خطر لو رفتن داستان
کمتر فیلم‌سازی را می‌توان یافت که به‌اندازه سهیل بیرقی جسارت داشته باشد تا با اثری چون «من» وارد سینما شود. فیلمی که اساساً قصه‌گو نیست و با فضایی انتزاعی، کشمکش درونی یک زن و مبارزه او با جامعه‌اش را به تصویر درمی‌آورد. بیرقی، با «عرق سرد» مسیرش را در سینمای ایران ادامه داد تا نشان دهد، می‌تواند یک جهان داستانی زنانه بیافریند و دغدغه‌ها و مشکلات زنان را در دل قصه‌ای پر افت‌وخیز و جذاب به نمایش درآورد.

همچنین بخوانید:
نقد فیلم عامه پسند – قلیان و کاپوچینو

بیرقی در اولین فیلمش از لیلا حاتمی استفاده می‌کند و در دومین فیلم به سراغ باران کوثری می‌رود. قهرمان‌های او، نماینده دو نسل از زنان می‌شوند و تصویری متفاوت از هر نسل ارائه می‌دهند. بیرقی برای سومین فیلمش عامه پسند به سراغ فاطمه معتمدآریا می‌رود و با کاراکتر فهیمه، دنیای زنی در روزهای میان‌سالی‌اش را به تصویر درمی‌آورد.

در جستجوی هویت

عامه پسند قصه فهیمه میربد است بعد از طلاق. فهیمه بعد از بیست‌وهشت سال زندگی مشترک با مردی که به نظر نمی‌رسد چندان خوش‌خلق بوده باشد، با زنی دیگر جایگزین می‌شود. اما او به‌جای آه و ناله و گریه و زاری، به‌جای انتخاب راه راحت‌تر، که ماندن و خود را به بی‌خبری زدن است، تصمیم می‌گیرد مسیر تازه‌ای برای خودش تعریف کند.
بیرقی، با نشانه‌هایی که در فیلم‌نامه‌اش گذاشته است و با پلان‌های فکر شده اما موجزش، جدال فهیمه برای یافتن خود و هویتش را در دنیایی که او را به‌عنوان زنی میان‌سال از معادلات کنار گذاشته است، نشان می‌دهد.

عامه پسند

فهیمه با مانتوی صورتی، موهای رنگ‌شده، در اولین پلان مشغول بوتاکس کردن صورتش است. او بالباس‌هایی که آن‌ها هم با دقت انتخاب‌شده‌اند، با منش و رفتاری که شبیه زنی در آستانه شصت‌سالگی نیست، سعی می‌کند جایی در میان زندگی در جریان برای خودش دست‌وپا کند. بازگشت فهیمه به زادگاهش، اصرارش به کارمند بانک در اینکه خودش آدم مستقلی از پدر یا همسرش است و اینکه چند بار در طول فیلم تلفظ اشتباه نام خانوادگی‌اش توسط دیگران را اصلاح می‌کند، همه زنی را به مخاطب نشان می‌دهد که در جستجوی خود است. حتی در سکانسی که کنار میلاد (هوتن شکیبا) مشغول جشن گرفتن موفقیتشان هستند خود را به‌عنوان همسر، مادر و خانه‌دار معرفی می‌کند. انگار که هویت شخصی او، پشت این تعاریف و وظایف گم‌شده است و فهیمه چیزی جز مادر، همسر و یک‌خانه دار نیست.
تلاش فهیمه برای دایر کردن یک کافی‌شاپ در این شهر کوچک و پرحرف و حدیث هم از همین موضوع نشاءت می‌گیرد. فهیمه سعی می‌کند تا روی پای خودش بیستد، زنی متفاوت ازآنچه درگذشته بوده باشد، اما ورای همه این‌ها، فهیمه به دنبال جایی است که خانه‌اش باشد، جایی که او را معنی کند و بتواند در آن به‌راحتی فقط فهیمه میربد باشد.
بیرقی باظرافت و هوشمندی، کاراکتر فهیمه را عامه پسند روانکاوی می‌کند. او به‌جای آنکه با نشانه‌های آشکار، سرگشتگی فهیمه را نشان دهد، از وابستگی شدید او به فضای مجازی می‌گوید. بیرقی به‌جای آنکه کاراکترش را وادار سازد از بحران طلاقش بگوید، او را در حالی نشان می‌دهد که تکه‌تکه ، با اسباب دست‌دوم، خانه کوچک و محقرش را تزئین می‌کند.

