مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

تام فورد چیزی دارد که باید بگوید. چیزی که می‌خواهد ابتدا بگوید تا بتواند با خیال راحت به گفت‌وگو ادامه دهد. او اذعان می‌کند: «من امتیازهای خیلی زیادی دارم. من این امتیاز را دارم که خودم بودجه فیلم‌هایم را تأمین کنم و من این امتیاز را دارم که بیشتر افراد این صنعت را می‌شناسم. این را گفتم تا توضیح بدهم از این استقلال آگاه هستم.»

«حیوانات شبگرد» (Nocturnal Animals) که اولین بار در دنیا سپتامبر ۲۰۱۶ در بخش مسابقه بین‌الملل هفتاد و سومین جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد و جایزه بزرگ هیئت داوران را برد، دومین فیلم بلند داستانی فورد، هفت سال پس از «یک مرد مجرد» (۲۰۰۹) بود.

فیلم او در شرایط کاملاً معمولی گرد هم نیامد، اما مسیر فیلمسازی خود فورد نیز چنین وضعیتی ندارد. وقتی او اولین فیلم خود، فیلم چشمگیر «یک مرد مجرد» را نوشت و تهیه و کارگردانی کرد، از قبل به‌عنوان یکی از جسورترین استعدادهای دنیای مد شناخته می‌شد. او برند گوچی را احیا کرد و نجات داد تا این که در سال ۲۰۰۴ از آن شرکت خارج شد و برند لباس و عطر خود را راه‌اندازی کرد. وقتی هیچ‌کس روی بازآفرینی فورد به‌عنوان یک کارگردان سینما سرمایه‌گذاری نمی‌کرد، او از ثروت خود در صنعت مد برای سرمایه‌گذاری «یک مرد مجرد» استفاده کرد؛ و کار او نتیجه داد؛ فیلم اولش تقریباً ۲۵ میلیون دلار در دنیا فروخت، درحالی‌که هزینه تولید آن هفت میلیون دلار بود. فیلم همچنین در سطح بین‌المللی تحسین‌ شد و کالین فرث، بازیگر نقش اول آن نامزد اسکار شد.

جیک جیلنهال و مایکل شنون در حیوانات شبگرد
جیک جیلنهال و مایکل شنون در «حیوانات شبگرد»

بنابراین درمورد «حیوانات شبگرد»، اقتباس لایه‌‌لایه او از رمان «تونی و سوزان» نوشته آستین رایت که در ۱۹۹۳ منتشر شد، مسیر فورد روشن بود. او که متولد ۱۹۶۱ در آستین، تگزاس است، می‌گوید: «می‌خواستم ازنظر مالی و تأمین هزینه تولید فیلم، متکی به خودم باشم. ترس خاصی از سیستم استودیویی دارم. با صداهای زیاد در ذهنم راحت نیستم. مطمئناً با چیزهایی مانند توضیحات راحت نیستم – حتی نمی‌توانم این کلمه را تحمل کنم. از روی خودخواهی نیست. در این مرحله از زندگی‌ام، می‌دانم برای این که کارها درست انجام شوند به چه چیزهایی نیاز دارم و من به مقدار مشخصی آزادی عمل احتیاج دارم.»

بااین‌حال، فورد با استفاده از شرکت فیلم‌نیشن به‌عنوان واسطه، حقوق پخش بین‌المللی فیلم خود را فروخت. او در جشنواره کن سال ۲۰۱۵ یک سالن رقص در «یکی از آن هتل‌ها، نمی‌دانم کدام» کرایه کرد و پروژه را به حدود ۲۵۰ پخش‌کننده بالقوه ارائه کرد. او روی یک سکو ایستاد و طرح کلی داستان را روایت کرد، درحالی‌که با پروژکتور حدود ۲۵ طراحی کلیدی برای نشان دادن شخصیت‌ها و لحظات فیلم به نمایش گذاشت. فورد می‌گوید: «کل ماجرا حدود سه دقیقه طول کشید. همه آن‌ها فیلمنامه را خوانده بودند، اما حداقل از این طریق حسی از دنیای بصری فیلم پیدا کردند.»

کار فورد خیلی بهتر از چیزی که انتظار داشت جواب داد. او تازه فروش حق توزیع فیلم خود در مناطق مختلف را آغاز کرده بود که شرکت‌های فوکس فیچرز و یونیورسال پیکچرز به او نزدیک شدند. او با ‌خنده می‌گوید: «آن‌ها گفتند که می‌خواهند حق توزیع فیلم در دنیا را بخرند و من گفتم، نه. مذاکرات ادامه پیدا کرد و درنهایت ما درمورد چیزی به توافق رسیدیم.» آن «چیزی» بزرگ‌ترین معامله‌ای بود که طی سال‌ها در کن انجام شد: ۲۰ میلیون دلار برای حق توزیع فیلم در بیشتر نقاط جهان که بخش زیادی از بودجه ۲۷ میلیون دلاری «حیوانات شبگرد» را پوشش می‌داد (البته فورد بقیه آن را خودش تأمین کرد).

