(باز نشر)
فیلم اولین تجربه بلند سینمایی سهیل بیرقی است که پیشتر با سعید خانی در دو فیلم «بیخود و بیجهت» و «استراحت مطلق» و با سعید سعدی در دو فیلم «تردید» و «کیفر» همکاری داشته است. «من» داستان زنی به نام آذر با بازی لیلا حاتمی است که با انجام هر نوع عمل خلافی که فکرش را بکنید روزگار میگذراند.
وقتی به تماشای فیلم نشستم، اولین نکتهای که توجهم را جلب کرد نام عبدالرضا کاهانی بهعنوان مشاور کارگردان بود. با توجه به اینکه سهیل بیرقی کارگردان جوان و نسبتاً کمتجربهای است انتظار داشتم این همکاری منجر به نفوذ سبک کاهانی در فیلم شود؛ اما بیرقی بهخوبی توانسته فیلمی بسازد که سبک خودش در آن جاری است و اثر کاهانی فقط بهعنوان همان مشاور کارگردان دیده میشود و نه چیزی فراتر. این فیلم برای من یک غافلگیری بزرگ بود. فیلمی که با حرکت دوربینش، تدوین خلاقانهاش و میزان سن سرد و سنگینش مرا به یاد فیلمهای آوانگارد سینمای فرانسه در دهه چهل انداخت. فیلم «من» در نگاه اول یک فیلم قصهگوست که شاید حوصله بینندهاش را سر ببرد. داستانی که اتفاق چندانی در آن نمیافتد و روزمرگی زنی است که لجوجانه هشدارهای اطرافیانش را نادیده میگیرد. اگر با دقت به تماشای این فیلم ننشینید، اگر فقط لحظهای سرگرم قصهای شوید که کارگردان برایتان تعریف میکند و فقط بخواهید بدانید که آخر فیلم چه خواهد شد، حتماً از دیدن این فیلم ناامید خواهید شد؛ اما اگر میخواهید هوای تازهای در این سینما استشمام کنید حتماً به تماشای من بروید.
سهیل بیرقی شجاعانه فیلمی زنانه آفریده است که از هیچکدام از قواعد جاری سینمای امروز پیروی نمیکند. زنی در میانسالی، آذر در پاییز زندگیاش، کارچاقکنی است که موسیقی تدریس میکند و یکتنه از پس همه مردان فیلم برمیآید؛ اما اشتباه نکنید. «من» فیلمی اکشن نیست. داستان تنهایی زنی است که از هر سو در محاصره است. به هر طرف که میرود، عرصه بر او تنگشده است؛ اما آذر، از پای نمینشیند. بیتوجه به هشدار اطرافیانش کارش را ادامه میدهد. سکانس ابتدای فیلم کلوز آپی از صورت لیلا حاتمی است که بدون گفتن هیچ دیالوگی، با یک بازی مسحورکننده، نهتنها مردی که در حال موعظهاش است را، بلکه خودش و حتی بیننده را دعوت به چالشی میکشد که تا پایان فیلم ادامه دارد. چالش ماندن و ادامه دادن. بیرقی هوشمندانه زندگی روزمره این زن را که هم شامل کارهای خلافش میشود هم تدریس موسیقی و سفارش غذا که درواقع راهی برای تبادل اطلاعات است را به نحوی نشان میدهد که معمای زندگی آذر تا پایان حل نشدنی باقی میماند. شاید آذر نهتنها نماینده زنانی تنهاست که از هر سو تحتفشار هستند بلکه نماد نسلی است که شورش میکند و عصیان، نه به خاطر اینکه به چیزی برسد، فقط به خاطر اینکه خسته است. همانطور که خود آذر در پایان فیلم میگوید، خسته است و نیاز به استراحت دارد. شاید آذر نماینده هرکدام از مخاطبان فیلم باشد، نماد و من و شما. به همین دلیل هم نام فیلم چنین برگزیدهشده است. «من» زیرا هر کس اندکی از وجود خودش را در آذر میبیند.
اما حقیقت این است که سهیل بیرقی در اولین تجربه کارگردانیاش، برای شما قصهای تعریف نمیکند و در پایان فیلم هم هیچ اتفاق خاصی نمیافتد. پس اگر دنبال یکی از آن نمایشهای درامهای هستید که عاجزانه سعی در بازسازی سبک فرهادی دارند یا خواهان فیلمی سرگرمکننده هستید، اصلاً به شما توصیه نمیکنم این فیلم را ببینید
تحلیل یا نقد چنین فیلمی بسیار دشوار است. بعد از دیدن فیلم سؤالهای بسیاری به ذهنم خطور کرد که هنوز جوابی برایشان نیافتهام. اینکه چرا آذر دوخانه دارد، یک، خانهای قدیمی و دیگری خانهای مدرن که هر دو خالی از هر اثاثی است؟ خالی بودن خانهها را میتوان نماد تنهایی این زن دانست اما چرا دوخانه با دو آرایش متفاوت؟ آذر میداند که پلیس دنبال اوست، پس نمیتوان گفت این موضوع برای رد گم کردن است.سؤال دیگر هویت مردی است که با پیغامهای صوتیاش آذر را از خطرات دور و برش آگاه میکند. بهشخصه فکر نمیکنم که اینها ایراد فیلمنامه باشند، بلکه سرنخهای کارگردان برای بیننده هوشیاری است تا با وصل کردن آنها به هم تصویر واضحی ازآنچه گذرا از پیش چشمش میگذرد دریابد. به همین دلیل است که دوست دارم فرصتی دست دهد تا با کارگردان فیلم گپی بزنم و نیتش را از نمایش هر پلان جویا شوم. همانطور که قبلاً اشاره کردیم بازی لیلا حاتمی در این فیلم بسیار جذاب است. حاتمی برای اولین بار پوسته دختر معصوم و مظلومش را شکسته و در نقش زنی عصیانگر ظاهرشده است و چه بازی فوقالعادهای ارائه داده است؛ از لبخند تمسخر آمیزش در اولین سکانس فیلم تا کلکلهای عاشقانهاش با امیر جدیدی تا رابطه دوستی و دشمنیاش با بهنوش بختیاری و تا لحظات پایانی فیلم، زنی خسته و غمگین، ولی نه شکستخورده که بیحوصله در خیابان قدم میزند و درنهایت با اعتراف به اینکه خسته است روی از دوربین برمیگرداند.
باری، «من» تجربه جدیدی است در سینمایی که انگار دارد سر از خاک برمیآورد. سینمایی که حالا کارگردانان جوانی چون سعید روستایی و رضا درویشیان نماینده آن هستند. شاید موج نوی سینمای ایران که مدتی است نرم نرمک شروع به رشد کرده است دیگر به بار رسیده است و «من» نوید ظهور آن است.
خیلی بداموزی داشت…ارشاد به این گیر نداده واااقعا؟؟؟بعد میاد گیر الکی میده به چیزای خیلی معمولی :-/
سلام
با کارگردان گپی بزنید؟؟!!!
خوب دیگه هدف از تماشای اثر چیه؟
کارگردان ها بیان مثل TED TALKS قصه تعریف کنن برن دیگه
فیلم خیلی بد بود
-اگه آذر توسط پلیس دستگیر شد , چه مدرک جرمی بدست اومده بود که اول فیلم وجود نداشت که دستگیر بشه (اول فیلم میگه اگه مدرکی وجود داشت من دوستانه احضار نمی شدم)
-این چک زدن آخر فیلم جوک بود دیگه؟!
-و …