درحالیکه «سلام بمبئی» در میان همهمهای از تبلیغات و بازیهای رسانهای و با در اختیار داشتن اکثر سالنهای سینما روزهای پرفروشی را میگذراند، فیلم شریفی چون «لاک قرمز» در سکوت خبری و بدون هیچ حاشیه و جنجالی و با در اختیار داشتن حداقل سالنهای سینما و پراکندهترین سانسها به روی اکران رفته است. «لاک قرمز» اولین ساخته جمال سید حاتمی است که در جشنواره فجر و در بخش نگاه نو حضور داشت و موردتوجه منتقدان هم قرار گرفت. «لاک قرمز»، روایت تلاشهای یک دختر 16 ساله برای نجات زندگی خودش و خانوادهاش بعد از فوت پدر معتادش است.
«لاک قرمز» میتوانست فیلم موفقی باشد، شاید خیلی بهتر ازآنچه سازندگانش پیشبینی کردهاند بفروشد، اما به قطع میتوان گفت فیلمی نیست که جریانی مداوم با ذهن مخاطبش ایجاد کند و اثری فرای سالن سینما داشته باشد.
فیلم با نشان دادن یک روز عادی از زندگی اکرم (پردیس احمدیه) شروع میشود. زندگی اکرم خوب نیست. پدر معتادش عروسک ساز است و درآمدی ندارد، گهگاهی هم که خماری به او فشار میآورد دست روی زنش بلند میکند؛ اما درنهایت خانواده و دخترش را دوست دارد. علیرغم فقر و زندگی سختی که خانواده اکرم میگذرانند اما دلخوشیهای کوچک، دنیای اکرم و خواهر برادرهایش را رنگی میکند. در «لاک قرمز» هیچ سکانسی بیهدف و بیمعنا نیست. همه در جهت پیشبرد روایت و بیان داستان به کار گرفتهشدهاند، همانطور که شخصیتها پرداختهشده و فکر شده هستند. هیچ شخصیتی در «لاک قرمز» نیست که با حذفش داستان مسیر اصلی خود را طی کند. در همان اوایل فیلم سکانسی است که اکرم با برادر هشتسالهاش اسماعیل از مدرسه بازمیگردند و اسماعیل دلخور است که از همکلاسیاش کریم سیرابی و دوستانش کتکخورده است. اکرم هم برای سرحال آوردن برادرش کمکش میکند که از خجالت کریم سیرابی درآید و انتقامش را بگیرد. کارکرد این سکانس در پیشرفت روایت خودش را بیشتر نشان میدهد. اکرمی که در ابتدای فیلم شناختیم یک دختربچه معصوم است و بهاندازه برادر هشتسالهاش بازیگوش اما اکرم پایان فیلم بزرگشده است. مجبور شده که بزرگ شود. حالا قیم خواهر و برادرش است. سکانس مرگ پدر خانواده هم اینگونه است. مرد تکیدهای که دیدهایم با اعتیاد دستبهگریبان است خیلی راحت از پشتبام میافتد و میمیرد. این سکانس شاید مهمترین سکانس فیلم باشد. در یکلحظه همهچیز زیر و رو میشود. درست وقتی هیچکس انتظارش را ندارد همان یکذره خوشبختی این خانواده از چنگشان ربوده میشود. مرگ پدر آنقدر ناگهانی است که باورش سخت است. درست مثل مسیری که بر سر راه اکرم قرار میگیرد. همهچیز آنقدر سریع و اتفاقی پیش میآید که اکرم چارهای ندارد جز اینکه زود بزرگ شود. احتمالاً خودش هم نمیداند با چه سرعتی دارد بزرگ میشود. مرگ پدر آغاز سفر قهرمان گونه اکرم است برای حفظ خانوادهاش. سفری اودیسه وار که بعد از گذشت از هر خان، یک خان دیگر، یک غول سهمگینتر سر برمیآورد. در پایان فیلم هم قهرمان ما، یعنی اکرم لزوماً پیروز نشده است اما به رشد رسیده است. نقطه قوت فیلم بازی پردیس احمدیه است. دختر نوجوانی که بسیار حیرتانگیز ظاهرشده است.


زیادهروی در نمایش بدبختی و نکبت در جهت به گریه انداختن بیننده کمکم دارد مد میشود و به نظر میرسد باید از آن ترسید. باید ترسید که تا کی باید شرح مصیبت خانوادههای محروم ایرانی را ببینیم.
