فیلم «من» اولین تجربه سینمایی سهیل بیرقی در مقام کارگردان است، بیرقی که از نسل سینماگران متولد اوایل دهه شصت است؛ پیش از این در نقش برنامهریز، دستیار یک و دستیار دوم کارگردان راهش را به سینمای حرفهای ایران گشود و با حضور در فیلمهایی همچون: ترديد (۱۳۸۷)، شب واقعه (۱۳۸۷)، بی خود و بی جهت (۱۳۹۰)، اسب حيوان نجيبی است (۱۳۸۹) و ارسال يك آگهی تسليت برای روزنامه (۱۳۹۲) شانس همکاری با فیلمسازانی چون وارژکریم مسیحی، شهرام اسدی و عبدالرضا کاهانی را پیدا کرد. نقشی که در پشتصحنه این فیلمها بهعنوان برنامهریز و دستیار یک و دو کارگردان ایفا کرد به صحنه فیلم اول او هم سرایت کرده. شخصیت آذر با بازی لیلا حاتمی همزمان مثل یک برنامهریز حرفهای سینما که مدام مجبور است بهپیش بردن چندین پروژه همزمان و رتق فتق هزار چیز مربوط نامربوط، در تمام فیلم با آدمهای مختلف سروکله میزند و همزمان مشغول پیش بردن سفارشهای مشتریان خود است.
اگر به دنبال فیلمی با یک روایت و داستانی منسجم که آغاز و پایان مشخصی دارد، هستید، به سراغ تماشای فیلم «من» نروید، چون مثل بسیاری از تماشاگران در انتهای فیلم و با روشن شدن چراغهای سالن سینما غرولند هاتون شروع میشود
اگر به دنبال فیلمی با یک روایت و داستانی منسجم که آغاز و پایان مشخصی دارد، هستید، به سراغ تماشای فیلم «من» نروید، چون مثل بسیاری از تماشاگران در انتهای فیلم و با روشن شدن چراغهای سالن سینما غرولند هاتون شروع میشود، در هر دو تجربهای که در تماشای این فیلم در دو سالن مختلف سینما داشتم زمزمههایی ازایندست که: وقتمان را واسه یه چیز بیسروته تلف کردیم، بهشدت به گوش میرسید. واکنش اولیه تماشاچیان هنگام ترک سالن در راهروهای منتهی به در خروجی و یا حتی در صفهای طولانی دستشویی، نابترین و بیفاصلهترین تجربه با یک اثر سینمایی است، اگر گوشتان را تیز کنید و به دیالوگهای دونفره و چندنفره آدمهایی که همراه شما به تماشای فیلم در سالن نشسته بودند گوش دهید؛ میتوانید خیلی سریع به یک میانگین نسبی از موفقیت فیلم پی ببرید. با استناد به همین امر، فیلم «من» در جذب مخاطب عادی سینما که همیشه داستان برایش ناخودآگاه در اولویت است شکست میخورد. بهواسطه اینکه از همان ابتدای فیلم که صدایی خارج از قاب مشغول سین جیم کردن لیلا حاتمی است هزاران سؤال داستانی در ذهن مخاطب مطرح میشود، به تعداد این سؤالها در ادامه بیشتر و بیشتر افزوده میشود و درنهایت بیهیچ پاسخی فیلمساز مخاطب را رها میسازد.هیچ جا توضیح داده نمیشود که آنها کی اند و اینها کدامند؟ آیا لیلا حاتمی به یک باند گسترده فاسد دولتی که توسط نیروهای امنیتی تغذیه میشود متصل است و یا اینکه جزئی از یک مافیای غیردولتی است که اتفاقاً برایش بهپا گذاشتهاند و پلیس در پیاش است؟