هرچند او با این معامله با استقلال خود قمار ‌کرد، اما کارش نتیجه داد. او درباره اولین فیلم خود که توسط شرکت واینستین در آمریکای شمالی اکران شد، می‌گوید: «من از شیوه آغاز اکران یا تبلیغات “یک مرد مجرد” راضی نبودم، اما کار با فوکس و یونیورسال دقیقاً برعکس بود؛ ایمان من را به امکان کار با یک استودیو دیگر بازگرداند.»

ایمی آدامز در «حیوانات شبگرد»
ایمی آدامز در «حیوانات شبگرد»

هوش تجاری و درک فورد از صنعت چیزی از این واقعیت کم نمی‌کند که فیلمسازی برای او یک کار شدیداً شخصی است. او به پروژه‌ای متعهد نمی‌شود، مگر عمیقاً با آن ارتباط برقرار کند و او همیشه به‌تنهایی می‌نویسد (ذکر نام او به‌عنوان یکی از دو فیلمنامه‌نویس در تیتراژ فیلم «یک مرد مجرد» ناشی از بازنویسی فیلمنامه دیوید اسکرس است). او می‌گوید: «من شغل دیگری دارم که از جهاتی بسیار راضی‌کننده است، بنابراین فیلم می‌سازم به این دلیل که آن‌ها یک بیان شخصی هستند و “حیوانات شبگرد” یک داستان شخصی بود. مطمئن نیستم هرگز حاضر باشم با کسی همکاری کنم.»

فورد در ۲۰۱۲ روی یک فیلمنامه غیراقتباسی کار می‌کرد (چیزی «ازنظر سیاسی فوق‌العاده نادرست» به قول خودش) که یک دوست روزنامه‌نگار بریتانیایی رمان «تونی و سوزان» را به او پیشنهاد کرد. داستان سوزان مورو (که درفیلم ایمی آدامز نقش او را بازی می‌کند)، زنی چهل و چند ساله و صاحب یک گالری هنری در لس آنجلس که با همسرش هاتن مورو (آرمی همر) زندگی خوبی دارد، هرچند خودش ناراضی است. در یک تعطیلی آخر هفته، وقتی هاتن راهی سفر کاری می‌شود، سوزان در صندوق پست خود با بسته‌ای مواجه می‌شود؛ دست‌نوشته رمانی است به نام «حیوانات شبگرد» نوشته ادوارد شفیلد (جیک جیلنهال)، رمان‌نویس و همسر سابق سوزان که سال‌هاست با او تماس ندارد.

یادداشتی که ادوارد روی دست‌نوشته گذاشته است، سوزان را تشویق می‌کند رمان را بخواند و بعد هنگام سفرش به شهر با او تماس بگیرد. سوزان یک شب وقتی تنهاست، شروع به خواندن رمان می‌کند. داستان به او تقدیم شده است، اما محتوای آن خشن و ویرانگر است. درحالی‌که سوزان رمان را می‌خواند، عمیقاً تحت تأثیر قلم ادوارد قرار می‌گیرد و ناخودآگاه به یاد رابطه عاشقانه خودش با او می‌افتد و…

این داستان کاملاً فورد را جذب کرد، نه‌فقط به این دلیل که او از پتانسیل سینمایی ساختار روایی تودرتوی آن هیجان‌زده بود، بلکه به این دلیل که آن را به زندگی خودش مرتبط می‌دید.

جیک جیلنهال «حیوانات شبگرد»
جیک جیلنهال در «حیوانات شبگرد»

او می‌گوید: «آنچه خیلی به دلم نشست این بود که داستان واقعاً درمورد پیدا کردن آدم‌هایی در زندگی شما است که معنی دارند؛ و فرهنگ ما خیلی دورریختنی شده است. همه‌چیز یک‌بارمصرف است. آدم‌ها یک‌بارمصرف هستند. فکر می‌کنم مردم در روابط شخصی کمی تنبل شده‌اند؛ بنابراین این یک داستان هشداردهنده که وقتی مردم را دور می‌اندازید چه اتفاقی می‌افتد.»

فورد دو سال را صرف مذاکره با املاک رایت برای خرید حقوق رمان کرد (رمان‌نویس در ۲۰۰۳ در ۸۰ سالگی درگذشت)، بعد «یک سال یا بیشتر اجازه دادم داستان در ذهنم بنشیند تا متوجه شوم قرار است چه کار کنم تا ساختار آن تغییر کند و در قالب سینمایی جواب دهد.» کامل کردن فیلمنامه تنها سه ماه و نیم طول کشید. او می‌گوید: «از آن به بعد، کارها خیلی سرعت گرفت.»