باران کوثری

تقابل دو زن

از سوی دیگر، تقابل دو زن در عامه پسند است که پیچشی جذاب به روایت می‌دهد. فهیمه در مقابل افسانه (باران کوثری) قرار می‌گیرد. افسانه یاد گرفته است چگونه بی‌آنکه قواعد زندگی سنتی شهرش را بشکند به چیزی که می‌خواهد برسد. او در ابتدا سعی می‌کند فهیمه را هم به‌سوی خود جلب کند، اما وقتی فهیمه از اینکه زیر سایه او برود طفره می‌رود، افسانه به آدم دیگری تبدیل می‌شود.
افسانه، شاید در نگاه اول، شخصیتی منفور به نظر برسد. زنی که همه دردسرهای فهیمه را آغاز می‌کند و درنهایت شکست او را جشن می‌گیرد. اما افسانه، کاراکتری است پیچیده که بیرقی در پرداخت شخصیت او به‌اندازه کاراکتر اصلی‌اش حوصله به خرج داده است. کاراکتر افسانه، علاوه بر اینکه کنشی دراماتیک در اثر دارد، همان ناامنی‌های درونی فهیمه را در وجودش پنهان کرده است. ناامنی‌های ذهنی زنی که یاد گرفته است از قماش مردها باشد. افسانه هم به‌اندازه فهیمه در جستجوی هویتش است. فهیمه سعی می‌کند با مستقل بودن هویتش را پیدا کند و افسانه با تسلطش بر شرایط است که خود را معنی می‌کند.
در متن عامه پسند آن‌قدر نشانه‌گذاری هست که بتوان افسانه را از یک کاراکتر منفی و سیاه تمیز داد. مخصوصاً اینکه او آشکارا نماد سنت و زن سنتی است که در مقابل فهیمه، زن تهرانی که باورهای دیگری دارد قرار می‌گیرد. این تقابل در پایان و با تغییر شکل کافی‌شاپ بیشتر خودش را نشان می‌دهد.

رویارویی با حقیقت

هوتن شکیا فاطمه معتمدآریا

آن‌سوی رابطه فهیمه و افسانه، رابطه فهیمه و میلاد است. پسری جوان که فهیمه وقتی کنار اوست، بی‌محابا جوان می‌شود، اما میلاد هم به او فرصتی برای خود بودن نمی‌دهد. بیرقی در پرداخت رابطه این دو، شیطنت و نبوغی که در نگارش دیالوگ‌های پینگ‌پنگی دارد را به کار می‌گیرد و رابطه‌ای جذاب به مخاطبش عرضه می‌کند.
درنهایت، جدال فهیمه وقتی به پایان می‌رسد که خودش را همان‌گونه که هست می‌پذیرد. اینجا، سکانس ابتدایی بوتاکس کردن تکرار می‌شود، اما فهیمه که از جستجوی خود بازگشته است، تصمیم دیگری می‌گیرد. او حالا می‌داند که چه کسی است. نه مانتوهای رنگارنگ و نه بوتاکس کردن سال‌های ازدست‌رفته زندگی‌اش را بازنمی‌گرداند. تأسیس کافی‌شاپ هم به او جایی به‌عنوان خانه نمی‌دهد، میلاد او را معنی نمی‌کند و فهیمه ناچار است با حقیقت زندگی‌اش، با همه تلخی که دارد روبرو شود.
بیرقی، در پردازش عامه پسند به‌جای آنکه حوادث را به ترتیب نشان بیننده بدهد و او را با یک ملودرام زنانه درباره طلاق روبرو کند، به سراغ یک روایت غیرخطی می‌رود. به‌این‌ترتیب، در مسیر جستجوی فهیمه، بیننده هم عازم یک جستجو می‌شود. قطعات روایت، همچون یک پازل به او عرضه می‌شود و با سکانس پایانی و جایی که فهیمه به پایان سفرش رسیده است، این پازل شکل نهایی خودش را می‌گیرد.
در روایت غیرخطی عامه پسند این تدوین است که به دراماتیک‌ترین شیوه ممکن با قصه همراه می‌شود. تدوین بی‌آنکه روایت را ناقص کند، یا ارتباط بیننده با اثر را قطع کند، اطلاعات را بدون نظمی خاص به او می‌دهد تا درنهایت مخاطب بتواند این قطعات را کنار هم قرار دهد.
با همه این‌ها، باید گفت که عامه پسند شروع کندی دارد و می‌تواند در نیمه اول فیلم، مخاطب را خسته کند. پیشروی آرام روایت و تدوین غیرخطی، در نیمه اول فیلم، عامه پسند و آنچه می‌خواهد بگوید را الکن می‌کند. اما در نیمه دوم، فیلم اوج می‌گیرد و برش‌هایی که از زندگی فهیمه دیده‌ایم معنا می‌یابند. در این میان نباید بازی فاطمه معتمدآریا را نادیده گرفت. او به‌خوبی شوخ‌وشنگی فهیمه در نیمه اول فیلم، رویارویی با بحران در اواسط و پذیرش تلخ او را در پایان با بازی‌اش ارائه می‌دهد. هنر معتمدآریا در این است که این بازی را بدون اغراق و در عین تعادل به نمایش درمی‌آورد.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.