اگر هدف به گریه انداختن مخاطب و غرق کردن او در آماج بدبختی و کراهت زندگی قهرمان داستان باشد لاک قرمز موفق عمل کرده است؛ اما اگر هدف جلبتوجه و بیدار کردن تماشاچی است به نظر نمیرسد که بتوان لاک قرمز را فیلم خیلی موفقی دانست. مخاطبی که خسته از زندگی روزانه و مصائب و مشکلاتش به تماشای فیلمی مینشیند که نکبت و بدبختی از سر و رویش میریزد فقط دلزده میشود و تصمیم میگیرد دفعه بعد فیلم شادوشنگول تری را انتخاب کند. فراموش نکنیم که سینما در مفهوم عام، با همه ابهتش، با همه ابزارهای هنریاش درنهایت باید بتواند با مخاطب عام ارتباط برقرار کند. توجه کنید که راجع به فیلمهای هنری صحبت نمیکنیم، بلکه دقیقاً در مورد فیلمهایی صحبت میکنیم که مخاطبانش مثل «لاک قرمز» هستند. مسلماً از فیلمهای بیمعنا و پوچ و مبتذل صحبت نمیکنم، فیلمهایی که 90 دقیقه خزعبلات تحویل مخاطب میدهند و شعارشان این است که ما گیشهای هستیم و سینمای بدنه را میسازیم که بیشتر آفتهایی هستند که در طول سالها مانع رشد و شکوفایی سینمای ایران و بالندگی مخاطبش شدهاند. «لاک قرمز» میتوانست فیلم موفقی باشد، شاید خیلی بهتر ازآنچه سازندگانش پیشبینی کردهاند بفروشد، اما به قطع میتوان گفت فیلمی نیست که جریانی مداوم با ذهن مخاطبش ایجاد کند و اثری فرای سالن سینما داشته باشد.
من هم تصور میکنم تازه گوشه ای از مشکلات بهشون پرداخته شد! توی چنین شرایطی به مراتب مشکلات بیشتری سر راه آدم هست که بنظرم رسید از قصد از قلم افتادن یا این صاحبخونه مثلا انقدر زیادی مهربون بود که آدم تصور میکرد فقط میخواد کار فیلم رو راه بندازه…
فیلم عالی بود.حجم بدبختی اغراق امیز بود.ولی خیلی از واقعیت هم دور نبود.بازیگر ها فوقلعاده بازی کردند.مخصوصا پردیس احمدیه نقش خودش را بسیار عالی بازی کرد.و یک دیالوگ عالی هم داشت این فیلم.مکالمه اکرم با قاضی که از پرسید عروسک میخری یا غذا گفت عروسک و تون دلیل بسیار زیبایی که برای حرفش اورد.در کل فیلم خوبی بود
حجمش بدبختی اغراق آمیز نبود اتفاقا کمتر از مقدار واقعی بود مثلا خیلی از صاحبخونه راحت وسایل مستاجر رو میندازن بیرون و…….
کاش حجم بدبختی و فلاکت توی این فیلم کمتر بود… اونوقت باورپذیر میشد… الان واقعا آدمو اذیت میکنه… نه میشه ازش گذشت نه باورش کرد… مهترین نکته بازی فوق العاده خانمها پردیس احمدیه و پانته أ پناهی ها بود…
با سلام
واقعا گند ترین فیلمی که من به عمرم دیدم فیلم لاک قرمز بود فوق العاده فیلم چرند و مضخرفی بود چرت ترین فیلم تاریخ بشر.واقعا خاک بر سر کارگردان فیلم که فیلم به این مضخرفی درست کرده نه پیام اخلاقی و مطلب ورزشی و طنزی همینجور فقط یه فیلمی درست کرده که بدبختی روی بدبختی انباشته شده باشه و همش پیام منفی برسونه واقعا این فیلم روی روحیه بیننده تأثیر منفی میزاره. واقعا جای تاسف داره واقعا
نقد فیلم و دیدگاه و نقطه نظرات مطرح شده بسیار عالی بود . این فیلم پایان خیلی مبهمی داره و در ذهن مخاطب سؤال ایجاد میکنه به همین علت من به دنبال سایتی میگشتم که حداقل اشاره ای به پایان این فیلم بکنه تا ببینم نظر من مخاطب در مورد این پایان و برداشتم از فیلم درست بوده و با نظر دیگران چقدر تفاوت داشته که شما در این سایت به خوبب زحمت این کار رو کشیدید و تک تک سکانس های تأثیرگزار و حتی سکانس های عادی رو هم موشکافی کردید . خدا قوت . تمام اینترنت رو گشتم چون خیلی دنبال فهمیدن پایان این فیلم بودم و به جرئت میگم سایتی به تمیزی و شفافی شما این فیلم رو نقد نکرده بود . با تشکر از شما
مثل همیشه عالی