اما اساساً به نظر میرسد که دغدغه فیلمساز بههیچعنوان تعریف کردن داستانی سرراست و همراه کردن مخاطب از آن طریق نیست. بلکه تلاش او در پی خلق موقعیتهای داستانی مستقل با محوریت روابط انسانی است؛ گویی نویسنده فیلمنامه بهوضوح و آشکار، خودآگاه از تعریف کردن داستانی با سر و ته و با چفت بست طفره میرود؛ که این ریسک بزرگی برای یک فیلمساز اولی است که میتواند او را در گیشه دچار مشکل کند؛ و جذب مخاطب را برای فیلمهای بعدیاش دشوار؛ و به طبع آن جذب سرمایهگذار و تهیهکننده.اما سهیل بیرقی این ریسک را میپذیرد، فیلمی با صحنههای دونفره بینظیر، روابط انسانی کاملاً ملموس و واقعی، دیالوگهای روان و باورپذیر به همراه سکانسهایی مستقل را خلق میکند. درست است که هیچوقت و هیچ جا توضیح داده نمیشود که آذر (لیلا حاتمی) در فیلم با چه توانایی و بااتصال به چه باند سیستماتیک قادر به انجام دادن اینهمه کار خلاف و غیرقانونی است. از جعل پاسپورت رد کردن آدم به آن ور مرز گرفته تازنده کردن یک زمین وقفی مرده که حالا به گورستانی بدلشده و یا حتی به احمقانهترین شکل دریافت مجوز کنسرت و معافیت پزشکی؛ و بازهم هیچ جا توضیح داده نمیشود که آنها کی اند و اینها کدامند؟ آیا لیلا حاتمی به یک باند گسترده فاسد دولتی که توسط نیروهای امنیتی تغذیه میشود متصل است و یا اینکه جزئی از یک مافیای غیردولتی است که اتفاقاً برایش بهپا گذاشتهاند و پلیس در پیاش است؟ و بازهم هیچ جا توضیح داده نمیشود که شخصیت جو گندمی (مانیحقیقی) از کجا و از کی خود را به جناح رو به روی آذر فروخته است و به او نارو میزند و یا منبع صدایی که هر شب در جعبه پیتزا اطلاعاتی درست تر از اطلاعات جو گندمی (مانیحقیقی) همکار قدیمی آذر دارد کیست و از کجا میآید.
رابطه دونفره لیلا حاتمی، امیر جدیدی در فیلم به جذابترین شکلی به تصویر کشیده شده است؛ و شاید اغراق نباشد که ادعا کنیم این زوج یکی از بهترین زوجهای این چند سال اخیر سینمای ایران را رقم زدند.
چه اهمیتی دارد همه این علامتهای سؤال، اینهمه پرسش بیپاسخ وقتی اصلاً قرار از اول بر این نیست که جوابی به آنها داده شود، سهیل برقی در فیلم «من» تمرکزش بر چیز دیگری است. پیشتر اشاره کردیم که او در خلق صحنههای مستقل و روابط انسانی دونفره در فیلم که یک پایه آن لیلا حاتمی است و یک پایه دیگر کاراکتری فرعی، بسیار موفق عمل کرده است برای شاهد مثال باید قبل از همه به پررنگترین آنها اشارهکنیم:رابطه دونفره لیلا حاتمی، امیر جدیدی در فیلم به جذابترین شکلی به تصویر کشیده شده است؛ و شاید اغراق نباشد که ادعا کنیم این زوج یکی از بهترین زوجهای این چند سال اخیر سینمای ایران را رقم زدند. اوج ضرب شصت کارگردانی بیرقی در خلق حال و هوای ملنکولیک و دیوانهوار این زوج در سکانس دونفره در خانه امیر جدیدی به اوج میرسد. دیالوگهای روان و دوستداشتنی و بانمکی که پینگپونگ وار بین این دو در ردوبدل است و در انتها هم با یک سیلی محکم به اتمام میرسد:
[animate animation=”fadeIn” duration=”2″ delay=”2″]آذر: اصلاً نمی خواد پول بدی ، تخت خوابت کجاست؟[/animate]
مطمئناً شما هم سخت باور میکنید که بازی از بهنوش بختیاری ببنید که شمارا شکفت زده بکند، از میانمایگی هیچکدام از نقشهای پیشین او در این فیلم خبری نیست
