جلب می‌کند. شکل‌گیری این رابطه حسی با مخاطب نقش مهمی در همراهی با نقاط اوج و تعیین کننده و به‌خصوص غافلگیری‌های مهم سریال دارد.

این تمهید نوعی وامداری به ادبیات و حرکت بر عادت مخاطبی است که به واسطه خواندن کتاب، اطلاعات و آنچه راوی- نویسنده به او ارائه می‌دهد را باور و به گفته بهتر به آن اعتماد دارد. به این ترتیب بخش مهمی از باورپذیری کاراکتر محوری با تکیه بر این پیشینه ذهنی، شکل گرفته و برای پذیرش این روند همراهی تا جایی که قرار است افشاگری درباره فرانسیس صورت بگیرد، کفایت می‌کند.

به‌خصوص که کاراکتر فرانسیس با خطاب قرار دادن مخاطب به نوعی او را هم وارد بازی‌های چالش‌برانگیز ذهنی خود برای چینش نقشه‌های پیچیده کرده و در انتها آنچه حاصل می‌شود، نوعی حس شراکت در عواقب آن را؛ چه خیر و چه شر به مخاطب تزریق می‌کند.

این همان سویه برانگیزاننده‌ای است که مخاطب را بیش از پیش درگیر درام محوری می‌کند و به نظر می‌آید کارکرد آن در جلب همراهی و همدلی آنقدر گسترده بوده که در اقتباس نسخه آمریکایی از این رمان و سریال هم از این تمهید دراماتیک استفاده شده است. در واقع همین برقراری ارتباط کلامی خطاب به دوربین- مخاطب است که کاراکتر ارکهارت (نسخه انگلیسی) و آندروود (نسخه آمریکایی) را از سیاهی مطلق نجات داده و برای مخاطب تلطیف می‌کند.

فیلم خانه پوشالی

یکی از نقاط حساس و طلایی سریال رابطه کاری- عاطفی است که بین فرانسیس ارکهارت و دختر خبرنگار؛ متی استورین (سوزانا هارکر) شکل می‌گیرد و او برای انتقام گرفتن از دشمنان و رقبایش از این دختر و بازی‌های رسانه‌ای و خبری استفاده می‌کند تا جایی که کنجکاوی و هوش متی برایش خطرساز می‌شود.

در واقع کاراکتر خبرنگار به مثابه یک شهروند- مخاطب عادی است که از ابتدا به واسطه همان اعتمادسازی اولیه فرانسیس و نیازی که به کسب اخبار داغ دارد، با او همراهی می‌کند. اما به تدریج وقتی در صداقتش شک کرده و کدهایی از مغایرت واقعیت با گفته‌های این راوی خوش ظاهر و دخیل بودن او در قتل و … پیدا می‌کند، افشاگری سویه واقعی فرانسیس برای متی و مخاطب با کمی تقدم و تأخر اتفاق می‌افتد.

طراحی چنین شخصیتی (خبرنگار) که می‌تواند مابه ازای مخاطب در جهان درام باشد و همچنین روند داستانی که مخاطب را به شکلی هوشمندانه در کنش و واکنش‌ها و بده‌بستان‌های دراماتیک دخیل و شریک می‌کند، نقش مهمی در ارتباط تنگاتنگ با کلیت سریال و نقاط اوج و فرود آن دارد تا در بزنگاه‌های لازم همان حس و عکس‌العمل قابل انتظار در مخاطب شکل بگیرد.

سریال با جمله‌ای قصار از فرانسیس ارکهارت خطاب به عکس مارگارت تاچر که روی میز کارش قرار دارد، آغاز می‌شود (هیچی تا ابد دوام نداره) و بعد خطاب به دوربین- مخاطب می‌گوید (حتی طولانی‌ترین و باشکوه‌ترین سلطنت هم باید روزی به پایان برسه)!

جمله‌ای که در همه لحظات سریال و در کش و قوس بازی‌های کثیف سیاسی کاراکترها که در رأس آنها خود فرانسیس قرار می‌گیرد، به عنوان یک زیرمتن جاری‌ست. علاوه بر آن زمینه‌ای ایجاد می‌کند تا مخاطب فراتر از جهان سریال و قصه و درام، نقبی به جهان واقعی و آنچه در زیر پوست همه حکومت‌ها و بازی‌های سیاسی در طول اعصار جریان داشته، بزند.

مشابه این مونولوگ و دیالوگ‌های نمونه‌وار در طول سریال بسیار است که مدیون فیلمنامه هوشمندانه اندرو دیویس و رمان مایکل دابز است. از مشهورترین آنها که تبدیل به دیالوگ نمونه‌وار فرانسیس آندروود در نسخه آمریکایی سریال «خانه پوشالی» شد، می‌توان به این جمله تکرارشونده فرانسیس ارکهارت اشاره کرد (شما می‌تونید اینجوری فکر کنید، اما من نمی‌تونم نظری بدم)!

سریال «خانه پوشالی» در چهار قسمت برای شبکه بی بی سی ساخته شده و در سال‌های ۱۹۹۳ و ۱۹۹۵  در دو فصل دیگر با نام‌های متفاوت ادامه پیدا کرد.

تماشای سریال خانه پوشالی در نماوا