آن «امتیازهای خیلی زیاد» که فورد از آن‌ها آگاه است بلافاصله وارد کار شدند و ایمی آدامز خیلی زود موافقت کرد نقش سوزان را بازی کند. او توضیح می‌دهد: «من به بازیگری نیاز داشتم که بتوان با او همدلی کرد. متنفر بودن از شخصیت سوزان خیلی آسان است و من گاهی اوقات در چشمان ایمی یک مهربانی و غم می‌بینم که او را تبدیل به فردی می‌کند که خیلی سخت می‌توان دوستش نداشت.»

جیک جیلنهال نقش دوگانه ادوارد، همسر اول و شخصیت اصلی رمان ادوارد را بر عهده گرفت؛ مانند آدامز، او نیز فوراً جذب فیلمنامه فورد شد، اگرچه فورد اشاره می‌کند: «او را از ۱۵ سال قبل می‌شناختم، از زمانی که خیلی کوچک بود – جوان، شاداب، جذاب و بعد تحت تأثیر بازی او در فیلم “شبگرد” قرار گرفتم. او توانایی بازی در نقش این مرد جوان و آرمان‌گرا را داشت و بعد مردی که به معنی واقعی کلمه همه‌چیز از او گرفته شده بود.» مایکل شنون، آرون تیلور جانسون و آیلا فیشر گروه بازیگران قدرتمند فیلم فورد را کامل می‌کنند.

جیک جیلنهال و تام فورد در پشت صحنه «حیوانات شبگرد»
جیک جیلنهال و تام فورد در پشت صحنه «حیوانات شبگرد»

شبی پر از وحشت

«حیوانات شبگرد» در ۳۲ روز کلاً در کالیفرنیا فیلمبرداری شد و سکانس ترسناک تعقیب و گریز و آدم‌ربایی در شب، چالش‌برانگیزترین جنبه فیلم بود. این سکانسِ مهیج، فورد را از «یک مرد مجرد» هم فراتر ‌برد و او را ملزم کرد تک‌تک عناصر را از پیش طراحی کند. او می‌گوید: «به لحاظ آماده‌سازی بیشترین وقت را گرفت و ازنظر فنی سخت‌ترین سکانس بود.»

مطمئناً آن سکانس فورد را به سینمای اکشن علاقه‌مند نکرد. «آن روایت تمام اکشنی را داشت که من می‌خواهم در یک فیلم انجام دهم. من خیلی بیشتر به جنبه‌های روان‌شناختی شخصیت‌ها علاقه دارم.»

اگرچه همکاران فورد از او به خاطر توجه به نظرات آن‌ها تمجید می‌کنند (به‌عنوان مثال، شیمس مک‌گاروی، فیلمبردار می‌گوید که فورد اجازه «دموکراسی واقعی ایده‌ها» را می‌دهد)، او یک فیلمساز صفر تا صدی است که بر همه جنبه‌های تولید تا مرحله تبلیغات و بازاریابی کنترل دارد.

او می‌گوید: «اگر بتوانم، آنونس‌های فیلم را هم خودم تدوین می‌کنم. در حوزه مد هم همین روش را دارم چون تبلیغات به‌اندازه چیزی که می‌‌فروشید، مهم است. این طراحی نهایی است که مصرف‌کننده را تحت تأثیر قرار می‌دهد و او را درگیر می‌کند. درمورد فیلم هم همین‌طور است.»

پوستر فیلم حیوانات شبگرد

ازآنجایی‌که فورد تحت تأثیر کارهای تبلیغی برای «یک مرد مجرد» قرار نگرفت، درنهایت کمپین خود را برای آن فیلم راه انداخت. او برای «حیوانات شبگرد» همه طرح‌ها را امضا کرد – اگرچه اعتبار لازم را به «تیم باورنکردنی در فوکس در ایالات متحده» می‌دهد.

تصور این که فورد هرگز خود را در خدمت یک ماشین بزرگ‌تر قرار دهد دشوار است – مثلاً مانند سام مندس که دو فیلم جیمز باند را کارگردانی کرد. او می‌گوید: «خب، هرگز نگو هرگز، اما من واقعاً تردید دارم، چون دلیل این که فیلم می‌سازم این نیست. به همین دلیل است که من لباس، رژ لب، عطر، عینک درست می‌کنم… من همین حالا هم ماشین تجاری بزرگ خود را دارم. سینما برای من یک چیز شخصی است.» و اصلاً او چرا باید چنین کاری کند؟ همان‌طور که او خودآگاه احساس می‌کند، استقلال چیزی است که به‌راحتی می‌تواند داشته باشد و خیلی هم ‌خوب به او می‌آید.

منبع: اسکرین دیلی (دن جولین)

تماشای فیلم «حیوانات شبگرد»‌ در نماوا