آیا رابطه لیلا با پسر جوانی که برای رسیدن به نامزدش در خارج از ایران باید پروندهسازی بکند و معافیت روان اعصاب بگیرد، در این موقعیت سویهای دیگری از شخصیت آذر که سویهای مادرانه است نمایان میشود، وقتی نامزدِ پسر را تهدید میکند که رازهایش را برملا میکند وقتی روز اعلام نتیجه نهایی کمسیون پزشکی سازمان نظاموظیفه با چادری بهسر به دنبال رسید پرداخت عوارض میگردد. از صحنهای که آذر به اتاق روانشناس میرود و پرونده را برای او توضیح میدهد نیز نمیتوان بهراحتی گذشت، باور کنید خلق این سکانس کوتاه بهمراتب سختتر از تعریف کردن یک داستان سرراست و شستهورفته است. بخشی از جذابیت این روابط دونفره فیلم مدیون بازیهای درخشان کاراکترهای روبروی لیلا حاتمی است، مطمئناً شما هم سخت باور میکنید که بازی از بهنوش بختیاری ببنید که شمارا شکفت زده بکند، از میانمایگی هیچکدام از نقشهای پیشین او در این فیلم خبری نیست، بختیاری در نقش زنی که همزمان برای حاجتروایی اقوام آشنایان سفره میاندازد و برای زنده کردن زمینش رشوه میدهد و قصد تخریب قبرستان قدمی را با بولدوزر دارد؛ یکی از نقاط جذاب و دوستداشتنی فیلم است. فروخوردن خشمش با گفتن یا صاحب صبر در برابر لاتبازیهای آذر هر دفعه شمارا به خندهای از ته دل وا میدارد.حاتمی پیشازاین در نقش یک فاحشه در فیلم آبوآتش فریدون جیرانی هم در الگویی خارج از انتخابهای خودش ظاهر میشود؛ اما فاحشهای که در فیلم «آب آتش» جیرانی تصویر میکند انقدری از نمونههای عینی و واقعی دور است که بیشتر تصویری کاریکاتوری و خندهدار از یکتن فروش است تا نزدیک شدن به واقعیات زندگی او
و اما ویترین فیلم بیهیچ شک و تردیدی بازی درخشان لیلا حاتمی در نقش آذر است. حاتمی پس از مدتها از غالب همیشگی خارج میشود و تواناییاش را در ایفای نقشی که یادآور بسیاری از فم فاتالهای (femme fatale) فیلمهای نوار است به رخ بیننده میکشد. حاتمی پیشازاین در نقش یک فاحشه در فیلم «آب آتش» فریدون جیرانی هم در الگویی خارج از انتخابهای خودش ظاهر میشود؛ اما فاحشهای که در فیلم «آب آتش» جیرانی تصویر میکند انقدری از نمونههای عینی و واقعی دور است که بیشتر تصویری کاریکاتوری و خندهدار از یکتن فروش است تا نزدیک شدن به واقعیات زندگی او به همین سبب «من» رو میتوان بهعنوان اولین نقش متفاوت لیلا حاتمی در نقش یک زنی دانست که هیچ مردی جلودار نیست و از مدیریت کارخانه تولید مشروب دستساز را به عهده میگیرد تا خروج سیوپنج افغانی از مرز و فرستادنشان به آلمان. این نتنها ویژگی منحصربهفرد لیلا حاتمی است که ویژگی شاخص فیلم «من» هم هست؛ خیلی سخت میتوان فیلمی اینگونه زن محور در سینمای ایران جست که، زن را از جایگاه مادر – همسر خارج کرده و نتنها دوشادوش مردهای منفی که خیلی پیچیدهتر و بهروزتر از آنها نمایش بدهد.باید به لیست انتظار فیلمهای دوم فیلم اولیها، فیلم بعدی سهیل بیرقی رو هم بیافزایم، فهرستی که سعید روستایی (کارگردان: ابد و یک روز)، امیرحسین مهدویان (کارگردان: ایستاده در غبار)، صفی یزدانیان (کارگردان: در دنیای تو ساعت چنده است؟)، آیدا پناهنده (کارگردان: ناهید) در صدر آن قرارگرفتهاند.
[animate animation=”slideInRight” duration=”2″ delay=”1″]تیتر مطلب از یکی از دیالوگهای شخصیتِ جو گندمی (مانیحقیقی)؛ الهام گرفته شده است.[/animate]
فیلم جالبی نبود.